Смотреть в Telegram
🎈 پارت ۴۵🎈 کالیمبا رو از داخل کیف بیرون آوردم و به خانم فاخته نشون دادم . فاخته با چشم های گرد و متعجب به سمت کالیمبا نگاه می‌کرد. با صدای بلند داد زد این دست تو چیکار می‌کنه؟ برعکس اون من با لحنی آروم و خونسرد در جواب به اون گفتم : راجع بهش یه سری سوالات دارم که باید به من صادقانه جواب بدین خانوم فاخته +اول من از شما پرسیدم آقای محترم. این کالیمبا دست شما چیکار می‌کنه ؟ _خانم فاخته من نیومدم اینجا باهم بحث و جدل کنیم .من اومدم تا اینجا یه سری از ابهامات رو برطرف کنم! + بفرمایید می‌شنوم ؟ _خانم فاخته این کالیمبا رو از کجا میشناسین؟ آیا کسی اونو برای شما درست کرده ؟ کالیمبارو از دستم گرفت و اشک توی چشماش حلقه زد. سری تکون داد و انگار با دیدن اسمش روی کالیمبا با اخم غلیظی به من گفت .اینو از کجا آوردینش؟ با بی حوصلگی جواب دادم این برای دوست دخترمه . یکدفعه عصبانی شد و گفت اگه مال یکی دیگست دست تو چیکار میکنه .چرا دوست دخترتون اینجا تشریف نیاوردن؟ ‌‌ تو و دوست دخترت اینو از کجا دزدیدینش؟ زود باش همه چیزو توضیح بده تا پلیسو خبر نکردم.
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств