این ابرهای تیره چه می گویند
در آسمان چشم نگونبارم
گویا دوباره رد شده تصویرت
از ذهن نیمه مرده ی تب دارم
من ذهن مبتلا شده بر یادت
آن خسته ای که گیج و گرفتار است
جز اینکه مرده است و نمی گوید
یک زندگی به خویش بدهکار است
من زنده ام هنوز و نمیدانی
یا مرده ای که هیچ نمیدانم
یا مانده ام که خاطره هایت را
در ذهن نیمه زنده بمیرانم
اما بدان تمام نخواهی شد
تا لحظه های من به تو درگیرند
این زندگی ادامه ی من با توست
تا لحظه ها به پای تو میمیرند
لعنت که درد و خاطره ات مانده
لعنت به من که یاد تو می افتم
کاش از میان زنده به گوری هام
لعنت فقط به ذات تو میگفتم
هر شب که خواب میبردت آرام
من با عذاب یاد تو بیدارم
ای ابرهای تیره چه می خواهید
از آسمان چشم نگون بارم
#سعید_خاکسار
@saeed_khaksar58
1403/08/24