✴️ مروری بر «ملاحظات درباره دانشگاه» دکتر طباطبایی
🖌#امیر_آقاجانیبخش ۱
@paniranistبخشی از اهمیت کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه» اثر دکتر
#جواد_طباطبایی از آن جهت است که نظام علمی کنونی کشور بنابر شرایطی نیاز به اصلاحاتی اساسی دارد که لازمۀ بنیادین آن «داشتن نظریهای دربارۀ دانشگاه» است.
دکتر طباطبایی در فصل نخست این کتاب، با عنوان «
#دانشگاه_ایرانشهر»، به منطقِ داشتنِ نظریهای دربارۀ دانشگاه در ایران و ماهیت دانشگاه ایرانشهر اشاره میکند که فصلی بسیار مهم و راهبردی است.
🔻محتوای فصل نخست را میتوان در پنج حیطۀ موضوعیِ کلی دستهبندی کرد. از این قرار:
۱) تأثیر ایدئولوژی و سیاستزدگی بر فهم ضرورت تأسیس دانشگاه در ایران
۲) بیان خاستگاه و منطق ضرورت تأسیس دانشگاه در ایران؛
۳) بیان ریشههای تکوین دانشگاه در اروپا و مقایسۀ آن با ایران؛
۴) اشاره به دو مانع (درد) عمده در مسیر توسعۀ دانشگاه در ایران به عنوان یک نهاد مستقل علم و ارایۀ دو راهبرد بنیادین کلان اما به هم مرتبط جهت عبور از این موانع؛
۵) اشاره به سه اصل بنیادین و یک هدف غایی که در اصلاح دانشگاه در ایران دنبال میشوند.
دکتر طباطبایی این فصل را با این جملۀ محوری آغاز میکند: «دانشگاه در ایران به ضرورتی تأسیس شد». آغاز فصل با این جمله، که چندین بار دیگر هم در قسمتهای مختلف این فصل تکرار میشود، تأکیدی است بر ضرورت درک اینکه دانشگاه در ایران به چه ضرورتی تأسیس شده است، چرا که فهم این ضرورت و منطق آن، نقطۀ آغاز اصلاح نهاد دانشگاه در ایران است.
فهم سرشت و ضرورت دانشگاه در ایران بنابر دلایلی، در طی چند دهۀ گذشته، دچار نقطههای کور و «زوایایی تاریک» شده است که مهمترین دلیل آن از نقطه نظر دکتر طباطبایی، شیشۀ کبود ایدئولوژی و سیاستزدگی در نگاه به نهاد دانشگاه و نظام علمی کشور است. ریشۀ این ایدئولوژیزدگیِ نظام علمی و سیاستزدگی نهاد آن را میتوان در جریانی سیاسی جستجو کرد که «عزم جزم» کرده بوده تا با «قرائت ایدئولوژیکیِ مضمونِ نظامِ سنت»، در بستر «عطف نظر اهل نظام سنت قدمایی به پیکار ناظر بر قدرت»، تصفیه حسابی با مضمون نظام سنت از بنیاد انجام دهد، و در این مسیر ایدئولوژی سیاسی خود را بر فضای فکری و علمی کشور غالب کند.
از جمله نمایندگان این جریان،
#جلال_آل_احمد بوده است که سیاستزدگی وی «مانع از آن بود که تمایز میان منطق پایداری در برابر استیلای غرب و منطق عزم جزم به عقبماندگی به بهانۀ غربزدگی را دریابد» (ص ۲۶). امثال
جلال آل
احمد اگر از عوامل دوگانۀ انحطاط و زوال تمدنها (که از سدۀ دوم پیش از میلاد دربارۀ آنها نظر داده شد) آگاه میبودند، اینگونه نظراتی درآمیخته با «سیاستزدگی فلکزده» ارائه نمیدادند و از ضرورت تأسیس دانشگاه ملی در ایران بینشی کسب میکردند.
#پولوبییوس، رجل سیاسی و تاریخنویس و نظریهپرداز اندیشۀ سیاسی یونان، در سدۀ دوم پیش از میلاد گفته بود که زوال تمدنها از دو عامل عمدۀ درونی و بیرونی ناشی میشود و عامل درونی نیز از اهمیت بیشتری برخوردار است. دکتر طباطبایی، با نظر به این گفتۀ پایۀ پولوبییوس، به دو خاستگاه ضرورت تأسیس دانشگاه در ایران و در نتیجه، به دو منطق این ضرورت پرداخته است.
🔻از منظر عامل بیرونی، خاستگاه ضرورت تأسیس دانشگاه در ایران عبارتست از:
تکوین نطفۀ آگاهی ایرانیان از خطر استیلای غرب، و در نتیجه، لزوم پایداری در مقابل آن.
🔻 منطق ضرورت تأسیس دانشگاه نیز از این منظر عبارتست از:
تلاشی برای فهم منطق استیلای غربی جهت جلوگیری از این استیلا، و در نتیجه، حفظ استقلال و بقای ملی خود.
اما از منظر عامل درونی، خاستگاه و منطق ضرورت تأسیس دانشگاه متفاوت و بااهمیتتر است.
🔻بر این اساس، خاستگاه ضرورت تأسیس دانشگاه در ایران عبارتست از: آگاهی از تصلب و تعطیلی مزمن نظام علمی کشور و خلأ ناشی از آن که منجر به بحرانهایی شده بود.
منطق این ضرورت تأسیس نیز بر اساس آن آگاهی عبارت بوده است از: تجدید نظام علمی کشور جهت رفع بحرانهای موجودِ حاصل از گسستهایی که از رویارویی ایران با جهان مدرن ناشی شده و قرار دادن کشور در مسیر ترقی و ورود به مناسبات جدید جهانی.
دکتر طباطبایی بحث اصلی خود را بر خاستگاه و منطق ضرورت تأسیس دانشگاه در ایران بر اساس عامل درونی قرار میدهد، اما پیش از ورود به آن، به ریشههای تکوین دانشگاه در اروپا، به صورتی مختصر و فشرده، میپردازد. ادامه دارد
#جواد_طباطبایی#ملاحظات_درباره_دانشگاه 👇کانال خبری پان ایرانیست
👇https://t.me/joinchat/AAAAADuh9PTR7tqOh54EqQ