✳️ #از_دیروز_تا_امروز یک شخصیت هزار رنگ ؛
#علیرضا_نوری_زاده سال 1358 چگونه می نوشت؟!
بدون هر گونه مقدمه ای به بخش هایی
از سرمقاله علیرضا نوری زاده در مجله
#امید_ایران اردیبهشت 1358 توجه کنید ؛
✅ رهبر من ! ، روزهای سرد و تلخی بود که
از سرما و وحشت در پشت تاریکی ها پنهان می شدیم ، روزهایی بود که رژیم طاغوتی نفسمان را بریده بود و هیچ گونه نمی توانستیم فریادمان را به گوش فریاد رسی برسانیم ...
✅ رهبر بزرگوار من ! روزی که شما را
از شهر ما حرکت دادند پدرها و مادرها می گریستند و نسل تلخکام ما ، با گریه پدر و ناله مادر همراه می شد گفته بودند سپیده
از این ملک رخت بست و نور و نوازش
از دیارمان پر کشید.
✅ یک روز فریادی در شهر خواب رفته پیچید ، و فرعون را وحشت زده کرد. گفتند جوانی در سپیده دم وقتی در برابر جوخه اعدام ایستاده فریاد زده که : درود بر خمینی.
تا آن روزها ما درودهایمان را شب ها که تنها می شدیم ، در خلوتی که می نشستیم ، در پیاده روهای پروحشت شهر به آرامی زیر لب می گفتیم اما
از آن روز به بعد ...زنان کودکانشان را با نام شما آقا ، هر صبح
از خوب بیدار کردند و خاطره شما را در گوششان خواندند.
منبع :
#امید_ایران ، 2 اردیبهشت 1358
❇️ درباره
#علیرضا_نوری_زاده؛
این فرد با سفارت آمریکا در تماس بوده و با انتشار اسناد این سفارتخانه و لو رفتن ارتباطات بعد
از مدتی
از کشور خارج و
از فاز مخفی تبدیل به جاسوس علنی سرویس های بیگانه شد .
در باره عملکرد و نظرات نوری زاده به این نکته بسنده می کنیم که ، « در اواخر سال ۱۳۵۷، وقتی امواج انقلاب سرتاسر ایران را فراگرفت نوری زاده
از سراجبار همرنگ مردم شد و کوشید
تا در نوشته هایش به صورتی فریبکارانه
از انقلاب جانبداری کند. او که در روز خونبار ۱۷ شهریور در رادیو به کار نوشتن برنامه های ضدمردمی مشغول بود و متن های تهییج کننده برای نیروهای خون ریز
#اویسی جلاد می نوشت و به آنتن می فرستاد ، در دی ماه ۱۳۵۷ به یاد شهدای این روز می افتد و برای این که خود را هوادار انقلاب نشان دهد شعری درباره ۱۷ شهریور در روزنامه اطلاعات انتشار داد. و برای اینکه
از قافله عقب نیفتد در سالگرد شهدای ۱۷ شهریور در سال ۱۳۵۸ شعری با نام « مرثیه ای برای روز هفدهم » می سراید و درهفته نامه « خلق مسلمان » ارگان حزب جمهوری خلق مسلمان چاپ می کند.»
http://yon.ir/Tk7oYrouzshomar.ir@oldnewspaper