✳️ سیاه، سفید و خاکستری رخدادهای خرداد شصت! - 1
کفایت سیاسی
#ابوالحسن_بنی_صدر نخستین رئیس جمهور تاریخ ایران، در روزهای پایانی خرداد 1360 توسط نمایندگان مجلس اول شورای اسلامی بررسی و متعاقب رای به عدم کفایت سیاسی امام خمینی وی را از این مقام برکنار کرد. پیش از این رخداد
بنی صدر از مسئولیت فرماندهی کل نیروهای مسلح که توسط امام به وی تفویض شده بود در بیست خرداد 1360 برکنار شده بود.
سوال اساسی اینجاست که آیا
#بنی_صدر در آن چه رخ داد مقصر تام و تمام بود یا می شد روشی در پیش گرفت که منتهی به آن تصمیم نشود.
به نظر نگارنده رخدادهای خرداد شصت سیاه و سفید مطلق نداشت، شخصیت ها هر کدام در استدلال هایشان بهره هایی از واقعیت داشتند و حرفشان قانونی و اخلاقی می نمود، ولی مشکلات نادیده گرفته شده در تدوین قانون اساسی که تقابل ها را لاجرم ساخته بود و موارد مهم و غیرقابل کتمان دیگر روزهای پایانی خرداد شصت را رقم زد.
-
بنی صدر انسان به غایت متکبر و در عین حال محاسبه گری بود، این تکبر از روحیات شخصی او نشات می گرفت به صورتی که هیچ کس را جز خود قبول نداشت و می گفت برای اجتهاد چندین و چند علم نیاز هست که تنها همه این علوم در من متمرکز و متجلی شده است، او حتی محبوبیت خود را بالاتر از رهبری انقلاب می دانست و آن را به نظر سنجی ها مستند می ساخت فارغ از این که نظر سنجی در کشور ما هیچ گاه بر مبانی علمی استوار نبوده است و هر کس نظر سنجی می کند خود رای اول را کسب می نماید. با همه این اوصاف محاسبه گری مانع از آن می شد که
بنی صدر دست به کارهای خطرناکی در حد براندازی بزند، چنان چه در خاطراتش می گوید در روزهای پایانی تصدی پست فرماندهی کل نیروهای مسلح در کرمانشاه به پیشنهاد تنی چند از فرماندهان نظامی امکان کودتا را بررسی کرده و گفته بود که چنین امری ممکن نیست چون پاسداران واکنش نشان داده و ما به نتیجه نخواهیم رسید. در این زمینه چندی پیش نوشته بودم.
- با توجه به آن چه ذکر شد یعنی تکبر که باعث می شد حتی دوستان و یا هواداران
بنی صدر از جمله
#نهضت_آزادی و شخص مهندس بازرگان نیز از تیر کنایه ها و اهانت های او در امان نباشند اولین رئیس جمهور فضایی را فراهم ساخته بود که کسی را در روزهای پایانی آن هم از صمیم قلب در کنار خود نداشته باشد، حضور
#مجاهدین_خلق در کنار
بنی صدر برای مقاصد دیگری بود و آن ها به نظر نگارنده در صورت موفقیت لحظه ای به
بنی صدر رحم نمی کردند، مگر با توجه به روحیات
#مسعود_رجوی می شود تصور کرد که او آن هم هزینه را برای بازگشت
بنی صدر به کرسی ریاست جمهوری متحمل و خود تنها رئیس یک حزب و تشکل نهایتا مسلح و سیاسی باقی بماند؟! در نتیجه
بنی صدر در صورت موفقیت مجاهدین خلق در همان ساعات نخست کشته می شد و یا به صورت آبرومندانه ای خانه نشین می شد اگر مسعود رجوی حق نان و نمک را نگاه می داشت که به نظر نگاه نمی داشت!
- علیرغم آن چه ذکر شد بی اعتنایی نهادها و احزاب مقابل نخستین رئیس جمهور از مجلس که اکثریت نمایندگان آن عضو
#حزب_جمهوری_اسلامی بودند،
#شهید_رجایی نخست وزیر وقت و ... به
بنی صدر زمینه ساز زاویه گیری او را فراهم می ساخت، هر چه بود
بنی صدر منتخب ملت بود و نمی شود هر چه در توان داشت به او اهانت کرد و انتظار هم داشت که او واکنش نشان ندهد، طبق قانون اساسی نخست وزیر بایستی توسط رئیس جمهور به مجلس معرفی می شد و مجلس به او رای می داد، این نیاز به تعامل داشت و آن چه
بنی صدر معرفی می کرد مجلس رای نمی داد و آن چه مجلس در نظر داشت
بنی صدر با او موافق نبود، در یک روند تعاملی رجایی با نهایت تنش به مجلس معرفی شد ولی در گام بعد که بایستی وزرا با تائید رئیس جمهور به مجلس معرفی می شدند نظر
بنی صدر به هیچ انگاشته شد و تا روزهای پایانی برخی وزارتخانه ها چون وزارت خارجه وزیری نداشتند.
خلاصه سخن این که می شد با احترام حداقلی به منتخب مردم او را از زاویه گیری بیشتر بر حذر داشت ولی چنین نشد و با توجه به وضعیت خاص انقلابی سال های نخست برخی قصد داشتند که
بنی صدر دست به اسلحه ببرد تا خانمانش براندازند و چنان چه این اتفاق رخ هم داد و نخستین رئیس جمهور در اشتباهی سهمگین به گروهک نفاق پناه برد هر چند چاره دیگری برای نجات جانش جز این هم نبود ولی حیثیتش را به باد داد،
بنی صدر اگر به مسعود رجوی اعتماد نمی کرد دستگیر و شاید به دادگاه هم نمی رسید و در نتیجه اعتماد کرد و جانش را حفظ ولی حیثیتش را از دست داد.
در این زمینه نکته های دیگری نیز هست که به آینده وا میگذارم و می گذرم...
instagram.com/seyedrohollahaminabadi@oldnewspaper