شاه فرتوت ابریقستان

#گلیرد
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
‍ ‍ سه خاطره از مرحوم آیت‌الله #طالقانی

چند سال پیش، با دو رفیق شفیق، به #گلیرد، زادگاه آیت‌الله طالقانی رفتیم. یکی از ما سه نفر، کتابی دربارۀ آیت‌الله طالقانی نوشته بود و برای تحقیق بیشتر دربارۀ ایشان، قصد داشت با مردم روستا و اهالی طالقان گفتگو کند. از میان دیده‌ها و شنیده‌ها در آن سفر، سه خاطره برای من جالب‌تر بود:

۱- کسی می‌گفت: آقای طالقانی وقتی به ما می‌رسید، تنها دربارۀ کار و بار ما پرس‌وجو می‌کرد. مثلا با چوپان دربارۀ گاو و گوسفند و دامداری حرف می‌زد، با کشاورز دربارۀ کشاورزی، با معلم دربارۀ درس و کتاب و دانش‌آموزان و با مهندس دربارۀ علم و صنعت.

۲- یکی از اهالی روستا می‌گفت: از پدرم شنیدم که روزی یکی از روحانیان مشهور منطقه به مرحوم طالقانی گفته بود که شما چرا مردم را امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنید؟
ایشان پرسیدند: مثلا چه باید بکنم؟ گفت: مثلا شما هیچ اهتمامی برای جمع کردن مردم در مسجد ندارید. اگر دوست ندارید برای مردم سخنرانی کنید، اقلا برای نماز جماعت دعوتشان کنید!
آیت‌الله طالقانی به آن روحانی مشهور گفته بود: به عمل کار برآید، به سخندانی نیست... من هر نیمه‌شب در این هوای سرد زمستان، فانوس‌ بدست تا سرِ چشمه می‌روم و وضو می‌گیرم. بعد هم آهسته و قدم‌زنان به سوی مسجد می‌روم که نمازم را بخوانم. اگر این کار من، کسی را به نماز و مسجد دعوت نکند، از سخنرانی و تبلیغ و داد و فریاد هم کاری برنمی‌آید. (زمستان‌های طالقان، بسیار سرد و طولانی است و چشمۀ آب سرد گلیرد هم تقریبا در بیرون از روستا است)

۳- یکی از اهالی گلیرد از پیران روستا نقل می‌کرد:
روزی طالقانیِ جوان را دیدیم که با عده‌ای از مردم به سمت کوه مقابل روستا می‌رود. بالای کوه، مزار جدّ ایشان(معروف به سیدآقا) بود که مردم برای زیارت به آنجا می‌رفتند. آقای طالقانی وقتی به مزار رسید، با کلنگی که با خود آورده بود، شروع کرد به خراب کردن بنایی که مردم روی قبر ایشان ساخته بودند!
ظهر هم در مسجد روستا سخنرانی کرد و گفت: من دیدم که کار مردم شده است نذر و نیاز به مزار سیدآقا! او هم انسانی بود مانند شما!
گیرم علم و تقوای بیشتری داشت. اینها باعث نمی‌شود که شما بروید آنجا، نخ و پارچه گره بزنید!

✍🏼 مرحوم #رضا_بابایی

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
‍ سه خاطره از آیة الله #طالقانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
👌👌👌👌👌👌👌

چند سال پیش، با دو رفیق شفیق، به #گلیرد، زادگاه آیة الله طالقانی رفتیم. یکی از ما سه نفر، کتابی دربارۀ آیة الله طالقانی نوشته بود و برای تحقیق بیشتر دربارۀ ایشان، قصد داشت با مردم روستا و اهالی طالقان گفت‌وگو کند. از میان دیده‌ها و شنیده‌ها در آن سفر، سه خاطره برای من جالب‌تر بود:

1. کسی می‌گفت: آقای طالقانی وقتی به ما می‌رسید، تنها دربارۀ کار و بار ما پرس‌وجو می‌کرد. مثلا با چوپان دربارۀ گاو و گوسفند و دامداری حرف می‌زد، با کشاورز دربارۀ کشاورزی، با معلم دربارۀ درس و کتاب و دانش‌آموزان و با مهندس دربارۀ علم و صنعت.

2. یکی از اهالی روستا می‌گفت: از پدرم شنیدم که روزی یکی از روحانیان مشهور منطقه به آیة الله طالقانی گفته بود که شما چرا مردم را امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنید. ایشان پرسیدند: مثلا چه باید بکنم؟ گفت: مثلا شما هیچ اهتمامی برای جمع کردن مردم در مسجد ندارید. اگر دوست ندارید برای مردم سخنرانی کنید، اقلا برای نماز جماعت دعوتشان کنید...
آیة الله طالقانی به آن روحانی مشهور گفته بود: به عمل کار برآید، به سخندانی نیست... من هر نیمه‌شب در این هوای سرد زمستان، فانوس‌ بدست تا سرِ چشمه می‌روم و وضو می‌گیرم. بعد هم آهسته و قدم‌زنان به سوی مسجد می‌روم که نمازم را بخوانم. اگر این کار من، کسی را به نماز و مسجد دعوت نکند، از سخنرانی و تبلیغ و داد و فریاد هم کاری برنمی‌آید. (زمستان‌های طالقان، بسیار سرد و طولانی است و چشمۀ آب سرد گلیرد هم تقریبا در بیرون از روستا است)

3. یکی از اهالی گلیرد از پیران روستا نقل می‌کرد:
روزی طالقانی جوان را دیدیم که با عده‌ای از مردم به سمت کوه مقابل روستا می‌رود. بالای کوه، مزار جدّ ایشان(معروف به سیدآقا) بود که مردم برای زیارت به آنجا می‌رفتند. آقای طالقانی وقتی به مزار رسید، با کلنگی که با خود آورده بود، شروع کرد به خراب کردن بنایی که مردم روی قبر ایشان ساخته بودند!!!
ظهر هم در مسجد روستا سخنرانی کرد و گفت: من دیدم که کار مردم شده است نذر و نیاز به مزار سیدآقا! او هم انسانی بود مانند شما!!!
گیرم علم و تقوای بیشتری داشت. اینها باعث نمی‌شود که شما بروید آنجا، نخ و پارچه گره بزنید.

#رضا_بابایی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
‍ سه خاطره از آیة الله #طالقانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
👌👌👌👌👌👌👌

چند سال پیش، با دو رفیق شفیق، به #گلیرد، زادگاه آیة الله طالقانی رفتیم. یکی از ما سه نفر، کتابی دربارۀ آیة الله طالقانی نوشته بود و برای تحقیق بیشتر دربارۀ ایشان، قصد داشت با مردم روستا و اهالی طالقان گفت‌وگو کند. از میان دیده‌ها و شنیده‌ها در آن سفر، سه خاطره برای من جالب‌تر بود:

1. کسی می‌گفت: آقای طالقانی وقتی به ما می‌رسید، تنها دربارۀ کار و بار ما پرس‌وجو می‌کرد. مثلا با چوپان دربارۀ گاو و گوسفند و دامداری حرف می‌زد، با کشاورز دربارۀ کشاورزی، با معلم دربارۀ درس و کتاب و دانش‌آموزان و با مهندس دربارۀ علم و صنعت.

2. یکی از اهالی روستا می‌گفت: از پدرم شنیدم که روزی یکی از روحانیان مشهور منطقه به آیة الله طالقانی گفته بود که شما چرا مردم را امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنید. ایشان پرسیدند: مثلا چه باید بکنم؟ گفت: مثلا شما هیچ اهتمامی برای جمع کردن مردم در مسجد ندارید. اگر دوست ندارید برای مردم سخنرانی کنید، اقلا برای نماز جماعت دعوتشان کنید...
آیة الله طالقانی به آن روحانی مشهور گفته بود: به عمل کار برآید، به سخندانی نیست... من هر نیمه‌شب در این هوای سرد زمستان، فانوس‌ بدست تا سرِ چشمه می‌روم و وضو می‌گیرم. بعد هم آهسته و قدم‌زنان به سوی مسجد می‌روم که نمازم را بخوانم. اگر این کار من، کسی را به نماز و مسجد دعوت نکند، از سخنرانی و تبلیغ و داد و فریاد هم کاری برنمی‌آید. (زمستان‌های طالقان، بسیار سرد و طولانی است و چشمۀ آب سرد گلیرد هم تقریبا در بیرون از روستا است)

3. یکی از اهالی گلیرد از پیران روستا نقل می‌کرد:
روزی طالقانی جوان را دیدیم که با عده‌ای از مردم به سمت کوه مقابل روستا می‌رود. بالای کوه، مزار جدّ ایشان(معروف به سیدآقا) بود که مردم برای زیارت به آنجا می‌رفتند. آقای طالقانی وقتی به مزار رسید، با کلنگی که با خود آورده بود، شروع کرد به خراب کردن بنایی که مردم روی قبر ایشان ساخته بودند!!!
ظهر هم در مسجد روستا سخنرانی کرد و گفت: من دیدم که کار مردم شده است نذر و نیاز به مزار سیدآقا! او هم انسانی بود مانند شما!!!
گیرم علم و تقوای بیشتری داشت. اینها باعث نمی‌شود که شما بروید آنجا، نخ و پارچه گره بزنید.

#رضا_بابایی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
‍ سه خاطره از آیة الله #طالقانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
👌👌👌👌👌👌👌

چند سال پیش، با دو رفیق شفیق، به #گلیرد، زادگاه آیة الله طالقانی رفتیم. یکی از ما سه نفر، کتابی دربارۀ آیة الله طالقانی نوشته بود و برای تحقیق بیشتر دربارۀ ایشان، قصد داشت با مردم روستا و اهالی طالقان گفت‌وگو کند. از میان دیده‌ها و شنیده‌ها در آن سفر، سه خاطره برای من جالب‌تر بود:

1. کسی می‌گفت: آقای طالقانی وقتی به ما می‌رسید، تنها دربارۀ کار و بار ما پرس‌وجو می‌کرد. مثلا با چوپان دربارۀ گاو و گوسفند و دامداری حرف می‌زد، با کشاورز دربارۀ کشاورزی، با معلم دربارۀ درس و کتاب و دانش‌آموزان و با مهندس دربارۀ علم و صنعت.

2. یکی از اهالی روستا می‌گفت: از پدرم شنیدم که روزی یکی از روحانیان مشهور منطقه به آیة الله طالقانی گفته بود که شما چرا مردم را امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنید. ایشان پرسیدند: مثلا چه باید بکنم؟ گفت: مثلا شما هیچ اهتمامی برای جمع کردن مردم در مسجد ندارید. اگر دوست ندارید برای مردم سخنرانی کنید، اقلا برای نماز جماعت دعوتشان کنید...
آیة الله طالقانی به آن روحانی مشهور گفته بود: به عمل کار برآید، به سخندانی نیست... من هر نیمه‌شب در این هوای سرد زمستان، فانوس‌ بدست تا سرِ چشمه می‌روم و وضو می‌گیرم. بعد هم آهسته و قدم‌زنان به سوی مسجد می‌روم که نمازم را بخوانم. اگر این کار من، کسی را به نماز و مسجد دعوت نکند، از سخنرانی و تبلیغ و داد و فریاد هم کاری برنمی‌آید. (زمستان‌های طالقان، بسیار سرد و طولانی است و چشمۀ آب سرد گلیرد هم تقریبا در بیرون از روستا است)

3. یکی از اهالی گلیرد از پیران روستا نقل می‌کرد:
روزی طالقانی جوان را دیدیم که با عده‌ای از مردم به سمت کوه مقابل روستا می‌رود. بالای کوه، مزار جدّ ایشان(معروف به سیدآقا) بود که مردم برای زیارت به آنجا می‌رفتند. آقای طالقانی وقتی به مزار رسید، با کلنگی که با خود آورده بود، شروع کرد به خراب کردن بنایی که مردم روی قبر ایشان ساخته بودند!!!
ظهر هم در مسجد روستا سخنرانی کرد و گفت: من دیدم که کار مردم شده است نذر و نیاز به مزار سیدآقا! او هم انسانی بود مانند شما!!!
گیرم علم و تقوای بیشتری داشت. اینها باعث نمی‌شود که شما بروید آنجا، نخ و پارچه گره بزنید.

#رضا_بابایی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
‍ سه خاطره از آیة الله #طالقانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
👌👌👌👌👌👌👌

چند سال پیش، با دو رفیق شفیق، به #گلیرد، زادگاه آیة الله طالقانی رفتیم. یکی از ما سه نفر، کتابی دربارۀ آیة الله طالقانی نوشته بود و برای تحقیق بیشتر دربارۀ ایشان، قصد داشت با مردم روستا و اهالی طالقان گفت‌وگو کند. از میان دیده‌ها و شنیده‌ها در آن سفر، سه خاطره برای من جالب‌تر بود:

1. کسی می‌گفت: آقای طالقانی وقتی به ما می‌رسید، تنها دربارۀ کار و بار ما پرس‌وجو می‌کرد. مثلا با چوپان دربارۀ گاو و گوسفند و دامداری حرف می‌زد، با کشاورز دربارۀ کشاورزی، با معلم دربارۀ درس و کتاب و دانش‌آموزان و با مهندس دربارۀ علم و صنعت.

2. یکی از اهالی روستا می‌گفت: از پدرم شنیدم که روزی یکی از روحانیان مشهور منطقه به آیة الله طالقانی گفته بود که شما چرا مردم را امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنید. ایشان پرسیدند: مثلا چه باید بکنم؟ گفت: مثلا شما هیچ اهتمامی برای جمع کردن مردم در مسجد ندارید. اگر دوست ندارید برای مردم سخنرانی کنید، اقلا برای نماز جماعت دعوتشان کنید...
آیة الله طالقانی به آن روحانی مشهور گفته بود: به عمل کار برآید، به سخندانی نیست... من هر نیمه‌شب در این هوای سرد زمستان، فانوس‌ بدست تا سرِ چشمه می‌روم و وضو می‌گیرم. بعد هم آهسته و قدم‌زنان به سوی مسجد می‌روم که نمازم را بخوانم. اگر این کار من، کسی را به نماز و مسجد دعوت نکند، از سخنرانی و تبلیغ و داد و فریاد هم کاری برنمی‌آید. (زمستان‌های طالقان، بسیار سرد و طولانی است و چشمۀ آب سرد گلیرد هم تقریبا در بیرون از روستا است)

3. یکی از اهالی گلیرد از پیران روستا نقل می‌کرد:
روزی طالقانی جوان را دیدیم که با عده‌ای از مردم به سمت کوه مقابل روستا می‌رود. بالای کوه، مزار جدّ ایشان(معروف به سیدآقا) بود که مردم برای زیارت به آنجا می‌رفتند. آقای طالقانی وقتی به مزار رسید، با کلنگی که با خود آورده بود، شروع کرد به خراب کردن بنایی که مردم روی قبر ایشان ساخته بودند!!!
ظهر هم در مسجد روستا سخنرانی کرد و گفت: من دیدم که کار مردم شده است نذر و نیاز به مزار سیدآقا! او هم انسانی بود مانند شما!!!
گیرم علم و تقوای بیشتری داشت. اینها باعث نمی‌شود که شما بروید آنجا، نخ و پارچه گره بزنید.

#رضا_بابایی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan