شاه فرتوت ابریقستان

#کاوه_گلستان
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
از #کاوه_گلستان :

#جنگ تجربه ملموس #مرگ بود. هر لحظه در كنارت بود. همه چيز به يك مو بند بود، مي‌ديدم كه چه راحت آدمها در كنارم مي‌مردند، با حضور در اين شرايط ديگر مرگ نبود. مي‌خواستم بدانم كه چرا او ، و نه من؟
آدم وقتي دچار هيجان مي‌شود، يك نوع فعل و انفعال شيميايي در مغزش اتفاق ميافتد. من به آن هيجان معتاد شده بودم و مدام مي‌خواستم كه آنجا باشم واين تبديل به يك مكانيزم رفتاري من شده بود.گاهي اوقات احساس مي‌كردم لاشخورم! چون با هليكوپتر به هر جا كه كشت و كشتار جريان داشت مي‌رفتيم و عكس مي‌گرفتم و جنازه‌ها را جمع مي‌كرديم.
دچار بحران روحي شده بودم . مدام فكر مي‌كردم چرا او ميافتد من نمي‌افتم . بعد از جنگ تا سالها خودم را پيدا نمي‌كردم. حتي در بيداري لحظه‌هاي جنگ در برابر چشمانم ظاهر ميشد. در طول جنگ هميشه يك دستمال داشتم كه همراهم بود و آن را در مواقع ضروري جلوي دهان و بيني‌ام مي‌بستم. اين دستمال در ذهن من بوي مرگ مي‌دهد. بارها اين دستمال را شسته‌ام به آن گلاب زده‌ام اما كماكان بوي مرگ مي‌دهد. جنگ باعث شد كه من دچار يك اضطراب دائمي در باره گذشت زمان شوم. هيچ چيز مرا نمي‌ترساند، هيچ چيز حيرت زده‌ام نمی‌كند، حس زيادي ندارم، من نهايت آنرا ديده‌ام. مي‌خواهم حركت كنم و كاري انجام بدهم هر چه بيشتر، شايد به همين دليل است كه ديگر از هيچ چيز نمی‌ترسم و شايد به همين دليل است كه بين من و بقیه آدمها يه فاصله ايجاد شده است، فاصله‌اي كه ديگر فكر نمي‌كنم بتوانم آنرا از ميان بردارم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
سیزدهم فروردین سالمرگ #کاوه_گلستان است.
کسی که روسپی‌خانه را و #جنگ و #انقلاب را به قاب کشید.
دوربینی که روی چشمانش بود را ندیدم، حتی خودش را که فرصتی پیش نیامد که ملاقاتش کنم. همیشه برایم قابل احترام بود احترامی که هیچوقت حتی با مرگش گم نکردم و هرگز او را با #ابراهیم_گلستان که پدرش بود، مقایسه نمی‌کنم.
کاوه گلستان عکاس بزرگی که هرگز زیر سایه ردای پدرش گم نشد. عکسهای بی‌نظیر او از «شهرنو» یا همان روسپی‌خانه‌های ایران بخشی از تاریخ عکاسی ایران است او در جریان انقلاب هم با دوربینش در خیابانها عکسهای بی‌نظیری گرفت و در جنگ عراق با ایران کلکسیونی از زیباترین عکسها را از خط مقدم نیروهای ایرانی به یادگار گذاشت.

طبق معمول قدرش دانسته نشد و شکار BBC شد و از بهترین عکاسان این رسانه بزرگ.
در سیزدهم فروردین هشتاد ودو هنگام انجام مأموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بی‌بی‌سی در خط مقدم جنگ آمریکا علیه عراق، در شهر مرزی کفری در حدود کرکوک در عراق که تحت کنترل اتحاد میهنی کردستان بود، بر اثر انفجار مین کشته شد.
اما مرگ او پایانی برای یاد و آثار او نبود و نیست او در جایی گفته بود:
«من می‌خواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه‌دار کند و به خطر بیندازد. می‌توانی نگاه نکنی، می‌توانی خاموش کنی، می‌توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل‌ها. اما نمی‌توانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ‌کس نمی‌تواند»

#مهدی_وزیربانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
هرجایی که هستی همان جا بمان!
فکر نکن جای دیگر خبری هست . خبر همان جایی است که تو ایستاده‌ای.

#کاوه_گلستان
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
سیزدهم فروردین سالروز درگذشت #کاوه_گلستان

۱۳۲۹-۱۳۸۲
یادش گرامی باد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
از #کاوه_گلستان :

#جنگ تجربه ملموس #مرگ بود. هر لحظه در كنارت بود. همه چيز به يك مو بند بود، مي‌ديدم كه چه راحت آدمها در كنارم مي‌مردند، با حضور در اين شرايط ديگر مرگ نبود. مي‌خواستم بدانم كه چرا او ، و نه من؟
آدم وقتي دچار هيجان مي‌شود، يك نوع فعل و انفعال شيميايي در مغزش اتفاق ميافتد. من به آن هيجان معتاد شده بودم و مدام مي‌خواستم كه آنجا باشم واين تبديل به يك مكانيزم رفتاري من شده بود.گاهي اوقات احساس مي‌كردم لاشخورم! چون با هليكوپتر به هر جا كه كشت و كشتار جريان داشت مي‌رفتيم و عكس مي‌گرفتم و جنازه‌ها را جمع مي‌كرديم.
دچار بحران روحي شده بودم . مدام فكر مي‌كردم چرا او ميافتد من نمي‌افتم . بعد از جنگ تا سالها خودم را پيدا نمي‌كردم. حتي در بيداري لحظه‌هاي جنگ در برابر چشمانم ظاهر ميشد. در طول جنگ هميشه يك دستمال داشتم كه همراهم بود و آن را در مواقع ضروري جلوي دهان و بيني‌ام مي‌بستم. اين دستمال در ذهن من بوي مرگ مي‌دهد. بارها اين دستمال را شسته‌ام به آن گلاب زده‌ام اما كماكان بوي مرگ مي‌دهد. جنگ باعث شد كه من دچار يك اضطراب دائمي در باره گذشت زمان شوم. هيچ چيز مرا نمي‌ترساند، هيچ چيز حيرت زده‌ام نمی‌كند، حس زيادي ندارم، من نهايت آنرا ديده‌ام. مي‌خواهم حركت كنم و كاري انجام بدهم هر چه بيشتر، شايد به همين دليل است كه ديگر از هيچ چيز نمی‌ترسم و شايد به همين دليل است كه بين من و بقیه آدمها يه فاصله ايجاد شده است، فاصله‌اي كه ديگر فكر نمي‌كنم بتوانم آنرا از ميان بردارم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
سیزدهم فروردین سالمرگ #کاوه_گلستان است.
کسی که روسپی‌خانه را و #جنگ و #انقلاب را به قاب کشید.
دوربینی که روی چشمانش بود را ندیدم، حتی خودش را که فرصتی پیش نیامد که ملاقاتش کنم. همیشه برایم قابل احترام بود احترامی که هیچوقت حتی با مرگش گم نکردم و هرگز او را با #ابراهیم_گلستان که پدرش بود، مقایسه نمی‌کنم.
کاوه گلستان عکاس بزرگی که هرگز زیر سایه ردای پدرش گم نشد. عکسهای بی‌نظیر او از «شهرنو» یا همان روسپی‌خانه‌های ایران بخشی از تاریخ عکاسی ایران است او در جریان انقلاب هم با دوربینش در خیابانها عکسهای بی‌نظیری گرفت و در جنگ عراق با ایران کلکسیونی از زیباترین عکسها را از خط مقدم نیروهای ایرانی به یادگار گذاشت.

طبق معمول قدرش دانسته نشد و شکار BBC شد و از بهترین عکاسان این رسانه بزرگ.
در سیزدهم فروردین هشتاد ودو هنگام انجام مأموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بی‌بی‌سی در خط مقدم جنگ آمریکا علیه عراق، در شهر مرزی کفری در حدود کرکوک در عراق که تحت کنترل اتحاد میهنی کردستان بود، بر اثر انفجار مین کشته شد.
اما مرگ او پایانی برای یاد و آثار او نبود و نیست او در جایی گفته بود:
«من می‌خواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه‌دار کند و به خطر بیندازد. می‌توانی نگاه نکنی، می‌توانی خاموش کنی، می‌توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل‌ها. اما نمی‌توانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ‌کس نمی‌تواند»

#مهدی_وزیربانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
هرجایی که هستی همان جا بمان!
فکر نکن جای دیگر خبری هست . خبر همان جایی است که تو ایستاده‌ای.

#کاوه_گلستان
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
سیزدهم فروردین سالروز درگذشت #کاوه_گلستان

۱۳۲۹-۱۳۸۲
یادش گرامی باد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
از #کاوه_گلستان :

#جنگ تجربه ملموس #مرگ بود. هر لحظه در كنارت بود. همه چيز به يك مو بند بود، مي‌ديدم كه چه راحت آدمها در كنارم مي‌مردند، با حضور در اين شرايط ديگر مرگ نبود. مي‌خواستم بدانم كه چرا او ، و نه من؟
آدم وقتي دچار هيجان مي‌شود، يك نوع فعل و انفعال شيميايي در مغزش اتفاق ميافتد. من به آن هيجان معتاد شده بودم و مدام مي‌خواستم كه آنجا باشم واين تبديل به يك مكانيزم رفتاري من شده بود.گاهي اوقات احساس مي‌كردم لاشخورم! چون با هليكوپتر به هر جا كه كشت و كشتار جريان داشت مي‌رفتيم و عكس مي‌گرفتم و جنازه‌ها را جمع مي‌كرديم.
دچار بحران روحي شده بودم . مدام فكر مي‌كردم چرا او ميافتد من نمي‌افتم . بعد از جنگ تا سالها خودم را پيدا نمي‌كردم. حتي در بيداري لحظه‌هاي جنگ در برابر چشمانم ظاهر ميشد. در طول جنگ هميشه يك دستمال داشتم كه همراهم بود و آن را در مواقع ضروري جلوي دهان و بيني‌ام مي‌بستم. اين دستمال در ذهن من بوي مرگ مي‌دهد. بارها اين دستمال را شسته‌ام به آن گلاب زده‌ام اما كماكان بوي مرگ مي‌دهد. جنگ باعث شد كه من دچار يك اضطراب دائمي در باره گذشت زمان شوم. هيچ چيز مرا نمي‌ترساند، هيچ چيز حيرت زده‌ام نمی‌كند، حس زيادي ندارم، من نهايت آنرا ديده‌ام. مي‌خواهم حركت كنم و كاري انجام بدهم هر چه بيشتر، شايد به همين دليل است كه ديگر از هيچ چيز نمی‌ترسم و شايد به همين دليل است كه بين من و بقیه آدمها يه فاصله ايجاد شده است، فاصله‌اي كه ديگر فكر نمي‌كنم بتوانم آنرا از ميان بردارم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
سیزدهم فروردین سالمرگ #کاوه_گلستان است.
کسی که روسپی‌خانه را و #جنگ و #انقلاب را به قاب کشید.
دوربینی که روی چشمانش بود را ندیدم، حتی خودش را که فرصتی پیش نیامد که ملاقاتش کنم. همیشه برایم قابل احترام بود احترامی که هیچوقت حتی با مرگش گم نکردم و هرگز او را با #ابراهیم_گلستان که پدرش بود، مقایسه نمی‌کنم.
کاوه گلستان عکاس بزرگی که هرگز زیر سایه ردای پدرش گم نشد. عکسهای بی‌نظیر او از «شهرنو» یا همان روسپی‌خانه‌های ایران بخشی از تاریخ عکاسی ایران است او در جریان انقلاب هم با دوربینش در خیابانها عکسهای بی‌نظیری گرفت و در جنگ عراق با ایران کلکسیونی از زیباترین عکسها را از خط مقدم نیروهای ایرانی به یادگار گذاشت.

طبق معمول قدرش دانسته نشد و شکار BBC شد و از بهترین عکاسان این رسانه بزرگ.
در سیزدهم فروردین هشتاد ودو هنگام انجام مأموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بی‌بی‌سی در خط مقدم جنگ آمریکا علیه عراق، در شهر مرزی کفری در حدود کرکوک در عراق که تحت کنترل اتحاد میهنی کردستان بود، بر اثر انفجار مین کشته شد.
اما مرگ او پایانی برای یاد و آثار او نبود و نیست او در جایی گفته بود:
«من می‌خواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه‌دار کند و به خطر بیندازد. می‌توانی نگاه نکنی، می‌توانی خاموش کنی، می‌توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل‌ها. اما نمی‌توانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ‌کس نمی‌تواند»

#مهدی_وزیربانی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
هرجایی که هستی همان جا بمان!
فکر نکن جای دیگر خبری هست . خبر همان جایی است که تو ایستاده‌ای.

#کاوه_گلستان
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
سیزدهم فروردین سالروز درگذشت #کاوه_گلستان

۱۳۲۹-۱۳۸۲
یادش گرامی باد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
از #کاوه_گلستان :

#جنگ تجربه ملموس #مرگ بود. هر لحظه در كنارت بود. همه چيز به يك مو بند بود، مي‌ديدم كه چه راحت آدمها در كنارم مي‌مردند، با حضور در اين شرايط ديگر مرگ نبود. مي‌خواستم بدانم كه چرا او ، و نه من؟
آدم وقتي دچار هيجان مي‌شود، يك نوع فعل و انفعال شيميايي در مغزش اتفاق ميافتد. من به آن هيجان معتاد شده بودم و مدام مي‌خواستم كه آنجا باشم واين تبديل به يك مكانيزم رفتاري من شده بود.گاهي اوقات احساس مي‌كردم لاشخورم! چون با هليكوپتر به هر جا كه كشت و كشتار جريان داشت مي‌رفتيم و عكس مي‌گرفتم و جنازه‌ها را جمع مي‌كرديم.
دچار بحران روحي شده بودم . مدام فكر مي‌كردم چرا او ميافتد من نمي‌افتم . بعد از جنگ تا سالها خودم را پيدا نمي‌كردم. حتي در بيداري لحظه‌هاي جنگ در برابر چشمانم ظاهر ميشد. در طول جنگ هميشه يك دستمال داشتم كه همراهم بود و آن را در مواقع ضروري جلوي دهان و بيني‌ام مي‌بستم. اين دستمال در ذهن من بوي مرگ مي‌دهد. بارها اين دستمال را شسته‌ام به آن گلاب زده‌ام اما كماكان بوي مرگ مي‌دهد. جنگ باعث شد كه من دچار يك اضطراب دائمي در باره گذشت زمان شوم. هيچ چيز مرا نمي‌ترساند، هيچ چيز حيرت زده‌ام نمی‌كند، حس زيادي ندارم، من نهايت آنرا ديده‌ام . مي‌خواهم حركت كنم و كاري انجام بدهم هر چه بيشتر، شايد به همين دليل است كه ديگر از هيچ چيز نمی‌ترسم و شايد به همين دليل است كه بين من و بقیه آدمها يه فاصله ايجاد شده است، فاصله‌اي كه ديگر فكر نمي‌كنم بتوانم آنرا از ميان بردارم.

@Oldkingofebrighestan
هرجایی که هستی همان جا بمان!
فکر نکن جای دیگر خبری هست . خبر همان جایی است که تو ایستاده‌ای.

#کاوه_گلستان
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan