شاه فرتوت ابریقستان

#نادر_نادرپور
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
✔️«من (نادرپور) با رضا #ثقفی برادر همسر آقای #خمينی، از سالهای دور دوست بودم و ثقفی مرد ملای درس‌خوانده‌ای بود.
در حدود سالهای چهل که سر و صدای خمينی در قم بلند شد، من به‌اعتبار اين که خمينی دارای افکار مخصوص به خود است و از نظر اسلامی تندرو به‌نظر می‌رسيد به ثقفی ايراد می‌گرفتم که اين شوهر همشيرۀ تو چه می‌گويد؟
يک دفعه وقتی کارم با او به جرّ و بحث جدی کشيد، ثقفی به من گفت: چه عيبی دارد که او را از نزديک ببينی و حرفهايش را بشنوی؟
من موافقت کردم و به‌اتفاق او به قم به ديدن خمينی رفتيم. محل ملاقات، مَدرَس خمينی بود و نه خانۀ او. به اين معنی که مدرس مانند همه اماکن مشابه، حجره‌ای بود نسبتاً وسيع و نسبتاً نيمه‌تاريک در صحن حضرت معصومه. ثقفی که قبلا آمدن ما را خبر داده بود مرا به داخل اتاق برد که باز هم طبق سنت حجره‌ای، مخدّه‌ای در بالای اتاق بود و متکايی چند و همين. خمينی بلند شد و تواضعی کرد و ما را به نشستن دعوت کرد. صحبت کرديم و ثقفی حرفهای مرا تکرار کرد و خمينی به‌دقت گوش کرد. جلو رويش کتابی بود نسبتاً ضخيم. با لحنی آرام و شمرده و بيانی کاملا فصيح و روشن حرف می‌زد و به اشعار متعددی استناد می‌کرد و بيشتر تکيه بر آراء فلاسفه و حکمای اسلامی داشت و نيز شواهدی از عرفان فارسی به شعر و نثر می‌آورد.
صحبت که گل انداخت کتاب را باز کرد. مثنوی مولانا بود و حکايتی از مثنوی را شروع به خواندن کرد. صحيح و با جلای تمام...
در اواخر حکايت ناگهان پردۀ حجره بالا رفت و شيخکی که پيدا بود از مريدان است به درون آمد. خمينی بلافاصله مثنوی را بست و دست روی آن گذاشت و اين بيت حافظ را خواند:
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پياله بپوشان که خرقه‌پوش آمد

و اين نشان می‌داد که او با مريدان به طرز ديگری سخن می‌گويد.
بعد از آن اولين و آخرين ملاقات، من ديگر خمينی را نديدم تا در تلويزيون ظاهر شد و شروع به صحبت کرد. از شنيدن طرز تکلم، جمله‌سازی و نحو کلامش دچار حيرت شدم. اين، آن آقای خمينی سخنور، تحليلگر، مسلط به زبان فارسی نبود... يک دهاتی عمامه‌ای شده بود که به زبان مردم بی سواد دهاتی حرف می‌زد و من هنوز معتقدم که خمينی از روز ظهور در انظار عام، عمداً اين زبان را به ‌کار می‌برد تا به زبان عامه صحبت کند.»

"خاطره #نادر_نادرپور در گفتگو با صدرالدین الهی"

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
بخشے از سخنان #هوشنگ_ابتهاج درباره‌ #نادر_نادرپور برگرفته از کتاب پیر پرنیان اندیش:
(ص ۹۵۷-۹۵۶):

عظیمی: خلق و خوے نادرپور چه‌طور بود؟
سایه: خیلے معصوم. بدون هیچ تردیدے نادرپور در میان دوستان شاعرِ هم‌دوره‌ ما یه آدم معصوم بود. من به این مسئله عمیقاً اعتقاد دارم. پاکیزگے و معصومیت یه بچه رو داشت. کم‌ترین خبثے در او نبود. براے هیچ‌کس بد نمی‌خواست. اگر هم می‌خواست خبیثے کنه بلد نبود. کسرایے خیلے آدم زیرڪ و باهوشے هم نبوده و آدم خوبے هم بوده اما در برابرِ نادرپور، تمامِ صفات ابلیس رو می‌تونیم به کسرایے بدیم و نادرپورو فرشته بدونیم. این‌قدر نادرپور معصوم بود.
تنها نقطه ضعفش این بود که شعر خودشو ملاکِ‌ قضاوت عالم و آدم می‌دونست.

واقعاً #کسرایے در مقایسه با نادرپور یه هشیارے و زیرکے خاص داشت.
البته در مقایسه با نادرپور می‌شه این نتیجه رو گرفت، نه به صورت کلی!
عظیمی: #اخوان در مقایسه با کسرایے چه‌طور بود؟
#سایه: کسرایے یڪ فرشته است بی‌شک!...
اخوان آدم روراستے نبود. یک‌رو نبود. از این بابت مثل نیما بود... اخوان به نظر من از لحاظ شخصیت فردے با نادرپور قابل مقایسه نبود.
هرچند من شعر اخوانو به شعر درست و درمانِ نادرپور ترجیح می‌دم و شعر اخوانو به درصد عظیمے از... (پس از کمے صبر و مکث ادامه می‌دهد) به کل شعر کسرایے ترجیح می‌دم.
در حالے که من شب و روز با کسرایے بودم. واقعاً لذتے که از «میراث» اخوان می‌برم از «آرش کمانگیر» کسرایے نمی‌برم.

من تردیدے ندارم که در این قضاوت من ذره‌اے حُب و بغض و سلیقه و پسند و برداشت من دخالت نداره.
یڪ ذره تردید ندارم. اختلاف مشرب و از این‌ حرف‌ها هیچ تأثیرے در این قضاوتِ من نداره.
عظیمی: مطالعات نادرپور چه‌قدر بود؟
سایه: خیلے وسیع بود. به‌خصوص مطالعات ادبے زیادے داشت. خیلے شعر می‌خوند و چون حافظه‌ خوبے داشت، شعر زیاد حفظ بود. گفتم بهتون در میانِ شاعران ما، نادرپور و اخوان با امکانات و زیبایی‌هاے زبان فارسے آشناتر بودن.

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Audio
من آن درخت زمستانی، بر آستان بهارانم
که جز به طعنه نمی‌خندد ،‌ شکوفه بر تن عریانم


شعر و خوانش #نادر_نادرپور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
از یکدگر رمیده و بیگانه مانده‌ایم
وین درد، درد زندگی و روزگار ماست

۱۶خرداد زادروز #نادر_نادرپور
۱۳۰۸-۱۳۷۸
روحش شاد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
مطالب و پستهای بیشتر دربارهٔ #نادر_نادرپور، #خسرو_گلسرخی، #شهرام_ناظری و #امیرعباس_هویدا (#هویدا) با استفاده از هشتک‌ها در دسترس شماست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
کهن دیارا
دیار یارا
دل از تو کندم
ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم
وگر بمانم کجا بمانم ...

#نادر_نادرپور

✏️ نادرپور پس از انقلاب ایران را ترک کرد و تا پایان عمر در خارج از کشور زندگی کرد.

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
✔️«من (نادرپور) با رضا #ثقفی برادر همسر آقای #خمينی، از سالهای دور دوست بودم و ثقفی مرد ملای درس‌خوانده‌ای بود.
در حدود سالهای چهل که سر و صدای خمينی در قم بلند شد، من به‌اعتبار اين که خمينی دارای افکار مخصوص به خود است و از نظر اسلامی تندرو به‌نظر می‌رسيد به ثقفی ايراد می‌گرفتم که اين شوهر همشيرۀ تو چه می‌گويد؟
يک دفعه وقتی کارم با او به جرّ و بحث جدی کشيد، ثقفی به من گفت: چه عيبی دارد که او را از نزديک ببينی و حرفهايش را بشنوی؟
من موافقت کردم و به‌اتفاق او به قم به ديدن خمينی رفتيم. محل ملاقات، مَدرَس خمينی بود و نه خانۀ او. به اين معنی که مدرس مانند همه اماکن مشابه، حجره‌ای بود نسبتاً وسيع و نسبتاً نيمه‌تاريک در صحن حضرت معصومه. ثقفی که قبلا آمدن ما را خبر داده بود مرا به داخل اتاق برد که باز هم طبق سنت حجره‌ای، مخدّه‌ای در بالای اتاق بود و متکايی چند و همين. خمينی بلند شد و تواضعی کرد و ما را به نشستن دعوت کرد. صحبت کرديم و ثقفی حرفهای مرا تکرار کرد و خمينی به‌دقت گوش کرد. جلو رويش کتابی بود نسبتاً ضخيم. با لحنی آرام و شمرده و بيانی کاملا فصيح و روشن حرف می‌زد و به اشعار متعددی استناد می‌کرد و بيشتر تکيه بر آراء فلاسفه و حکمای اسلامی داشت و نيز شواهدی از عرفان فارسی به شعر و نثر می‌آورد.
صحبت که گل انداخت کتاب را باز کرد. مثنوی مولانا بود و حکايتی از مثنوی را شروع به خواندن کرد. صحيح و با جلای تمام...
در اواخر حکايت ناگهان پردۀ حجره بالا رفت و شيخکی که پيدا بود از مريدان است به درون آمد. خمينی بلافاصله مثنوی را بست و دست روی آن گذاشت و اين بيت حافظ را خواند:
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پياله بپوشان که خرقه‌پوش آمد

و اين نشان می‌داد که او با مريدان به طرز ديگری سخن می‌گويد.
بعد از آن اولين و آخرين ملاقات، من ديگر خمينی را نديدم تا در تلويزيون ظاهر شد و شروع به صحبت کرد. از شنيدن طرز تکلم، جمله‌سازی و نحو کلامش دچار حيرت شدم. اين، آن آقای خمينی سخنور، تحليلگر، مسلط به زبان فارسی نبود... يک دهاتی عمامه‌ای شده بود که به زبان مردم بی سواد دهاتی حرف می‌زد و من هنوز معتقدم که خمينی از روز ظهور در انظار عام، عمداً اين زبان را به ‌کار می‌برد تا به زبان عامه صحبت کند.»

"خاطره #نادر_نادرپور در گفتگو با صدرالدین الهی"

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ به بهانهٔ بيست و نهم بهمن ماه، سالروز درگذشت نادر نادرپور

گر آخرین فریب تو
ای زندگی، نبود
اینك هزار بار،
رها كرده بودمت

زان پیشتر كه باز مرا
سوی خود كِشی
در پیش پای مرگ
فدا كرده بودمت

هر بار كز تو خواسته‌ام
بر كنم امید
آغوش گرم خویش
برویم گشاده‌ای

دانسته‌ام كه هر چه كنی
جز فریب نیست
اما درین فریب،
فسون‌ها نهاده‌ای

در پشت پرده
هیچ مداری جز این فریب
لیكن هزار جامه
بر اندام او كنی

چون از ملال روز و شبت
خاطرم گرفت
او را طلب كنی و
مرا رام او كنی

روزی نقاب عشق
به رخسار او نهی
تا نوری از امید
بتابد به خاطرم

روزی غرور شعر و هنر
نام او كنی
تا سر بر آفتاب بسایم
كه شاعرم

در دام این فریب
بسی دیر مانده‌ام
دیگر به عذر تازه نبخشم
گناه خویش

ای زندگی، دریغ
كه چون از تو بگسلم
در آخرین فریب تو
جویم پناه خویش


#نادر_نادرپور
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
از یکدگر رمیده و بیگانه مانده‌ایم
وین درد، درد زندگی و روزگار ماست

#نادر_نادرپور
۲۹بهمن سالروز درگذشت نادر نادرپور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
شهر از صدا پُر است
ولی از سخن
تهی...

#نادر_نادرپور
۲۹بهمن سالروز درگذشت نادر نادرپور

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
ای آشنای من
برخیز و با بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پر کنیم جامِ تهی از شراب را
وز خوشه‌های روشنِ انگورهای سبز...
در خُم بیفشریم
میِ آفتاب را...

#نادر_نادرپور
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

صبح بخیر
زنی چراغ به دست از سپیده‌دم آمد
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنیِ سرخ شامگاهان داشت...

بر آستانه نشست
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونهٔ گلرنگ صبح پنجه کشید.
نگاه روشن زن
خراش پنجهٔ خورشید را نشانم داد...

زمان، زمان عزیمت بود...
زنی چراغ به دست از حصار شب می‌رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می‌برد

زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه‌ای در نگاه، پنهان داشت...

#نادر_نادرپور
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
در مرگ عاشقانهٔ نيلوفران صبح
در رقص صوفيانهٔ اشباح و سايه‌ها

رو‌كن‌ به‌ سوی‌ عشق
رو كن به سوی چهرهٔ خندان زندگی...


#نادر_نادرپور
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

صبح بخیر
من آن درختِ زمستانی،
بر آستانِ بهارانم
که جز به طعنه نمی‌خندد،
شکوفه بر تنِ عریانم

زِ نوش‌خندِ سحرگاهان،
خبر چگونه توانم داشت
منی که در شبِ بی پایان،
گواهِ گریهٔ بارانم

غلامِ همّتِ خورشیدم،
که چون دریچه فرو بندد
نه از هراسِ من اندیشد،
نه از سیاهیِ زندانم

کجاست بادِ سحرگاهان؟
که در صفای پس از باران
کند به یادِ تو، ای ایران!
به بوی خاکِ تو مهمانم

#نادر_نادرپور
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
مطالب و پستهای بیشتر دربارهٔ #نادر_نادرپور، #خسرو_گلسرخی، #شهرام_ناظری و #امیرعباس_هویدا (#هویدا) با استفاده از هشتک‌ها در دسترس شماست.

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
از یکدگر رمیده و بیگانه مانده‌ایم
وین درد، درد زندگی و روزگار ماست

۲۹بهمن سالروز درگذشت #نادر_نادرپور
۱۳۰۸-۱۳۷۸
روحش شاد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
در آبی خجول آسمان
پرنده‌ای صفیر زد
کجاست، پس کجاست صبح؟

جواب دادمش
به روی بالهای تو
پرید و صبح در نگاه من نشست

#نادر_نادرپور
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

صبح بخیر
Ещё