شاه فرتوت ابریقستان

#میرزاده_عشقی
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
‍ خــــاكم به سر، زغصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت، چه خاكي به سر كنم؟

آوخ، كــلاه نيست وطن، گر كه از سرم
برداشتند فـكـر كلاهي دگر كـنم

مرد آن بود كه اين كلهش برسر است و من
نامردم ار كه بي كله، آني به سر كنم

من آن نیم كـه يكسره تدبير مملكت
تسليم هرزه گرد قضا و قدر كنم

زير و زبر اگر نكنـي خــاك خصم را
وي چرخ زير و روي تو زير و زبر كنم

جايي‌ست آروزي مـن، ار من به آن رسم
از روي نعش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم

هر آنچه مي‌كني بكن اي دشمن قوي
من نيز اگر قــــوي شدم از تو بتر كنم

من‌ آن نيم بـه مرگ طبيعي شوم هلاک
وین كاسه خون به بستر راحت هدر كنم

معشوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من
اي آن كه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم

عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود
مهرت نـه عارضي ست كه جاي دگر كنم

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شير اندرون شد و با جان به در كنم

#میرزاده_عشقی

عکس: مزار زنده‌یاد میرزاده #عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
با چه رویی سخن از شادیِ ما می‌گویید؟
دستتان خونی و از عدلِ خدا می‌گویید

چه غلطها که نکردید پسِ پردهٔ دین
تف به درگاه خدایی که شما می‌گویید!


۱۲ تیر سالگرد ترور #میرزاده_عشقی، شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار
(۲٠ آذر ۱۲۷۳همدان-۱۲ تیر ۱۳٠۳ تهران)

روحش شاد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍ آزادی در جهان معنای فرخی یزدی

🖋 #سهند_ایرانمهر

🔸بیست‌وپنجم مهرماه، سالمرگ #فرخی_یزدی است. قوت شاعرانگیش را گاه با #سعدی مقایسه کرده‌اند:
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

🔸او را اول کسی دانسته‌اند که به "رباعی" و "غزل" کارکردی سیاسی داد. اگر اصلی‌ترین شاعران مشروطه را #ایرج‌میرزا، #عارف_قزوینی، #میرزاده_عشقی و #سیداشرف‌الدین_قزوینی بدانیم، بی تردید فرخی یزدی پنجمین شاعر این انجمن است.
فرخی، جهان را عرصه نزاع میان #استبداد و #آزادی می‌دانست:

در محیط طوفان‌زای ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

🔸با این حال نگاهش به انقلاب کمونیستی شوروی بود و چاره را در داس و چکش می‌دید:

با پای جان به تربت پاک لنین بیا
تا بنگری به مقبره تمثال انقلاب

یا

با داس و چکش کن محو، این خسروی ایوان را
چو کوه کنی هر روز، با تیشه نباید کرد

🔸نگریستن به آزادی از دریچه کمونیسم لاجرم چاره دستیابی به آزادی را اینگونه می‌نمایاند:

توده را با جنگ صنفی آشنا باید نمود
کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود

در نتیجه مذهب نیز در نگاه او همان نگاه مرسوم در اندیشه کمونیستی بود (هرچند اکنون اشعار فرخی بخش جدایی ناپذیر برخی هیات های مذهبی یزدی در ستایش قیام عاشورا شده است):
سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی
داده او بهر پستی، دستگاه سلطانی
دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی
جمله طفل خود بردند در سرای نصرانی
ای دریغ از این مذهب، داد از این مسلمانی

🔸در راه مبارزه با استبداد زندان رفت، نواختندش و به تعذیب، لبهایش را دوختند:
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام

🔸اما در نهایت راه به مجلس برد اما همان مجلس را نیز به زبان تند خود نواخت و راهکار اصلاح را منبعث از همان اندیشه تند طبقاتی و کمونیستی در برپاکردن دارها دید:

مارهای مجلسی دارای زهری مهلکند
الحذر باری از آن مجلس که دارد مارها

دفع این کفتارها گفتار نتواند نمود
از ره کردار باید دفع این کفتارها

کشور ما پاک کی گردد ز لوث خائنین
تا نریزد خون ناپاک از در و دیوارها

مزد کار کارگر را دولت ما می‌کند
صرف جیب هرزه‌ها، ولگردها، بیکارها

از برای این همه خائن بُوَد یک دار کم
پُر کنید این پهن میدان را ز چوب دارها

دارها چون شد به پا با دست کین بالا کشید.
بر سر آن دارها سالارها، سردارها

🔸دامنه فشارها که تاوان زبان تند او بود، ناگزیر به مهاجرتش کرد، کمی بعد به لطایف‌الحیلی فریب #تیمورتاش را خورد و به ایران بازگشت. زندانیش کردند و به بهانه تب مالاریا به دست #پزشک_احمدی سپردندش تا برای همیشه چشم از جهان فروبندد (طرفه آنکه وکیل پزشک احمدی در دادگاهی که او را تبرئه کرد، احمد #کسروی بود!). میراث شعر فرخی برای امروز ما جز آشنایی با گونه جدیدی از غزل و رباعی، نشانی از دغدغه نسلی از روشنفکران و متجددانی است که روحی آزاد و طبعی سرکش و کرداری ساختارشکن داشتند، راهکار او برای خلق هم‌عصراش اما تابعی از گفتمانی بود که در فهم آزادی گامهای آغازین و ناقصی را برمی‌داشت. گام‌هایی که هرچند در سنجه ظرف زمانه و در جامعه‌ای که تازه با تجدد آشنا شده بود، قابل فهم و در میزان نیت و طبع آزادمنش خود قابل تقدیر است، اما همچنانکه "تغییر روش و ساختار حاکم" را به درستی، ضروری می‌دانست، مسیر تغییر را به درستی تشخیص نمی‌داد...
.
🔘شرح عکس: سلول مرمت شده فرخی یزدی در زندان قصر، ادعا شده است که دستخط و اشعار او بر سلول همچنان باقی مانده است.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
‍ خــــاكم به سر، زغصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت، چه خاكي به سر كنم؟

آوخ، كــلاه نيست وطن، گر كه از سرم
برداشتند فـكـر كلاهي دگر كـنم

مرد آن بود كه اين كلهش برسر است و من
نامردم ار كه بي كله، آني به سر كنم

من آن نیم كـه يكسره تدبير مملكت
تسليم هرزه گرد قضا و قدر كنم

زير و زبر اگر نكنـي خــاك خصم را
وي چرخ زير و روي تو زير و زبر كنم

جايي‌ست آروزي مـن، ار من به آن رسم
از روي نعش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم

هر آنچه مي‌كني بكن اي دشمن قوي
من نيز اگر قــــوي شدم از تو بتر كنم

من‌ آن نيم بـه مرگ طبيعي شوم هلاک
وین كاسه خون به بستر راحت هدر كنم

معشوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من
اي آن كه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم

عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود
مهرت نـه عارضي ست كه جاي دگر كنم

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شير اندرون شد و با جان به در كنم

#میرزاده_عشقی

عکس: مزار زنده‌یاد میرزاده #عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
با چه رویی سخن از شادی ما می‌گویید
دستتان خونی و از عدل خدا می‌گویید

چه غلط ها که نکردید پس پردهٔ دین
تف به درگاه خدایی که شما می‌گویید


۱۲ تیر سالگرد ترور #میرزاده_عشقی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار
(۲٠ آذر ۱۲۷۳همدان-۱۲ تیر ۱۳٠۳ تهران)

روحش شاد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
آزادی در جهان معنای فرخی یزدی

🖋 #سهند_ایرانمهر

🔸بیست‌وپنجم مهرماه، سالمرگ #فرخی_یزدی است. قوت شاعرانگیش را گاه با #سعدی مقایسه کرده‌اند:
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

🔸او را اول کسی دانسته‌اند که به "رباعی" و "غزل" کارکردی سیاسی داد. اگر اصلی‌ترین شاعران مشروطه را #ایرج‌میرزا، #عارف_قزوینی، #میرزاده_عشقی و #سیداشرف‌الدین_قزوینی بدانیم، بی تردید فرخی یزدی پنجمین شاعر این انجمن است.
فرخی، جهان را عرصه نزاع میان #استبداد و #آزادی می‌دانست:

در محیط طوفان‌زای ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

🔸با این حال نگاهش به انقلاب کمونیستی شوروی بود و چاره را در داس و چکش می‌دید:

با پای جان به تربت پاک لنین بیا
تا بنگری به مقبره تمثال انقلاب

یا

با داس و چکش کن محو، این خسروی ایوان را
چو کوه کنی هر روز، با تیشه نباید کرد

🔸نگریستن به آزادی از دریچه کمونیسم لاجرم چاره دستیابی به آزادی را اینگونه می‌نمایاند:

توده را با جنگ صنفی آشنا باید نمود
کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود

در نتیجه مذهب نیز در نگاه او همان نگاه مرسوم در اندیشه کمونیستی بود (هرچند اکنون اشعار فرخی بخش جدایی ناپذیر برخی هیات های مذهبی یزدی در ستایش قیام عاشورا شده است):
سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی
داده او بهر پستی، دستگاه سلطانی
دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی
جمله طفل خود بردند در سرای نصرانی
ای دریغ از این مذهب، داد از این مسلمانی

🔸در راه مبارزه با استبداد زندان رفت، نواختندش و به تعذیب، لبهایش را دوختند:
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام

🔸اما در نهایت راه به مجلس برد اما همان مجلس را نیز به زبان تند خود نواخت و راهکار اصلاح را منبعث از همان اندیشه تند طبقاتی و کمونیستی در برپاکردن دارها دید:

مارهای مجلسی دارای زهری مهلکند
الحذر باری از آن مجلس که دارد مارها

دفع این کفتارها گفتار نتواند نمود
از ره کردار باید دفع این کفتارها

کشور ما پاک کی گردد ز لوث خائنین
تا نریزد خون ناپاک از در و دیوارها

مزد کار کارگر را دولت ما می‌کند
صرف جیب هرزه‌ها، ولگردها، بیکارها

از برای این همه خائن بُوَد یک دار کم
پُر کنید این پهن میدان را ز چوب دارها

دارها چون شد به پا با دست کین بالا کشید.
بر سر آن دارها سالارها، سردارها

🔸دامنه فشارها که تاوان زبان تند او بود، ناگزیر به مهاجرتش کرد، کمی بعد به لطایف‌الحیلی فریب #تیمورتاش را خورد و به ایران بازگشت. زندانیش کردند و به بهانه تب مالاریا به دست #پزشک_احمدی سپردندش تا برای همیشه چشم از جهان فروبندد (طرفه آنکه وکیل پزشک احمدی در دادگاهی که او را تبرئه کرد، احمد #کسروی بود!). میراث شعر فرخی برای امروز ما جز آشنایی با گونه جدیدی از غزل و رباعی، نشانی از دغدغه نسلی از روشنفکران و متجددانی است که روحی آزاد و طبعی سرکش و کرداری ساختارشکن داشتند، راهکار او برای خلق هم‌عصراش اما تابعی از گفتمانی بود که در فهم آزادی گامهای آغازین و ناقصی را برمی‌داشت. گام‌هایی که هرچند در سنجه ظرف زمانه و در جامعه‌ای که تازه با تجدد آشنا شده بود، قابل فهم و در میزان نیت و طبع آزادمنش خود قابل تقدیر است، اما همچنانکه "تغییر روش و ساختار حاکم" را به درستی، ضروری می‌دانست، مسیر تغییر را به درستی تشخیص نمی‌داد...
.
🔘شرح عکس: سلول مرمت شده فرخی یزدی در زندان قصر، ادعا شده است که دستخط و اشعار او بر سلول همچنان باقی مانده است.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
#کریمی_قدوسی، عضو کمیسیون امنیت ملی #مجلس: ایران اگر بخواهد #بولتون و #پمپئو را ترور کند، به افراد کوچه محلات منهتن از راه دور یک سفارشی می‌کند و یک پولی می‌دهد تا آن کار را انجام دهند!

پ.ن.
خرها وکیل ملت و ارکان دولتند
بنگر که بر چه پایه رسیده مقام خر!

#میرزاده_عشقی #عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
‍ خــــاكم به سر، زغصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت، چه خاكي به سر كنم؟

آوخ، كــلاه نيست وطن، گر كه از سرم
برداشتند فـكـر كلاهي دگر كـنم

مرد آن بود كه اين كلهش برسر است و من
نامردم ار كه بي كله، آني به سر كنم

من آن نیم كـه يكسره تدبير مملكت
تسليم هرزه گرد قضا و قدر كنم

زير و زبر اگر نكنـي خــاك خصم را
وي چرخ زير و روي تو زير و زبر كنم

جايي‌ست آروزي مـن، ار من به آن رسم
از روي نعش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم

هر آنچه مي‌كني بكن اي دشمن قوي
من نيز اگر قــــوي شدم از تو بتر كنم

من‌ آن نيم بـه مرگ طبيعي شوم هلاک
وین كاسه خون به بستر راحت هدر كنم

معشوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من
اي آن كه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم

عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود
مهرت نـه عارضي ست كه جاي دگر كنم

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شير اندرون شد و با جان به در كنم

#میرزاده_عشقی

عکس: مزار زنده‌یاد میرزاده #عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
با چه رویی سخن از شادی ما می‌گویید
دستتان خونی و از عدل خدا می‌گویید

چه غلط ها که نکردید پس پردهٔ دین
تف به درگاه خدایی که شما می‌گویید

#میرزاده_عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

به بهانهٔ ۱۲تیرماه سالروز ترور شاعر و روزنامه‌نگار آزادیخواه میرزاده #عشقی
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
۱۲ تیر سالگرد ترور #میرزاده_عشقی
محمد رضا میرزاده #عشقی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار
(۲٠ آذر ۱۲۷۳همدان-۱۲ تیر ۱۳٠۳ تهران)

روحش شاد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
آزادی در جهان معنای فرخی یزدی

🖋 #سهند_ایرانمهر

🔸بیست‌وپنجم مهرماه، سالمرگ #فرخی_یزدی است. قوت شاعرانگیش را گاه با #سعدی مقایسه کرده‌اند:
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

🔸او را اول کسی دانسته‌اند که به "رباعی" و "غزل" کارکردی سیاسی داد. اگر اصلی‌ترین شاعران مشروطه را #ایرج‌میرزا، #عارف_قزوینی، #میرزاده_عشقی و #سیداشرف‌الدین_قزوینی بدانیم، بی تردید فرخی یزدی پنجمین شاعر این انجمن است.
فرخی، جهان را عرصه نزاع میان #استبداد و #آزادی می‌دانست:

در محیط طوفان‌زای ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

🔸با این حال نگاهش به انقلاب کمونیستی شوروی بود و چاره را در داس و چکش می‌دید:

با پای جان به تربت پاک لنین بیا
تا بنگری به مقبره تمثال انقلاب

یا

با داس و چکش کن محو، این خسروی ایوان را
چو کوه کنی هر روز، با تیشه نباید کرد

🔸نگریستن به آزادی از دریچه کمونیسم لاجرم چاره دستیابی به آزادی را اینگونه می‌نمایاند:

توده را با جنگ صنفی آشنا باید نمود
کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود

در نتیجه مذهب نیز در نگاه او همان نگاه مرسوم در اندیشه کمونیستی بود (هرچند اکنون اشعار فرخی بخش جدایی ناپذیر برخی هیات های مذهبی یزدی در ستایش قیام عاشورا شده است):
سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی
داده او بهر پستی، دستگاه سلطانی
دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی
جمله طفل خود بردند در سرای نصرانی
ای دریغ از این مذهب، داد از این مسلمانی

🔸در راه مبارزه با استبداد زندان رفت، نواختندش و به تعذیب، لبهایش را دوختند:
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام

🔸اما در نهایت راه به مجلس برد اما همان مجلس را نیز به زبان تند خود نواخت و راهکار اصلاح را منبعث از همان اندیشه تند طبقاتی و کمونیستی در برپاکردن دارها دید:

مارهای مجلسی دارای زهری مهلکند
الحذر باری از آن مجلس که دارد مارها

دفع این کفتارها گفتار نتواند نمود
از ره کردار باید دفع این کفتارها

کشور ما پاک کی گردد ز لوث خائنین
تا نریزد خون ناپاک از در و دیوارها

مزد کار کارگر را دولت ما می‌کند
صرف جیب هرزه‌ها، ولگردها، بیکارها

از برای این همه خائن بُوَد یک دار کم
پُر کنید این پهن میدان را ز چوب دارها

دارها چون شد به پا با دست کین بالا کشید.
بر سر آن دارها سالارها، سردارها

🔸دامنه فشارها که تاوان زبان تند او بود، ناگزیر به مهاجرتش کرد، کمی بعد به لطایف‌الحیلی فریب #تیمورتاش را خورد و به ایران بازگشت. زندانیش کردند و به بهانه تب مالاریا به دست #پزشک_احمدی سپردندش تا برای همیشه چشم از جهان فروبندد (طرفه آنکه وکیل پزشک احمدی در دادگاهی که او را تبرئه کرد، احمد #کسروی بود!). میراث شعر فرخی برای امروز ما جز آشنایی با گونه جدیدی از غزل و رباعی، نشانی از دغدغه نسلی از روشنفکران و متجددانی است که روحی آزاد و طبعی سرکش و کرداری ساختارشکن داشتند، راهکار او برای خلق هم‌عصراش اما تابعی از گفتمانی بود که در فهم آزادی گامهای آغازین و ناقصی را برمی‌داشت. گام‌هایی که هرچند در سنجه ظرف زمانه و در جامعه‌ای که تازه با تجدد آشنا شده بود، قابل فهم و در میزان نیت و طبع آزادمنش خود قابل تقدیر است، اما همچنانکه "تغییر روش و ساختار حاکم" را به درستی، ضروری می‌دانست، مسیر تغییر را به درستی تشخیص نمی‌داد...
.
🔘شرح عکس: سلول مرمت شده فرخی یزدی در زندان قصر، ادعا شده است که دستخط و اشعار او بر سلول همچنان باقی مانده است.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
‍ خــــاكم به سر، زغصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت، چه خاكي به سر كنم؟

آوخ، كــلاه نيست وطن، گر كه از سرم
برداشتند فـكـر كلاهي دگر كـنم

مرد آن بود كه اين كلهش برسر است و من
نامردم ار كه بي كله، آني به سر كنم

من آن نیم كـه يكسره تدبير مملكت
تسليم هرزه گرد قضا و قدر كنم

زير و زبر اگر نكنـي خــاك خصم را
وي چرخ زير و روي تو زير و زبر كنم

جايي‌ست آروزي مـن، ار من به آن رسم
از روي نعش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم

هر آنچه مي‌كني بكن اي دشمن قوي
من نيز اگر قــــوي شدم از تو بتر كنم

من‌ آن نيم بـه مرگ طبيعي شوم هلاک
وین كاسه خون به بستر راحت هدر كنم

معشوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من
اي آن كه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم

عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود
مهرت نـه عارضي ست كه جاي دگر كنم

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شير اندرون شد و با جان به در كنم

#میرزاده_عشقی

عکس: مزار زنده‌یاد میرزاده #عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
با چه رویی سخن از شادی ما می‌گویید
دستتان خونی و از عدل خدا می‌گویید

چه غلط ها که نکردید پس پردهٔ دین
تف به درگاه خدایی که شما می‌گویید

۱۲ تیرماه سالروز ترور شاعر و روزنامه‌نگار آزادیخواه #میرزاده_عشقی
۱۲۷۳-۱۳۰۳

#عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

https://www.instagram.com/p/CCJftNSn5o0/?igshid=1b5aaadrcpr2u
آزادی در جهان معنای فرخی یزدی

🖋 #سهند_ایرانمهر

🔸بیست‌وپنجم مهرماه، سالمرگ #فرخی_یزدی است. قوت شاعرانگیش را گاه با #سعدی مقایسه کرده‌اند:
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

🔸او را اول کسی دانسته‌اند که به "رباعی" و "غزل" کارکردی سیاسی داد. اگر اصلی‌ترین شاعران مشروطه را #ایرج‌میرزا، #عارف_قزوینی، #میرزاده_عشقی و #سیداشرف‌الدین_قزوینی بدانیم، بی تردید فرخی یزدی پنجمین شاعر این انجمن است.
فرخی، جهان را عرصه نزاع میان #استبداد و #آزادی می‌دانست:

در محیط طوفان‌زای ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

🔸با این حال نگاهش به انقلاب کمونیستی شوروی بود و چاره را در داس و چکش می‌دید:

با پای جان به تربت پاک لنین بیا
تا بنگری به مقبره تمثال انقلاب

یا

با داس و چکش کن محو، این خسروی ایوان را
چو کوه کنی هر روز، با تیشه نباید کرد

🔸نگریستن به آزادی از دریچه کمونیسم لاجرم چاره دستیابی به آزادی را اینگونه می‌نمایاند:

توده را با جنگ صنفی آشنا باید نمود
کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود

در نتیجه مذهب نیز در نگاه او همان نگاه مرسوم در اندیشه کمونیستی بود (هرچند اکنون اشعار فرخی بخش جدایی ناپذیر برخی هیات های مذهبی یزدی در ستایش قیام عاشورا شده است):
سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی
داده او بهر پستی، دستگاه سلطانی
دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی
جمله طفل خود بردند در سرای نصرانی
ای دریغ از این مذهب، داد از این مسلمانی

🔸در راه مبارزه با استبداد زندان رفت، نواختندش و به تعذیب، لبهایش را دوختند:
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام

🔸اما در نهایت راه به مجلس برد اما همان مجلس را نیز به زبان تند خود نواخت و راهکار اصلاح را منبعث از همان اندیشه تند طبقاتی و کمونیستی در برپاکردن دارها دید:

مارهای مجلسی دارای زهری مهلکند
الحذر باری از آن مجلس که دارد مارها

دفع این کفتارها گفتار نتواند نمود
از ره کردار باید دفع این کفتارها

کشور ما پاک کی گردد ز لوث خائنین
تا نریزد خون ناپاک از در و دیوارها

مزد کار کارگر را دولت ما می‌کند
صرف جیب هرزه‌ها، ولگردها، بیکارها

از برای این همه خائن بُوَد یک دار کم
پُر کنید این پهن میدان را ز چوب دارها

دارها چون شد به پا با دست کین بالا کشید.
بر سر آن دارها سالارها، سردارها

🔸دامنه فشارها که تاوان زبان تند او بود، ناگزیر به مهاجرتش کرد، کمی بعد به لطایف‌الحیلی فریب #تیمورتاش را خورد و به ایران بازگشت. زندانیش کردند و به بهانه تب مالاریا به دست #پزشک_احمدی سپردندش تا برای همیشه چشم از جهان فروبندد (طرفه آنکه وکیل پزشک احمدی در دادگاهی که او را تبرئه کرد، احمد #کسروی بود!). میراث شعر فرخی برای امروز ما جز آشنایی با گونه جدیدی از غزل و رباعی، نشانی از دغدغه نسلی از روشنفکران و متجددانی است که روحی آزاد و طبعی سرکش و کرداری ساختارشکن داشتند، راهکار او برای خلق هم‌عصراش اما تابعی از گفتمانی بود که در فهم آزادی گامهای آغازین و ناقصی را برمی‌داشت. گام‌هایی که هرچند در سنجه ظرف زمانه و در جامعه‌ای که تازه با تجدد آشنا شده بود، قابل فهم و در میزان نیت و طبع آزادمنش خود قابل تقدیر است، اما همچنانکه "تغییر روش و ساختار حاکم" را به درستی، ضروری می‌دانست، مسیر تغییر را به درستی تشخیص نمی‌داد...
.
🔘شرح عکس: سلول مرمت شده فرخی یزدی در زندان قصر، ادعا شده است که دستخط و اشعار او بر سلول همچنان باقی مانده است.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
با چه رویی سخن از شادی ما می‌گویید
دستتان خونی و از عدل خدا می‌گویید

چه غلط ها که نکردید پس پردهٔ دین
تف به درگاه خدایی که شما می‌گویید

۱۲ تیرماه سالروز ترور شاعر و روزنامه‌نگار آزادیخواه #میرزاده_عشقی
۱۲۷۳-۱۳۰۳

#عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

https://www.instagram.com/p/CCJftNSn5o0/?igshid=1b5aaadrcpr2u
آزادی در جهان معنای فرخی یزدی

🖋 #سهند_ایرانمهر

🔸بیست‌وپنجم مهرماه، سالمرگ #فرخی_یزدی است. قوت شاعرانگیش را گاه با #سعدی مقایسه کرده‌اند:
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

🔸او را اول کسی دانسته‌اند که به "رباعی" و "غزل" کارکردی سیاسی داد. اگر اصلی‌ترین شاعران مشروطه را #ایرج‌میرزا، #عارف_قزوینی، #میرزاده_عشقی و #سیداشرف‌الدین_قزوینی بدانیم، بی تردید فرخی یزدی پنجمین شاعر این انجمن است.
فرخی، جهان را عرصه نزاع میان #استبداد و #آزادی می‌دانست:

در محیط طوفان‌زای ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

🔸با این حال نگاهش به انقلاب کمونیستی شوروی بود و چاره را در داس و چکش می‌دید:

با پای جان به تربت پاک لنین بیا
تا بنگری به مقبره تمثال انقلاب

یا

با داس و چکش کن محو، این خسروی ایوان را
چو کوه کنی هر روز، با تیشه نباید کرد

🔸نگریستن به آزادی از دریچه کمونیسم لاجرم چاره دستیابی به آزادی را اینگونه می‌نمایاند:

توده را با جنگ صنفی آشنا باید نمود
کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود

در نتیجه مذهب نیز در نگاه او همان نگاه مرسوم در اندیشه کمونیستی بود (هرچند اکنون اشعار فرخی بخش جدایی ناپذیر برخی هیات های مذهبی یزدی در ستایش قیام عاشورا شده است):
سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی
داده او بهر پستی، دستگاه سلطانی
دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی
جمله طفل خود بردند در سرای نصرانی
ای دریغ از این مذهب، داد از این مسلمانی

🔸در راه مبارزه با استبداد زندان رفت، نواختندش و به تعذیب، لبهایش را دوختند:
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام

🔸اما در نهایت راه به مجلس برد اما همان مجلس را نیز به زبان تند خود نواخت و راهکار اصلاح را منبعث از همان اندیشه تند طبقاتی و کمونیستی در برپاکردن دارها دید:

مارهای مجلسی دارای زهری مهلکند
الحذر باری از آن مجلس که دارد مارها

دفع این کفتارها گفتار نتواند نمود
از ره کردار باید دفع این کفتارها

کشور ما پاک کی گردد ز لوث خائنین
تا نریزد خون ناپاک از در و دیوارها

مزد کار کارگر را دولت ما می‌کند
صرف جیب هرزه‌ها، ولگردها، بیکارها

از برای این همه خائن بُوَد یک دار کم
پُر کنید این پهن میدان را ز چوب دارها

دارها چون شد به پا با دست کین بالا کشید.
بر سر آن دارها سالارها، سردارها

🔸دامنه فشارها که تاوان زبان تند او بود، ناگزیر به مهاجرتش کرد، کمی بعد به لطایف‌الحیلی فریب #تیمورتاش را خورد و به ایران بازگشت. زندانیش کردند و به بهانه تب مالاریا به دست #پزشک_احمدی سپردندش تا برای همیشه چشم از جهان فروبندد (طرفه آنکه وکیل پزشک احمدی در دادگاهی که او را تبرئه کرد، احمد #کسروی بود!). میراث شعر فرخی برای امروز ما جز آشنایی با گونه جدیدی از غزل و رباعی، نشانی از دغدغه نسلی از روشنفکران و متجددانی است که روحی آزاد و طبعی سرکش و کرداری ساختارشکن داشتند، راهکار او برای خلق هم‌عصراش اما تابعی از گفتمانی بود که در فهم آزادی گامهای آغازین و ناقصی را برمی‌داشت. گام‌هایی که هرچند در سنجه ظرف زمانه و در جامعه‌ای که تازه با تجدد آشنا شده بود، قابل فهم و در میزان نیت و طبع آزادمنش خود قابل تقدیر است، اما همچنانکه "تغییر روش و ساختار حاکم" را به درستی، ضروری می‌دانست، مسیر تغییر را به درستی تشخیص نمی‌داد...
.
🔘شرح عکس: سلول مرمت شده فرخی یزدی در زندان قصر، ادعا شده است که دستخط و اشعار او بر سلول همچنان باقی مانده است.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ خــــاكم به سر، زغصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت، چه خاكي به سر كنم؟

آوخ، كــلاه نيست وطن، گر كه از سرم
برداشتند فـكـر كلاهي دگر كـنم

مرد آن بود كه اين كلهش برسر است و من
نامردم ار كه بي كله، آني به سر كنم

من آن نیم كـه يكسره تدبير مملكت
تسليم هرزه گرد قضا و قدر كنم

زير و زبر اگر نكنـي خــاك خصم را
وي چرخ زير و روي تو زير و زبر كنم

جايي‌ست آروزي مـن، ار من به آن رسم
از روي نعش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم

هر آنچه مي‌كني بكن اي دشمن قوي
من نيز اگر قــــوي شدم از تو بتر كنم

من‌ آن نيم بـه مرگ طبيعي شوم هلاک
وین كاسه خون به بستر راحت هدر كنم

معشوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من
اي آن كه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم

عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود
مهرت نـه عارضي ست كه جاي دگر كنم

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شير اندرون شد و با جان به در كنم

#میرزاده_عشقی

عکس: مزار زنده‌یاد میرزاده #عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
با چه رویی سخن از شادی ما می‌گویید
دستتان خونی و از عدل خدا می‌گویید

چه غلط ها که نکردید پس پردهٔ دین
تف به درگاه خدایی که شما می‌گویید

#میرزاده_عشقی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

به بهانهٔ ۱۲تیرماه سالروز ترور شاعر و روزنامه‌نگار آزادیخواه میرزاده #عشقی
۱۲ تیر سالگرد ترور #میرزاده_عشقی
محمد رضا میرزاده #عشقی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار
(۲٠ آذر ۱۲۷۳همدان-۱۲ تیر ۱۳٠۳ تهران)

روحش شاد

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan