شاه فرتوت ابریقستان

✔️يزدي ها دارند به حكومت درس #انسانیت می‌آموزند
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan

🔴يك روز اواسط سال ٦٤ يا ٦٥ بود كه براي نخستين بار تابلوی #اقلیت_دینی را پشت شيشه يك ساندويچ‌فروشي ديدم.
فكر می‌كنم در خيابان مير عماد بود و بعد يكي ديگر در ميدان هفت‌تير و بعد يك شيرينی‌فروشي در خيابان ويلا.

حكومت اسلامی ناگهان تصميم گرفته بود حساب غيرمسلمانان رسمي را از بقيه شهروندان جدا كند تا از اين پس همه متوجه شوند با چه كسي طرف هستند و با چه كسي معامله يا معاشرت می‌كنند. هدف ساده اوليه شايد آن بود كه مؤمنين با كناره‌گيري از آنها با ظاهري مدني اما بشدت خشونت‌بار چنان تحت فشار اقتصادی و اجتماعی قرارشان دهند كه يا براي رهايی از اين فشارها به اسلام جذب شوند و يا در حكومت اسلامی كارشان چنان رونق نگيرد كه دست برتری نسبت به مسلمانان پيدا كنند.

اين حرف‌ها را مي دانم كه دست كم در چند كتاب مربوط به فتوحات اسلامي و راز گسترش اسلام خوانده بودم و چنين مي‌پنداشتم كسي در آن بالاها اكنون تصميم گرفته بود اين تحليل‌هاي مشعشع از علل گسترش اسلام در جوامع غير مسلمان را در عمل اجرا كند و صفحه‌‌اي بر صفحات زرين گسترش اسلام بيافزايد.

همچنان در خاطرم هست كه هنوز از شوك ديدن اين تابلوهاي بشدت #فاشيستي بيرون نيامده بودم كه در ميان جمع هم‌كلاسي‌ها در حال خروج از دانشگاه بودم كه مثل هر روز داشتيم مي‌رفتيم جايي همان اطراف دانشگاه ناهار بخوريم و براي كلاس‌هاي بعد از ظهر آماده شويم كه يكي از بچه‌ها گفت برويم #آندره ، اسمی كه تا آن وقت نشنيده بودم. نه خود نام را ، كه رستوراني به اين نام را ، كه در واقع يك اغذيه فروشي يا ساندويچي بزرگ متعلق به يك شركت توليد محصولات گوشتي ارمني بود در بخش جنوبي چهارراه انقلاب پيش از تأتر شهر كه سوسيسهاي خاص مكعب مسطتيليتش گويا در ميان سوسيس و كالباسخورهاي حرفهاي شهرتي تمام داشت و من بواسطه آن كه آدم اهلي در اين باب نبودم هيچ از آن خبر نداشتم.
اين را نيز بخوبي در ياد دارم كه در توافقي اعلام نشده و بي آن كه كسي مايل باشد مكنونات قلبي خود را از اين تصميم تازه با ديگري در ميان بگذارد مي رفت تا عملا به اين تصميم وحشتناك اعتراض كند. وقتي رسيديم اغذيه فروشي پر از مشتري بود. تا نوبتمان شد طاقت نياوردم و از صندوق دار كه احتمالا مالك مغازه بود با اشاره به آن تابلوي چندش‌آور پرسيدم اين تأثيري هم در فروش‌تان داشته است. بسيار عادي و به حالتي كه گويي به صدمين نفر در آن روز در اين باره توضيح مي دهد با يك نه ساده و كوتاه پاسخ داد و سرگرم كارش شد

اما آشكارا پيدا بود كه يك مقاومت مدني خاموش بر خلاف ميل و تصميم حاكميت براي مقابله با اين رفتار قرون وسطايي جريان دارد و شمار مشتريان آندره چند برابر شده است. از آن روز من بارها به اغذيه فروشي آندره و آن ساندويچ فروشي هاي خيابان مير عماد و هفت تير و شيريني فروشي خيابان ویلا سرزدم و از آنها خريد كردم در حالي كه تا پيش از آن هيچ دليلي چه از نظر نرخ يا كيفيت براي خريد از آنها نداشتم و اين حس حتي پس از آن كه اين نشان هاي تفكيك ديني را از اين مغازه ها برچيدند همچنان تا مدت‌ها با من بود و چيزي مرا براي مقابله با تصميم غيرانساني حكومت به سوي آنها می‌كشيد تا آنكه پس از بر چيده شدن اين تابلوها مدتي بعد رفتار من نيز به حالت عادي خود بازگشت.

كل اين ماجرا اگر اشتباه نكنم به دو سال نرسيد كه به گفته برخي افزايش فروش اين مغازه ها اندك اندك چنان آشكار شد كه حكومت احساس كرد اين تصميم در حال تبديل شدن به ضد اهداف تعيين شده است.
دوران رهبري آقاي #خميني بود و نخست وزيري #مير_حسين، و بقيه كه هر كدام بر مسندي بودند اما اين تصميم را چه كسي گرفت و چه كسي آن را لغو كرد هنوز هم نمي‌دانم و حتما جايي در ميان إسناد آن دوره وجود دارد اما هر چه بود جامعه پيغام خود را به حكومت داده بود و من اميدوار بودم حكومت از آن درس لازم را گرفته باشد.

اكنون پس از سه دهه مردم يزد كه شهرشان دارالمومنين نيز خوانده می‌شود از چهار سال پيش تصميم گرفته‌اند پيغام مسالمت ‌آميزي براي حكومت بفرستند پيغامي كه با انتخاب دو باره يك زرتشتي همشهريشان طَي چهار سال بايد بسيار روشن و واضح فهميده مي شد و آقايان را به فكر مي انداخت كه در اين كار و اصرار اين مردم كه ميانگين دينداريشان نسبت به بسياري ديگر از شهر ها بيشتر است معنايي نهفته است. معنايي كه براي درك آن ديندار بودن به تنهايي كفايت نمی‌كند. يزدي ها دارند به حكومت درس انسانيت مي‌دهند.

#شهاب_فرخ_بار
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan