✔آنچه بارید و بُرد، باران و سیل نبود" اعتماد"بود
🔻#سهند_ایرانمهراز زمان وقوع
#سیل در نقاط مختلف کشور، تقریبا بیشتر واکنشها و گفتهها را رصد کردهام. واکنشها تقریبا همان چیزی است که آقای
#دژکام امام جمعه
#شیراز گفت:" خشم مردم و دشنام".
تردیدی نیست که موضوعِ بحرانخیزی چون سیل، انگیزه و دلایل و گاه بهانههایی را هم در دست احزاب و گروههای منتقد یا مخالف قرار میدهد که نه میتوان همه آن را به بدخواهی و اشکالجویی تقلیل داد و نه میتوان همه آن را صددرصد پذیرفت.
هرچند مواردی چون عدم لایروبی، قطع درختان، ساخت خیابان بر مسیلها، عدم کارشناسی دقیق پیش از ساخت مسیر راهآهن و موارد آن به عنوان دلایل اصلی بروز بحران مطرح شده است اما کارشناسان و آگاهان به مسایل اقلیمی تاکید کردهاند که امروزه افزایش دمای زمین و تغییرات اقلیمی سیلابهایی را در جهان موجب میشوند که قدرت و وسعت تخریب آنان در هرنقطه از جهان اعم از کشورهای توسعه یافته یا توسعه نیافته عظیم و گاه غیرقابل مهار است همین کارشناسان البته تاکید میکنند که این سخن به معنی نفی تبعات منفی مدیریتهای غلط نیست زیرا اگر این خطاهای انسانی با مدیریت صحیح رفع میشد، آمار تلفات به نحو چشمگیری کاهش مییافت.
با درنظرداشتن جنبه غیرقابل اجتناب بروز سیل و جنبه قابل اجتناب کاستن از تلفات با مدیریت صحیح، این پرسش مطرح میشود که چرا وقتی همزمان با ایران در
#نیوزیلند هم سیل میآید و سازهها تخریب میشوند یا در
#ژاپن و بسیاری دیگر از کشورها سیل سبب بروز خسارت میشود با وجود آنکه در این مناطق هم عامل انسانی و مدیریتی نیز گاه سبب افزایش تلفات میشود و در مواردی چون سیل نیوارلئان انتقادات جدی به رییسجمهور و دولت(بوش پسر) وارد میشود باز میزان خشم و کشمکش و زیرسوال بردن همه دستگاهها، افراد و نهادها قابل مقایسه با نمونه ایرانیاش نیست؟ و چرا حتی بیان واقعیتهای علمی و بیطرفانه از سوی کارشناسان با واکنش منفی مردم و خشم و تهدید مقامات روبرو میشود؟
این پرسش مقدمهای برای توجه به معضلی جدیتر است. معضلی که فراتر از ابعاد عینی سیل، در پس هر ماجرایی وجود دارد و گاه مسالهای را که در نقاط دیگر جهان براحتی قابل حل است، در کشور ما تبدیل به بحرانی غیرقابل حل میکند.
واقعیت این است که بحران اصلی در کشور ما، پدیدههایی چون سیل و زلزله نیست بلکه "بحران
#اعتماد" است. اعتمادی که بارها و بارها از طریق استفادههای فراقانونی از نهادها، گریز از شفافیت، عدم پاسخگویی، برخوردهای غیرضروری با انتقادها و بیتوجهی به مطالبات و نیز بیاعتنایی به تخصص و راهکارهای علمی و عقلانی چنان افکار عمومی را بدبین ساخته است که سرمایه اجتماعی "اعتماد" عملا از دست رفته است و این عامل مهم در توسعه، مشروعیت و انسجام اجتماعی را چوب حراج زده است.
اینجاست که بار دیگر میتوان دریافت که تکیه ارباب قدرت بر منافع شخصی و کوتاه مدت چگونه به هنگام بروز بحران مشکلساز میشود و گاه حتی اقدامات درست و تلاشهای افراد و نهادها را در ذهن افکار عمومی کمرنگ و اقدامی نمایشی در جهت فرافکنی قلمداد میکند یا چرا در زمان بحران هر سخن سوای از درستی یا نادرستی نقل محافل مردم و سند متقن اظهاراتشان میشود اما اظهارات هر نهاد و مسئولی به دیده تردید و تقبیح نگریسته میشود؟
سیل اخیر تلنگری دوباره است. تلنگری که نشان میدهد جلب اعتماد عمومی به جای لاپوشانی خطاها و مصونیت خطاکاران از طریق وادار کردن نهادهای حاکمیتی به التزام به وظایف قانونی، پاسخگویی و شفافیت چگونه میتواند کشمکش و خشم افکار عمومی را تبدیل به همدلی و همراهی آنان کند. تلنگرهای پیشین البته راه به جایی نبرده است و اینبار هم نمیتوان خوشبین بود اما بیان آن کمترین کاری است که پس از این فاجعه میتوان کرد.
#شاه_فرتوت_ابریقستان@Oldkingofebrighestanhttps://t.center/oldkingofebrighestan