شاه فرتوت ابریقستان

#سياوش_كسرایی
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
‍‍ وقتی آقای #خمينی وارد ايران شد، كانون نويسندگان ايران به ديدن ايشان رفت كه راجع‌ به مطبوعات و اين مسائل صحبت بكنند.
من هم جزو آن هيأت رفتم. به‌نظر من خيلی كار خوبی كرديم كه رفتيم.
غول را وقتی كه از چاه در مي‌آيد اگر نبينی و راجع به آن حرف بزنی، فايده ندارد.
ديدن خمينی براي من جالب بود. قضيه از اين قرار بود كه #سانسور و اينها دوباره پا گرفته بود و كانون نويسندگان تصميم گرفت كه اندكی برود و به خود حضرت بگويد كه: «دایی، ما هستيم‌ها».
آن وقت نشستيم به نوشتن يك متن. يك عده جمع شدند و اينها و فلان. گفتيم نه، برويم و به او بگوييم، الان دستگاه دارد دست او می‌افتد. يك متنی تهيه شد كه به نظر من متن خوبی هم بود. بعدش تلفن زدند كه شما مي‌توانيد بياييد، آقا اصلاً منتظر شماست.
#سيمين_دانشور بود، من بودم، #سياوش_كسرایی بود، #جواد_مجابی بود، #باقر_پرهام، شانزده/ هفده نفر بوديم. #جعفر_كوش‌آبادی بود.
قرار شد متن را باقر پرهام بخواند. تنها زني كه با ما بود خانم [سيمين] دانشور بود. ايشان يك روسری داشتند و اين شيخ هی می‌گفت كه اين روسری را يك كمی بكش بالا مثلا صورتتان را بپوشاند.

اولين آدمی كه دويد و دو زانو نشست جلو خمينی، [سياوش] كسرايی بود. آقا گفت:
بسم‌الله. من متشكرم. اين انقلاب فايده‌اش اين بود كه ما طلبه‌ها با شما نويسندگان و اينها نزديك شديم.
آخرش هم گفت كه: «و شما مجبوريد فقط راجع به اسلام بنويسيد. اسلام مهم است. آن چيزی كه مهم است اسلام است. از حالا به بعد راجع به اسلام!»...

يعنی ما را سنگ روی يخ كرد. خيلی راحت. ما رفته بوديم بگوييم كه سانسور نباشد، اصلاً برای ما تكليف روشن كرد...


از خاطرات زنده‌یاد #غلامحسین_ساعدی

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
‍ وقتی آقای #خمينی وارد ايران شد، كانون نويسندگان ايران به ديدن ايشان رفت كه راجع‌ به مطبوعات و اين مسائل صحبت بكنند.
من هم جزو آن هيأت رفتم. به‌نظر من خيلی كار خوبی كرديم كه رفتيم.
غول را وقتی كه از چاه در مي‌آيد اگر نبينی و راجع به آن حرف بزنی، فايده ندارد.
ديدن خمينی براي من جالب بود. قضيه از اين قرار بود كه #سانسور و اينها دوباره پا گرفته بود و كانون نويسندگان تصميم گرفت كه اندكی برود و به خود حضرت بگويد كه: «دایی، ما هستيم‌ها».
آن وقت نشستيم به نوشتن يك متن. يك عده جمع شدند و اينها و فلان. گفتيم نه، برويم و به او بگوييم، الان دستگاه دارد دست او می‌افتد. يك متنی تهيه شد كه به نظر من متن خوبی هم بود. بعدش تلفن زدند كه شما مي‌توانيد بياييد، آقا اصلاً منتظر شماست.
#سيمين_دانشور بود، من بودم، #سياوش_كسرایی بود، #جواد_مجابی بود، #باقر_پرهام، شانزده/ هفده نفر بوديم. #جعفر_كوش‌آبادی بود.
قرار شد متن را باقر پرهام بخواند. تنها زني كه با ما بود خانم [سيمين] دانشور بود. ايشان يك روسری داشتند و اين شيخ هی می‌گفت كه اين روسری را يك كمی بكش بالا مثلا صورتتان را بپوشاند.

اولين آدمی كه دويد و دو زانو نشست جلو خمينی، [سياوش] كسرايی بود. آقا گفت:
بسم‌الله. من متشكرم. اين انقلاب فايده‌اش اين بود كه ما طلبه‌ها با شما نويسندگان و اينها نزديك شديم.
آخرش هم گفت كه: «و شما مجبوريد فقط راجع به اسلام بنويسيد. اسلام مهم است. آن چيزی كه مهم است اسلام است. از حالا به بعد راجع به اسلام!»...

يعنی ما را سنگ روی يخ كرد. خيلی راحت. ما رفته بوديم بگوييم كه سانسور نباشد، اصلاً برای ما تكليف روشن كرد...


#غلامحسین_ساعدی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
‍ وقتی آقای #خمينی وارد ايران شد، كانون نويسندگان ايران به ديدن ايشان رفت كه راجع‌ به مطبوعات و اين مسائل صحبت بكنند.
من هم جزو آن هيأت رفتم. به‌نظر من خيلی كار خوبی كرديم كه رفتيم.
غول را وقتی كه از چاه در مي‌آيد اگر نبينی و راجع به آن حرف بزنی، فايده ندارد.
ديدن خمينی براي من جالب بود. قضيه از اين قرار بود كه #سانسور و اينها دوباره پا گرفته بود و كانون نويسندگان تصميم گرفت كه اندكی برود و به خود حضرت بگويد كه: «دایی، ما هستيم‌ها».
آن وقت نشستيم به نوشتن يك متن. يك عده جمع شدند و اينها و فلان. گفتيم نه، برويم و به او بگوييم، الان دستگاه دارد دست او می‌افتد. يك متنی تهيه شد كه به نظر من متن خوبی هم بود. بعدش تلفن زدند كه شما مي‌توانيد بياييد، آقا اصلاً منتظر شماست.
#سيمين_دانشور بود، من بودم، #سياوش_كسرایی بود، #جواد_مجابی بود، #باقر_پرهام، شانزده/ هفده نفر بوديم. #جعفر_كوش‌آبادی بود.
قرار شد متن را باقر پرهام بخواند. تنها زني كه با ما بود خانم [سيمين] دانشور بود. ايشان يك روسری داشتند و اين شيخ هی می‌گفت كه اين روسری را يك كمی بكش بالا مثلا صورتتان را بپوشاند.

اولين آدمی كه دويد و دو زانو نشست جلو خمينی، [سياوش] كسرايی بود. آقا گفت:
بسم‌الله. من متشكرم. اين انقلاب فايده‌اش اين بود كه ما طلبه‌ها با شما نويسندگان و اينها نزديك شديم.
آخرش هم گفت كه: «و شما مجبوريد فقط راجع به اسلام بنويسيد. اسلام مهم است. آن چيزی كه مهم است اسلام است. از حالا به بعد راجع به اسلام!»...

يعنی ما را سنگ روی يخ كرد. خيلی راحت. ما رفته بوديم بگوييم كه سانسور نباشد، اصلاً برای ما تكليف روشن كرد...


#غلامحسین_ساعدی
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
وقتی آقای #خمينی وارد ايران شد، كانون نويسندگان ايران به ديدن ايشان رفت كه راجع‌ به مطبوعات و اين مسائل صحبت بكنند.
من هم جزو آن هيأت رفتم. به‌نظر من خيلی كار خوبی كرديم كه رفتيم.
غول را وقتی كه از چاه در مي‌آيد اگر نبينی و راجع به آن حرف بزنی، فايده ندارد.
ديدن خمينی براي من جالب بود. قضيه از اين قرار بود كه سانسور و اينها دوباره پا گرفته بود و كانون نويسندگان تصميم گرفت كه اندكی برود و به خود حضرت بگويد كه: «دایی، ما هستيم‌ها».
آن وقت نشستيم به نوشتن يك متن. يك عده جمع شدند و اينها و فلان. گفتيم نه، برويم و به او بگوييم، الان دستگاه دارد دست او می‌افتد. يك متنی تهيه شد كه به نظر من متن خوبی هم بود. بعدش تلفن زدند كه شما مي‌توانيد بياييد، آقا اصلاً منتظر شماست. مثلاً #سيمين_دانشور بود، من بودم، #سياوش_كسرایی بود، #جواد_مجابی بود، #باقر_پرهام، شانزده/ هفده نفر بوديم. #جعفر_كوش‌آبادی بود.
قرار شد متن را باقر پرهام بخواند. تنها زني كه با ما بود خانم [سيمين] دانشور بود. ايشان يك روسری داشتند و اين شيخ هی می‌گفت كه اين روسری را يك كمی بكش بالا مثلا صورتتان را بپوشاند.

اولين آدمی كه دويد و دو زانو نشست جلو خمينی، [سياوش] كسرايی بود. آقا گفت:
بسم‌الله. من متشكرم. اين انقلاب فايده‌اش اين بود كه ما طلبه‌ها با شما نويسندگان و اينها نزديك شديم.
آخرش هم گفت كه: «و شما مجبوريد فقط راجع به اسلام بنويسيد. اسلام مهم است. آن چيزی كه مهم است اسلام است. از حالا به بعد راجع به اسلام».
يعنی ما را سنگ روی يخ كرد. خيلی راحت. ما رفته بوديم بگوييم كه سانسور نباشد، اصلاً برای ما تكليف روشن كرد...


#غلامحسین_ساعدی

@oldkingofebrighestan