⭕️به بهانه سخنان دکتر
#محدثی در برنامه تلویزیونی
#زاویه بد نیست یادی کنیم از کتاب وی:
#مشرکی_در_خانه_پیامبر که روایت عشق
#زینب دختر پیامبر با جوانی مشرک و نگاه روادارانه پیامبر به این موضوع است:
🔸در مدینه زینب دختر بزرگ پیامبر شبانه به
#ابوالعاص همسر مشرک خود پناه داده است. هیچکس خبر ندارد.
"صدای اذان نماز صبح از مسجد مدینه، که دیوار به دیوار خانه پیامبر بود،برخاست. پیامبر برای گزاردن نماز صبح به مسجد رفت و صفوف نماز بسته شد. زینب نیز خود را به دیگر مسلمانان رساند و در کنار سایر زنان مسلمان به نماز جماعت ایستاد. درست بعد از سلام پایانی نماز، برخاست و در حالی که صدایش از هیجان و اضطراب میلرزید، بلند فریاد زد:
- ای مردم مدینه! من ابوالعاص را به خانهام پناه دادهام! او در پناه من است. لذا هیچ کس حق آسیبرساندن به او را ندارد.
پیامبر که نمازش را تازه تمام کرده بود، از شنیدن غیرمترقبه صدای زینب از میان جمعیت نمازگزار یکّه خورد. آیا شما نیز صدای زینب را شنیدید؟
آری ای رسول خدا!
...
- به خدا سوگند که من هیچ اطّلاعی از این جریان نداشتم تا همین ساعت که صدای زینب بلند شد و آنچه شما شنیدید من هم شنیدم."
محمّد رهبر مسلمانان غافلگیر شده است. امّا لختی بعد چنین ادامه میدهد:
"ولی پناه او مورد قبول ماست چراکه کوچکترین فرد مسلمان نیز میتواند هر شخصی را که بخواهد پناه دهد!" (مشرکی در خانواده پیامبر، صص ۱۴۰-۱۴۲).
بدین ترتیب، زنی سببساز شکلگیری قاعده حقوقی بسیار بزرگی در امّت اسلامی میشود؛ پناه دادن به مخالفترین مخالفان عقیدتی و دینی و دگراندیشترینِ دگراندیشان، پناه دادن به مشرک در اجتماع اسلامی.
با خواهش پیامبر از به غنیمت گیرندگان کاروان تجاری ابوالعاص، مسلمانان احسان میکنند و اموال او و مردم مشرک مکّه را به وی باز میگردانند. مسلمانان به او یادآوری میکنند که اگر اکنون مسلمان شود، همه اموال بازگردانده شده مال او خواهد شد. ابوالعاص داماد مشرک پیامبر سخنی تکان دهنده میگوید:
"اسلامی که آغازش با خیانت در اموال مردم صورت گیرد به درد من نمیخورد" (همان: ۱۵۲).
ابوالعاص تاجر امین و جوانمرد مکّه است. کیست که امانتداری و جوانمردی این مشرک را تحسین نکند و چه کسی میتواند عمل صالح این مرد مشرک را خوار بشمارد؟!
بار دیگر، وقت جدایی زینب و ابوالعاص است و مجال این دیدار کوتاه که با خطر کردن زن و شوهر دورافتاده از هم میسّر شده است، سرآمده است. گفتوگویی که در این لحظات بین این زن عاشق (زینب) و شوهر جدافتادهاش (ابوالعاص) درمیگیرد، بس دردناک است:
"زینب بر ابوالعاص گفت: خواری بر تو باد، که در این مدت خود را از من دور کردی.
ابوالعاص در حالی که دستش را بر بالای قلبش گذاشته بود، در جوابش گفت: یا زینب! به خداوند سوگند! هیچ وقت محبت تو از قلبم دور نبوده است و در فراق تو زندگی راحتی را سپری نکردم.
و بعد زینب از او سؤال کرد: تا چه وقت میخواهی در این عذاب باشی! و تا چه وقت میخواهی ادامه دهی؟ این حالت را ختم کن.
ابوالعاص گفت: تا خداوند حکم خود را بر ما جاری کند، ...
زینب گفت: خداوند بر تو رحم کند، ای پسر خاله!"
این داستان تراژیک دختر بزرگ پیامبر است که زندگیش و عشقش فدای اسلام شده است امّا تاریخ اسلام و تاریخنگاری اسلامی در طیِّ سدههای متمادی ما را از شناخت این زن بزرگ و والامقام و نیز از آشنایی با ابوالعاص این مشرک نیکوخصال و امین و جوانمرد که دیرهنگام به اسلام پیوست، محروم ساخته است.
در تاریخ اسلامِ سنّتی، نه عشق و نه دگراندیشی هیچیک مکانت معتبری نداشتهاند. تاریخنگاری سنّتی -چه در میان تشیّع و چه در میان تسنّن- فرقهای و اعتقادی نگاشته شده و بیشتر دستاندرکار نفت ریختن در پای آتش نزاعهای فرقهای بوده است و همچنان درگیر چنین مشغولیّتی است. صدبار حق داشت علی شریعتی که میگفت:
من از تاریخ بدم میآید؛ تاریخی که عزیزانی چون زینب و ابوالعاص را از ما پنهان میکند و ما را از لذّت شنیدن داستان شورانگیزشان محروم میسازد، اما داستانهایی برای تیز کردن شعله دشمنی بین شیعه و سنّی جعل میکند، تاریخ زشتی است.
#حسن_محدّثی_گیلوایی
۱۵ آذر ۱۳۹۶
اختصاصی برای فصلنامه مطالعات ایرانی پویه
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan