در
#آققلا وقتی اکثر مغازهها بسته و مردم در کمپ بودند، این کتاب فروشی باز بود و صاحبش با سختی کتابها را جابجا میکرد و هی میگفت: "وای کتابها، حیف از کتابها".
گفتم خدا بزرگه، درست میشه گفت: دلم برای کتابها میسوزه، حیفه. میترسم تا آب رو جمع کنن، نم بکشن...
کمی حرف زدیم و موقع خداحافظی از روی عادت گفتم: به حق حضرت زهرا کتابهایت سالم میمانند... بعد یادم آمد اهل سنت است. نگاهش کردم و خواستم چیزی بگویم. تندی گفت: "خوب گفتی، خوب دعایی کردی" یک عطر هدیه داد و گفت : ممنوم برادر.
برادر اهل سنت من در آققلا، نامش آخوند علی بود...
از صفحه اینستاگرام
#روحالله_رجایی#شاه_فرتوت_ابریقستان@Oldkingofebrighestan