آیا عمق تلخیهای جنگ به اطلاع امام میرسید؟
گزارش احساسی به جای گزارش واقعی
روزهای پس از عملیات
#کربلای_۴ سخت و وحشتناک بود. شرایط برای تصمیمگیری بسیار سخت شده بود. آقای
#هاشمی_رفسنجانی چهارشنبه ۱۷ دی ۶۵ در دفترچه خاطراتش نوشته است: «تردیدها بسیار رنجدهنده است. برای اولین بار در تاریخ جنگ، قبل از عملیات دچار چنین حالتی شدهام. شاید بهخاطر وضعی که در عملیات کربلای۴ پیش آمد و چشممان ترسید و بهخاطر مسئولیت مستقیمی که دارم و همین وضع درباره فرماندهان دیگر هم صادق است.»
از طرف دیگر گزارشهای دقیقتری از تلفات ایرانیها در کربلای۴ رسيده بود. هاشمی رفسنجانی، دهم دي ۶۵: «آقای
#شمخانی اطلاعات لازم را در خصوص نتایج عملیات شکستخورده کربلای۴ داد. خیلی بدتر از آنچه تا به حال گفته بودند. نزدیک به ۱٠٠٠ شهید و ۳۹٠٠ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد و حدود ۱۱ هزار مجروح که حدود نصف آنها سرپایی معالجه شده یا میشوند.»
این عملیات و برخی عملیاتهای دیگر خیلی تلخ بودند که در فرصتی جداگانه به آنها خواهم پرداخت. اما یک سوال که هنوز به جواب دقیقی برای آن نرسیدهام این است که آیا امام از عمق تلخیهای برخی از این عملیاتها باخبر میشد؟ سال ۹۴ از هاشمی همین سوال را پرسیدم: «آيا گزارشهاي عمق تلخيهاي جنگ از طرف شما به عنوان فرمانده جنگ به امام منتقل ميشد؟»
جواب داد: «امام با نيروهاي سطوح مختلف حاضر در ميدان ارتباط داشتند. گاهي خبرهايي به امام ميدادند كه حاجاحمدآقا، زماني كه در جبهه بودم يا وقتي برميگشتم، از من ميپرسيد. امام بياطلاع نبودند. گزارشهاي من بخشي از اطلاعات امام بود و از راههاي ديگر گزارشهاي ميداني به ايشان ميرسيد. البته وقتي خبرها را ميشنيدند و نميتوانستند كاملاً اعتماد كند، از من ميپرسيدند.»
گفتم: «در يادداشتهاي بين كربلاي۴ و كربلاي۵ روزهاي خيلي سختي را توصيف كردهايد و نوشتيد تاكنون دچار چنين حالتي نشده بودم. ميخواهم بپرسم كه آيا امام در اين سطح خبر داشتند؟ آيا چنين حالاتي براي امام هم پيش ميآمد؟ چون نمونهاي منعكس نشده است.»
آقای هاشمی شروع کرد به توضیحدادن دربارهي عمليات کربلای۴ و این سوال پاسخي نگرفت. اما در ادامه مصاحبه وقتی پرسیدم گویا پس از شکست والفجر مقدماتی گزارش دقیقی به امام داده نشد میگوید: «يكي از مواردي كه از امام مخفي كرده بودند، گزارش از تلفات عمليات والفجر مقدماتي بود. با نام والفجر طراحي و شروع شده بود، اما وقتي شكست خورد، اسم آن را والفجر مقدماتي گذاشتند.»
بهمنماه ۶۱ عملیات ایران به سختی شکست خورده بود و رزمندگان بسیاری در سرزمین رملی فکه محاصره شدند و به شهادت رسیدند. از هاشمی پرسیدم با اينكه خودش در آن مقطع فرمانده نبود آیا در جریان تلفات واقعی عملیات قرار گرفت؟
هاشمی: «با اطلاعاتي كه معمولاً از جاهاي مختلف ميگرفتم، متوجه شدم كه تلفات ما واقعاً وحشتناك بود. تا جايي كه تا آخر رسماً گفته نشد آمار تلفات انساني ما در شهادت، جانبازي و اسارت چقدر بود.»
مهدی کیانی از فرماندهان جنگ که در جلسهای که گزارش عملیات رمضان(تير و مرداد ۶۱) به امام داده شد حضور داشته میگوید: «وقتى همراه فرماندهان خدمت امام
خمينى در جماران رسيديم، تمام مطالب به خوبى و تمام و كمال خدمت امام عرضه نشد.»
او به یک نکته بسیار مهم و اساسی اشاره میکند؛ «در يكى از ديدارها كه خدمت امام
#خمينى رسيدم آقامحسن گزارشى حماسى به امام داد. من گفتم: حماسىگفتن كار ماست. آقامحسن بايد بر محور عقلانيت به امام گزارش بدهد تا ماهيت كار معلوم شود. بايد آقامحسن مشكلات جنگ را طرح كند همانطور كه به ما مشكلات را گوشزد ميكند، به امام هم همينگونه گزارش دهيد. اگر حقايق و كاستيها را امام نداند، دولت و نظام اجرايى كمك نميكنند و امام هم دليلى براى دستور به آنها نخواهد ديد.»
نکته آخر اینکه مناسب است موسسه تنظیم و نشر آثار امام خميني و همچنین فرماندهان جنگ پاسخی مستند به اینگونه سوالها بدهند تا در تاریخ ثبت شود.
نکته دیگر اینکه همانطور که آقای هاشمی گفته است امام با وجود گزارشهای متعدد، باز هم بیشتر از همه به حرف فرماندهان اصلی اعتماد میکردند که این روشی درست است؛ پس باید عمق تلخیها را نیز خود این فرماندهان روایت میکردند.
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan