با لباسی بلوچی که کت روی آن پوشیده، با پوستی سبزه سیر و لهجه اهالی جنوب شرقی،ایستاده تا به اندرون بارش دهند.
بلوچ داستان ما کمطاقت و دربان تابع مقرراتی است که برایش تعریف کردهاند.
و اینجا نبرد آغاز میشود.
بلوچ، نماینده
#مردم است و دربان نماینده
#دولت.
جالب و عجیب آنکه شمار بسیاری از توئیترنشینان، طرف نماینده دولت را میگیرند و نماینده مردم را به سلاخی توئیتهاشان میکشند.
عجیب به این خاطر که علیالقاعده ساکنان مجازستان توئیتر، طبق روال معمول و مألوف، بایستی سمت مردم را میگرفتند برعلیه حکومتی که همواره در دمِ تیغِ تیزِ نقد و دشنام آنان است
اما دربان را در پایه نازل کارمندی، با نماینده، در پایه بالای تایید استصوابی، در برابر هم گذاشتند. مخروط داوریشان وارونه شد.
مرد بلوچ در برابر سماجت دربان، زبان به ناسزا گشاد. اگرچه بد اما در موقعیت او بازتابی از تضاد انتظارات به بنبست خورده بود و میدانیم که ناقدان، خود کمتر در چنین مشابهتی چنان نکنند. او نماینده است ولو به
#استصواب.
رییس گمرک نفر دوم وزیر اقتصادی است که همین نماینده چندی پیش رأیش داده است. شاید رییس گمرک نخواهد یا نتواند او را ببیند. اما دستکم معاون او یا رییس دفترش میتوانستند او را به دفتر بخوانند و یک چای تلخ میهمانش کنند و به زبان لیّن عذر بخواهند که ارباب جلسهای داشته است و...
نمیدانم در سازمان عریض و طویل گمرک چرا عقلانیت و تدبیر، ترخیص شده بود تا که نماینده مجلس را، اصلا نه مجلس جمهوری اسلامی که مجلس یزید را، بر درگاهش جوری مدیریت کند که چنان صحنهای رخ دهد. رسوای خاص و عام!
این هنر نیست و نه مدنیت است که کسی انسانی را به تهاجم از درگاهی بیرون اندازد. کسی حق ندارد نوکر در خانهاش را اینطور بیرون بیندازد که آن چرمپوش فیلم با نماینده مجلس چنین کرد. زینهار که این مجلس مشروطه است.
درست که آیهالله
#جنتی و همگنان او با
استصواب مجلس را چنین مجلسی ساختهاند اما حفظ نهاد و حرمت و جایگاه نهاد مجلس، یعنی حفظ آرمانی دور و دراز که بابت آن خونها ریخته شده و این ملت رنجها کشیده است و باز زینهار که وقتی مجلس را به توپ میبندید ولو یک مجلس فرمایشی را باید برای دورهای کوتاه یا طولانی از استبدادی غلیظ آماده شوید
هم پس از آنکه
#لیاخوف به دستور
#محمدعلی_شاه مجلس را به توپ بست و هم وقتی دکتر محمد
#مصدق مجلس را منحل کرد. پس از هر دو، دوره سیاه استبداد بود.نیز فرقی نمیکند چه دستی درِ خانه ملت را ببندد. پاک باشد یا نجس.
آن کسی که بر درگاه دولت ایستاد، از مردم بود ولو به
استصواب. نماینده محرومترین مردم ایران بود. حتی ادبیات آب نکشیدهاش، ادبیات کوچهبازاری همین مردم بود که از قضا در توئیتر رایج هم هست و آن کس که در مقابل او ایستاد دولت (بلکه
#حکومت) بود در نازلترین رده. آن کارمند اوج جباریت بود که در دونپایهترین رده ظاهر شد. و ارباب رجوع را به مقررات صلب نواخت.
بعد گفتند نماینده، کارچاقکن بوده است. برای فلان واردکننده میخواسته کارسازی کند. فرقی ندارد که این ادعا درست یا غلط است. چیزی را در صورت ماجرا تغییر نمیدهد. با فرض صحت، یعنی رییس گمرک اگر میداند نماینده چنین خواستهای دارد، او را به دفتر خود بخواند و محکم به او نه بگوید نه اینکه کارمندی دون پایه را به تقابل او بکشاند و حرمت نهادی را که فقط چهار سال به دست این نماینده است بر سرسرای سازمانش به فجاعت بکشاند.
برفرض نماینده برای یک رانتخوار کارچاق کن بوده است، مگر در این حکومت، رانتخواری گناه یا عیب و عار است؟
30 هزار میلیارد تومانی که دولت به موسسات اعتباری داد مگر مال همین ملت بدبخت و بینوا نبود؟ میلیاردها دلار ارز 4200 تومانی که همین چندی پیش توزیع کرد مگر رانت بیتالمال نبود؟ 30 میلیارد دلاری را که پارسال از خزانه برباد رفت مگر عدهای رانتخوار نخوردند و نبردند؟ سلطان سکه و دلار و شکر و لاستیک و پشم و کشک و پوشک و پارچه و غیره و غیره مگر وجود ندارد؟ در چنین مملکتی آیا این گناه خیلی کبیره است که یک بلوچ هم رانت بخورد؟ مگر آن بلوچ ایرانی نیست؟
میدانید در بلوچستان یک بندر
#چابهار وجود دارد که مشابه همین بندر در چین 10 میلیون سکنه دارد و به اندازه درآمد کل ایران برای دولت چین ثروت تولید میکند اما چابهار مردم بلوچ را هم ببینید و بلوچستان که در پایینترین دهک درآمدی ایران است.
این عصبانیتها که در این ماجرا دیدهشد تماشای خود در نمایش دیگری بود. ایرانیانی که در برابر ارباب دولت از در رانده شدهاند، دیگری را هم راندند ایرانیانی که رانتخواری را قبح معمول میدانند، در اینجا قبح مذموم دانستند. ایرانیانی که نظم را برای حفظ خود جایز میشمرند در اینجا نشان قانون شمردند. این ایرانیان برآشفتند. اینها مردمانی آریایی اسلامی هستند!
t.center/MohammadHossein_Ghiasi@oldkingofebrighestan