📝 روزی "
اندوه" به روستای ما آمد
"گفتیم رهگذر است.
اما ماند
گفتیم مسافر است و خستگی در می کند و می رود
باز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمان
گفتیم:مهمان بد قدمیست
دو سه روز دیگر می رود
و باز هم ماند و ماند و ماند و تبدیل شد به یکی از اعضای ده مان
اکنون #اندوه_کدخدا شده و تمام کوچه ها بوی "آه" می دهد .تمام امیدها را بلعید و به جایش "حسرت" در دلها انبار کرد.
پیران ده هنوز به یاد دارند :
روزی که اندوه آمد
#جهل" نگهبان دروازه روستا بود...#اتحاد_ملی_ایران 🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید
👇👇@OmidIranAzad