Смотреть в Telegram
NoTeBOok
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ با این که میدونم دوباره قراره با چس کلاس سواد بری رو منبر ولی از اونجا که بهت اعتماد دارم بگو یه پسر ۱۸ ساله کیر به دست بعد از تموم کردن تحصیلاتش چه فشارهایی رو تحمل میکنه و چه سرکوفت هایی میخوره…
قرمزی چشمانم به مانند کون میمون شده است و از شدت بی خوابی در حال توهم زدن هستم. گاه سگ هاری را در آینه میبینم که پدر مادر کسکشش سرش داد میزنند که ( وقت ان رسیده که دکتر بشوی و خانواده مان را سرافراز کنی.) این را پدرم به من گفت در حالی که تریاک و سیخ داغ در دو دستش بود. مادرم خانه دار است و رنگ خوشبختی را ندیده است . پولی برای دکتر خرج نمیکند اما باور دارد که دکتر ها پولدار ترین انسان های زمین هستند ، باور دارد که من باید دکتر بالا شهر تهران بشوم و خانواده ب کسشر و طلاق گرفته مان را رونق بدهم. فشار سنگین امتحانات تاثیر شدیدی بر روی روابط اجتماعی ام گذاشته است و‌ از تمام انسان های روی زمین فراری هستم ، حتی نمیتوانم در حد سلام و احوال پرسی با انان سخت بگویم و طوری رفتار میکنم که گویی خامنه ای بر جلوی پایم ظاهر شده است و من جفت کرده ام. افسردگی حاصل از امتحانات به مانند پورن استاری چابک بر روی زن و بچه ام سوار است و در حال تماشای ان در حالی که زیست را برای بار سوم مرور میکنم میبینم و حتی نمیتوانم در مورد ان کاری انجام بدهم. کتاب ها تست و فوقالعاده کسشر که ان بانوی زیبا در پاچه ام فرو کرده بود را کنار میزنم و از پشت میز به سمت حیاط خانه پناه میبرم تا از شر کسشر بودن خانواده ام خلاص بشوم و با کشیدن سیگاری به تمام مشغله های فکری ام پایان بدهم . وارد اینستاگرام میشوم و دخترانی را میبینم که با استیکر نوت و خودکار های رنگارنگ سعی در راهنمایی من در بستن کنکور در یک شب را دارند. کامنت هایشان سرشار از عشق و محبت است و طوری رفتار میکنند که انگار مال این سیاره نیستند و اشتباهی بر روی زمین فرود امده اند. آهی میگویم و خاکستر سیگارم را بر روی تمام ارزو هایم میتکاانم و یادم میاید که بنده ی حقیر فارسی صحبت میکنم و این ارزو ها اینجا معنایی ندارد . به سمت اتاقم با غرغر های پدرم همراه میشوم و کتاب هایم با اشک ورق میزنم و وانمود میکنم که قرار است در اینده برای خود انسان موفقی بشوم. اسنپ منتظر من است.
#روزمرگی
Telegram Center
Telegram Center
Канал