شب اول رو بایکی از دوستا جیم زدیم محراب
صبح شد و اکیپ مون تکمیل شد
اکیپی که ولوله بود کنار هم چند نفر جاشدیم:)
روز رو با سفره شهدا و ختم قرآن و ..تا افطار سحر کردیم بدون ذرهای خستگی؛
جمع بچه ها خیلی جمع عجیبی بود
دسته های مختلف تو قشر های مختلف
با عقاید مختلف و لفظ های مختلف مثلا یکیشون داد میزد روت کراش زدم !
و استادها اینطور بودن که یاللعجب