#شاهنامه 📚داستان سی و ششم
#پرواز کاوس
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️💫 چون جهان آرامش گرفت دیوان تصمیم گرفتند گمراهش کنند. روزی که شاه به قصد شکار بیرون رفته بود دیوی به صورت غلامی آراسته و نیکو سخن به او نزدیک شد و دسته گلی تقدیم کاوس نمود و گفت : اکنون که سراسر گیتی در دست توست، آسمان ها نیز باید رام تو گردند. از آن پس تنها آرزوی کاوس
پرواز بودو بس. از دانشمندان فاصله زمین تا ماه را میپرسید تا سرانجام چاره ای اندیشید. چهار عقاب را بر چهار پایه تختی بستند و بالای سر عقابها بر سر نیزه ران بره ای آویختند و خود بر تخت نشست. چون عقابها گرسنه شدند به طرف گوشت بال زدند و تخت به سوی آسمان بالا رفت. عقاب ها بعد از مدتی بال زدن خسته شده و به گوشت نرسیدند.
نگونسار گشتند ز ابر سیاه
کشان بر زمین از هوا تخت شاه
در بیشه ای نزدیک آمل تنها خوار و پشیمان از کرده خود به در گاه یزدان نیایش کرد. چون خبر به رستم و گیو و طوس رسید با لشکر و پیل به جستجوی شاه پرداختند . گودرز پیر به رستم گفت : من از آغازعمرم تاکنون شاهان و بزرگان بسیارب دیده ام ولی کسی را درمیان آنها به خودکامگی کاوس نیافته ام.
خرد نیست او را نه دانش نه رای
نه هوشش بجا یست ونه دل بجای
در این میان پهلوانان او را یافتند و نکوهش فراوان کردند. کاوس اندوهگین که در پاسخ فرو مانده بود چهل روز در را به روی خود بست و به درگاه ایزد تقاضای بخشش نمود.
📚 منبع: گفتار شورانگیز فردوسی
به کوشش : سهراب چمن آرا
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️💫 @nevisandbdonya