https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
#زندگی_داستانی_ای_جی_فیکری #گابریل_زوین معرفی کتاب زندگیداستانیای. جیفیکری «زندگیداستانیای. جیفیکری» نام داستانی از گابریل زوین (-۱۹۷۷) است که نامزد بهترین رمان سال ۲۰۱۴ به انتخاب #گودریدز شد. زوین فارغ التحصیل رشتۀ ادبیات انگلیسی و آمریکایی از دانشگاه هاروارد است. نوشتن را از چهارده سالگی آغاز کرده و تاکنون هشت کتاب داستانی نوشتهاست. ای. جیفیکری، تنها کتابفروش یک جزیره دورافتاده است. چند سالی است که همسرش را در یک تصادف رانندگی ازدستداده و تنها و منزوی در آپارتمان محقر بالای کتابفروشیاش زندگی میکند. میانه خوبی با مردم و اهالی جزیره ندارد، وضعیت جسمانی رضایتبخشی ندارد، اوضاع مالی خوبی ندارد، عبوس و بداخلاق است و کاسبیاش هم به خاطر استقبال روزافزون مردم از کتابهای الکترونیک و بدخلقی هایش رو به ورشکستگی است؛ تنها کتاب کمیاب و ارزشمندش که امیدوار بود با فروش آن خودش را زودتر از موعد بازنشسته کند هم در اثر اهمال و بیدقتی خودش دزدیده شدهاست؛ حتی کتابخواندن هم مثل سابق چندان جذبش نمیکند ... همه چیز در دنیای او در حال حرکت به سمت نابودی است ... تا اینکه یک روز بستۀ عجیبی را در کتابفروشی اش پیدا میکند و همه چیز با پیدا شدن آن بستهکوچک و سنگین تغییر میکند و ... بخشی از داستان: ما کتاب میخوانیم، چون تنها هستیم. ما کتاب میخوانیم و دیگر تنها نیستیم. ما تنها نیستیم. میخواهد به او بگوید زندگی من لابهلای این کتابهاست، اینها را بخوان و قلبم را بشناس. ما رمان نیستیم. ما داستان کوتاه نیستیم. در این لحظه، زندگیاش بیشتر به داستان کوتاه شبیه است. در پایان، ما مجموعه داستانیم. آنقدرها کتاب خوانده است که بداند مجموعهداستانی وجود ندارد که همهی داستانهایش عالی باشد. بعضی از داستانها عالیاند، بعضیها افتضاح. اگر خوششانس باشیم، یک داستان چشمگیر پیدا میکنیم. و در نهایت، آدمها فقط بهترینها را به یاد میآورند و حتی آنها را هم، خیلی طولانی به یاد نخواهند آورد. نه؛ نه خیلی طولانی. مایا میگوید: «بابا.» اِی.جِی تلاش میکند بفهمد او چه میگوید. لبها و صداها. چه معنایی میتوانند داشته باشند؟ خوشبختانه مایا تکرار میکند: «بابا.» بله، بابا. من بابا هستم. بابا همان چیزیست که من شدهام. پدرِ مایا. بابای مایا. بابا. @nevisandbdonya