به قول نزار قبانی کاش یکی بود، چشمامونو میفهمید. وقتی ناراحت میشدیم به سینهاش اشاره میکرد و میگفت؛ اینجا وطنِ توست.🍁 @negahshear
پرنده ها به شوق بستری که برایشان می سازی هر روز به اطراف تو مشغول اند آن ها تفاوت قفس و لانه را می دانند تفاوت گل و گلوله را . آن چنانی که شباهت چشم های تو و آسمان را می فهمند آن چنانی که روی شانه های تو فهمشان به شاخه گرم است و خوش و بش را صحبت از مهر تو می پندارند تو مادر تمام پرسه های عاشقانه ای آن گاه که از آستین ات بار گندم می ریزد...
🎶 ما فقط به هم فکر میکنیم تو، پشتِ میزِ کافه ای در پاریس من، پشت پنجره ی اتاقی در تهران و هیچ پلی برای به هم رسیدن نیست مگر عشق که سال به سال پیرتر میشود...