يه دوستی سال ها پيش بهم گفته بود: مثل يه كورى شدم كه داره تو زيرزمين تاريک دنبال پروانهى سياهى ميگرده كه اصلا خلق نشده.
بعيد ميدونم "كور بودن" يا "پروانه سياه خلق نشده" باعث رنجش بود٫ به نظرم دردناكترين بخش ماجرا براش اين بود كه نمیتونست دست از گشتن برداره؛ چون از بين میرفت...