Смотреть в Telegram
هَوایِ اَبری؛
میپندارم آنقدر چشم به انتظارت ایستادم مرا از این رنج رهایی ببخشی، که اکنون چیزی جز تاریکی برایم نمانده. دستان خودم را میبینم که تنها میتواند اشک ها را، شبنمِ درختان کند. و زانو هایی که به آهستگی خم میشوند و حرف هایی که فرو میریزند _حیف این شب
Поделиться
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств
Запустить