Смотреть в Telegram
ꪀꪖᠻꪖ𝘴
ꪀꪖᠻꪖ𝘴
میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود میسوختم از حسرت و عشقِ تو بَسَم بود عشقِ تو بَسَم بود که این شعله بیدار روشنگرِ شبهای بلندِ قفسم بود آن بختِ گریزنده دمی آمد و بگذشت غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود دستِ من و آغوشِ تو هیهات که یک عمر تنها نفسی با تو نشستن…
فریدون مشیری:)♡
Поделиться
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств
Запустить