توی همین ۵ ماهی که مشغول شدم اینجا دو تا از همکارامون فوت کردن. البته تو بخش ما، بخش دارویی نبودن. یعنی من تا حالا باهاشون رو در رو نشده بودم و نمیشناختمشون... یکیشون سرطان گرفته بود، و اون یکی همین هفتهی پیش انگار از یه جایی توی شرکت حین کار افتاده پایین و.... :)) اصلا خیلی عجیبه این قضایا... اون آقای اولی که میدونم دو تا بچه داشته، از این دومی چیزی نمیدونم... نمیدونم هم چرا اینجا گفتم اینا رو اصلا. ولی آره. عجیبه! عجیب ترسناک و عجیب غمناک....
این سریال جزو اونایی ئه که جدا فکر نمیکردم دوستش داشته باشم! خیلی یهویی شروعش کردم به خاطر کیم جی وون! نه هیجان خاصی داشت نه چیزی. ولی دیالوگاشون حکم تراپی داشت برام. یادمه اون زمان اصلا حس خوشحال بودن نداشتم و حالم خوب نبود. و وقتایی که این سریال رو میدیدم حالم خیلی بهتر میشد. سر همین یه حس خاص عجیب و تکرار نشدنی ئی دارم بهش. نمیدونم به خاطر دیالوگاش بود یا چی. اما واقعا بهم آرامش میداد...