دیدی بعضی وقتا یه دفعه یه نفر وارد زندگیت میشه بعد میفهمی خدا چقدر دوستت داشته که اونو گذاشته تو زندگیت؟ ابراهیم صوانی خیلی دلنشین اینو توصیف میکنه و میگه: "به گونه ای وارد زندگی پیچیده و آشفته ام شد که انگار یک ترانه ی خوب در خلق و خوی بد اثر کند...♥️ 🦋 ⊰⃟𖠇࿐♥️👇کانالهای بیشتر┅──── https://t.center/addlist/Biuah4Xvg7E0NDc0
پ.ن👇 چنان رنجیده ام از دستت از تقدیر بی انصاف که راه چاره را در خواب سیصدساله میبینم..... 🦋 ⊰⃟𖠇࿐♥️👇کانالهای بیشتر┅──── https://t.center/addlist/Biuah4Xvg7E0NDc0
هوايم را داشته باش بی حوصلگی هايم را بفهم سكوتم را معنی نكن من اين روزها من نيستم قوی بودن تمام كرده من را به نقطه ی بی حوصلگی رسيده ام به همان نقطه ای كه می گويند سيمِ آخر همانجايی كه ديگر توان نداری به روی اشتباهی ها لبخند بزنی همان هايی كه نبايد باشند و هستند همان هايی كه درد را دوا نمی شوند درد می شوند هوايم را داشته باش اين روزها از من تنها اميدی مانده كه باز دست به زانوهايم بگيرم بلند شوم ادامه دهم و باز بخندم و برقصم و خدا را بخندانم و خدا من را بخنداند