Смотреть в Telegram
#قصیده به احترام نام مادر، برای مادرم، محترم بنی‌عامریان گریه می‌گیردم از حالِ نزاری که تو داری شادم از دل ولی از باغ و بهاری که تو داری درد می‌موجد از آفاقِ دل و جانِ تو اما در شگفتم ز لبِ خنده‌گساری که تو داری مادر ای خالقِ هستی من، ای بودِ من از تو چه کنم با غمِ بی حدّ و شماری که تو داری؟ تا کی‌ام مهر نوازی کنی و خاطره‌سازی؟ عجب از حوصله و صبر و قراری که تو داری هیچ خارا نکند رنج و عذابِ تو تحمل کی دمد نورِ شفق از شبِ تاری که تو داری؟ بر هجای گلِ نامت ندمد زخمۀ خاری خشمِ پاییز نگیرد به بهاری که تو داری ریش شد سینه‌ام ای سینۀ تو ریش تر از من! همچو مرغِ چمن از نالۀ زاری که تو داری در پسِ عرصۀ ناایمنِ این عمرِ توان‌سوز امن‌تر جای جهان است کناری که تو داری سالم از شصت گذشت و تو هنوزم بنوازی شاکرم از تو و از این همه یاری که تو داری آن درختی که در اقلیم محبت زده ریشه تا نثارِ کِه شود این بر و باری که تو داری همچو طفلی که به لالایی مادر کند عادت عاشقم بر نفسِ قصه‌گزاری که تو داری باغت آباد که در پهنۀ این دشتِ کویری خوش‌دلم از گلِ بی‌رنجۀ خاری که تو داری دلِ تنگم مدد از کام و زبانِ تو بجوید زان نواهای خوشِ زمزمه‌واری که تو داری معدنِ عاطفه‌ها گوهرِ تو، مهر تبارت فخر دارم به تو و اصل و تباری که تو داری ماه پنهان شود از جلوۀ نوری که تو هستی مهر تمکین کند از عّز و وقاری که تو داری عِطرِ گل‌های بهشتی‌ست همه دامنِ مهرت نقشِ فردوسِ برین است نگاری که تو داری در پی مشعله‌دارانِ رهِ مهر و محبت در نماند قدمِ راه سپاری که تو داری اُسوۀ روشنِ ایثار بود نقشِ وجودت عالمی عقده گشاید ز نثاری که تو داری #اقبال_مظفری https://t.center/joinchat/AAAAAEKCF61dHmskkML-UA
Telegram Center
Telegram Center
Канал