Смотреть в Telegram
#غزل بانگی چنان هرزه چون طبل، طبلی تهی‌میان بودی جز ژاژهای گوش‌آزار، عمری گذشت و نسْرودی هر یاوه را هزاران بار، گفتی بلند و گوش‌آزار یک از هزار هیچ اما زَاهلِ زمانه نشْنودی چون موجِ بُرده سر تا اوج، از اوج باژگون گشتی زین‌گونه بالاروی‌ها، جز کاستن نیفزودی جز خشم و ناروا و کین، جز نعره‌های زهرآگین یک بار رویِ شادی را بر چشمِ خلق نگشودی کُشتی صدایِ آزادی، مهلت به شادی ندادی بستی درِ مهر و شادی، خود نیز هم نیاسودی بر طبلِ دشمن‌تراشی، بستی چماق از پس و پیش خود نیز ازآن مترسک‌ها، یک شام و روز نغنودی پاییز پ۱۳۷۵ #اقبال_مظفری https://t.center/joinchat/AAAAAEKCF61dHmskkML-UA
Telegram Center
Telegram Center
Канал