اردیبهشت ۱۳۷۹؛ اتاق پر بود از تابلوها و قفسههای کتاب، نوارهای کاست و سبدهای حصیری پر از مجله. فریدون مشیری حال مساعدی نداشت، اما با شعرهایش پذیرایی دلنشینی از ما کرد؛ ما یعنی دانشجوهای شاعر خوابگاهی دانشگاه تهران.
اقبالخانم، همسر استاد، با دامنی کوتاه و موهایی که از دامنش کوتاهتر بود، تمام شعرهای جناب مشیری را حفظ بود؛ اوضاع جسمی نامطلوب آقای مشیری، حافظهاش را ضعیف کرده بود، اما خوشاقبالی او در داشتن همسر شعردوستی بود که تمام جاهای خالی شعرش را پر میکرد و نمیگذاشت واژهای از قلم بیفتد.
معصومه، خدمتکارشان هم، در فاصلهی تمام رفتوآمدهایش به آشپزخانه، در چارچوب در میایستاد و مشتاقانه شعرخوانی این دختران جوان، و نقد و نگاه جناب مشیری را میشنید.
عکسهای مربوط به این دیدار دوستداشتنی، بعد از نزدیک به بیستسال، تازه به دستم رسیدهاست؛ آن هم به لطف یکی از دوستان حاضر در آن جلسه: دکتر نوشین حجاری.
یکی از این عکسها را به پیوست میفرستم. اگر کسی را در این عکس میشناسید، به من نیز اطلاع دهید.
سپاسگزارم.
#فریدون_مشیری
#کبری_موسوی_قهفرخی
@mousavighahfarokhi