مواجههای سهجانبه با صادق هدایت
۱. کتاب پیشنهادی دوستانم برای ماهنشست مهر، «حاجیآقا»ی صادق هدایت بود.
۲. در آن جلسه، بهطور اتفاقی، بحث کتاب «دُرّ یتیم» جناب محمود دولتآبادی پیش آمد و قرار شد در ماهنشست آبان، دربارهٔ این کتاب صحبت کنیم که از قضا استاد دولتآبادی خودشان آن را خواندهاند.
این کتاب، دربارهٔ آصادق (هدایت) است که حضور سایهوار هدایت، دیالوگهای دولتآبادی و هدایت، متن مستند کتاب و قلم توانمند جناب دولتآبادی بر زیباییهای اثر افزوده است.
و حیف که صدای پرطنین و قدرتمند استاد نتوانسته بهخوبی از پس خوانش کتاب خودشان بربیاید. در جایی دیگر به این نکته خواهم پرداخت.
۳. این ترم هم از دانشجویان خواستهام کتاب یا فیلمی را در کلاس معرفی کنند. دیروز، موضوع ارائهٔ یکی از دانشجویان گرامی، کتاب «نَه آدمی» از اوسامو دازای، نویسندهٔ ژاپنی، بود. هرچه ایشان بیشتر دربارهٔ شخصیت دازای توضیح میدادند، مشابهتهای بیشتری بین این نویسنده با صادق هدایت آشکار میشد که در بخشی از پاورپوینتشان به این نکته اشاره کردند.
اگرچه همچنان نمیتوانم با میل به خودکشی (یکی از وجوه شباهت هدایت و دازای) و دیگرکشی کنار بیایم، چیزی ذهنم را قلقلک میدهد این بار «بوف کور» و «نه آدمی» را در کنار هم بخوانم.