این که یک ملت بخواهد مستقل باشد ارزش کمی نیست. استقلال سیاسی یعنی از نظر سیاسی خودش برای خودش تصمیم بگیرد. استقلال اقتصادی یعنی از نظر اقتصادی خودش برای خودش برنامه بدهد و طرح ریزی کند، آقا بالاسر نداشته باشد، پدر بزرگ و مادر بزرگ نداشته باشد، و از همه اینها بالاتر استقلال فرهنگی، استقلال فکری، استقلال مکتبی. (آیندهانقلاباسلامیایران، ص۱۶۲)
در اسلام مبارزه با نفس و مجاهده نفس و اماته نفس به معنای مبارزه با سرکشی نفس امّاره به سوء است. نفس امّاره به سوء همان است که گاهی در اثر ضعف عاقله میخواهد قوّه ابتکار را به دست بگیرد و نیروی عقل و ابتکار را در اختیار خود بگیرد و گاهی در اثر بیماریهایی از قبیل حسد و ترس و بخل و غیره- که مولود محرومیتها و یا جهات دیگر است- آدمی را وادار به غیبت و تهمت و ستم و آزار و فحشاء میکند و گاهی به صورت مصنوعی و غیر طبیعی ظهور میکند، والّا قرآن نمیخواهد بگوید که نفس انسان بالطبع شر و شریر است و جوهره نفس جوهره شر و گناه است و باید آن را کشت و معدوم کرد و از بین برد.
چیزی را که باید با تزکیه از بین برد، یا هوس است که به معنی میلهای بیمنطق است که از استخدام شهوتْ عقل را پیدا میشود، مثل اینکه یک چیزی را بیخودی آدم هوس میکند و حال آنکه اهمیتی ندارد و بعد پشیمانی دارد، و یا بیماریها و انحرافهاست که باید سلامت نفس و روان اعاده شود. (یادداشتها، ج۱۴، ص۲۸۹)
خروج امام از مکه در روز «ترویه» یعنی روز هشتم ذی الحجه که روز حرکت به منی و عرفات است ارزش تبلیغی تکاندهنده تری از خود اقامت در مکه داشت. و از نظر رساندن پیام اسلام، این پشت کردن به کعبه تسخیرشده امویان و حجی که گردانندهاش دستگاه یزیدی بود- حجی که ظاهرش اسلامی و روحش جاهلی بود- نشان داد که اسلام این صورت خالی نیست که خاطرها آسوده باشد، معنی و حقیقت است که به خطر افتاده است. (حماسهحسینی، ج۲، ص۲۲۵)
ایمان یعنی تسلیم، یعنی خداآگاهی مقرون به گرایش و تسلیم در پیشگاه حق. تنها دوای درد بشر امروز خدا آگاهی مقرون به گرایش و تسلیم و خضوع در مقابل حق است. یک دوا هم بیشتر ندارد. البته قرآن همیشه علم و ایمان را در کنار یکدیگر ذکر میکند. بشر امروز علم را دارد، دوای درد او ایمان است. از آگاهی روشنفکرانه و غیر روشنفکرانه کاری ساخته نیست. (فلسفهاخلاق، ص۱۸۷)
تلقی نهج البلاغه از عبادت چگونه است? تلقی نهج البلاغه از عبادت تلقی عارفانه است. بلکه سرچشمه و الهام بخش تلقیهای عارفانه از عبادتها در جهان اسلام، پس از قرآن مجید و سنت رسول اکرم کلمات علی و عبادتهای عارفانه علی است. (سیریدرنهجالبلاغه، ص۹۲)
جهاد هم خودش یک عاملی است که جانشین نمیپذیرد؛ یعنی امکان ندارد که یک مؤمنِ مسلمانِ جهاد رفته و یک مؤمنِ مسلمانِ جهاد ندیده، از نظر روحیه یک جور باشند. (تعلیموتربیتدراسلام، ص۲۶۸)
جوانان پاک دنبال دخترهایی میروند که پاک باشند و دخترهای پاک هم شوهر پاک را میپسندند، اما یک جوان آلوده و کثیف هیچ اهمیت نمیدهد که با دختری ازدواج کند که دهها جوان دیگر- به اصطلاح خودشان- او را «تجربه» کردهاند.
روح کثیف یک مرد کثیف، یک زن کثیف را میپسندد و روح کثیف یک زن کثیف، یک مرد کثیف را میپسندد، ولی روح پاک یک مرد پاک، زن پاک را برای خود انتخاب میکند و روح پاک یک زن پاک، مرد پاک را انتخاب میکند. (آشناییباقرآن، ج۴، ص۶۹،۷۰)
امامجواد(ع) از ائمهای هستند که خیلی زود شهید شدند؛ یعنی ۲۵ سال بیشتر از سن مبارکشان نگذشته بود که شهید شدند و بعد از پدر بزرگوارشان حضرت علیبنموسیالرضا(ع) ایشان عمر زیادی در دنیا نکردند. (آشناییباقرآن، ج۱۲، ص۲۸)
امتیاز اساسی علی(علیهالسلام) و سایر مردانی که از پرتو حق روشن بودهاند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها و سرگرم کردن اندیشهها، به دلها و روحها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام میبخشند.
فیلسوفانی مانند سقراط و افلاطون و ارسطو و بوعلی و دکارت نیز قهرمان تسخیر اندیشهها و سرگرم کردن خاطرها هستند. (جاذبهودافعهعلی(علیهالسلام)، ص۱۰)
در نهضتی که از ۱۵خرداد به این طرف شد، روحانیت تنها نیرویی بود که پیش افتاده بود و پیشتاز بود و به گونهای وارد عمل شد که فساد را از ریشه کند. دیگر مسئله این نبود که نفت را مثلا خارجیها میبرند، دست خودمان باشد، یا ما میخواهیم امتیاز تنباکو لغو شود، بلکه دست انداخت روی آن ریشه اصلی: استبداد داخلی، استعمار خارجی. یک درخت ۲۵۰۰ ساله را که احدی خیال نمیکرد بکند، کند و دور انداخت، یک امر باورنکردنی برای دنیا. (آیندهانقلاباسلامیایران، ص۱۸۷)
او چه کرد؟ او به مردم ما شخصیت داد، یعنی شخصیت واقعی و هویت اسلامی آنها را به آنها بازگرداند، آنها را از حالت ازخود باختگی و استسباع خارج کرد، گفت اسلام نجات بخش شماست، جهاد اسلامی را مطرح کرد، جدا نبودن دین از سیاست را مطرح کرد، توکل و اعتماد و اطمینان به لطف خدا را مطرح کرد، وظیفه شرعی و دینی را مطرح کرد، اجر و پاداش شهیدان را مطرح کرد. مردمی که سالها شنیده و آرزو کرده بودند خطاب به حسین بن علی: یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزاً عظیماً، خود را در صحنهای دیدند که حسین آن را به رسمیت میشناسد. صحنه کربلا، صفین، بدر، احد، حنین، تبوک، خیبر را در مقابل خود دیدند. این بود که غسل کردند و از سرچشمه عشق خدا وضو ساختند و چهار تکبیر زدند یکسره بر هرچه که هست. (یادداشتها، ج۱۰، ص۲۷)
آدمی محتاج است که مردم و محیط را دوست داشته باشد و مردم و محیط، او را دوست داشته باشند. هرچه محبوب و محب عالیتر و لطیفتر باشد، هر اندازه مذکور و مذکورعنده پاکتر و منزهتر باشد لذت عالیتر است، بلکه محبت ناپاکان و پلیدان موجب پلیدی و کدورت روح است.
عالیترین لذت محبت را آنها برده و میبرند که محبت خدا و اولیاء خدا را در دل دارند و مطمئنند که محبوب خدا و اولیاء خدا میباشند. (یادداشتها، ج۵، ص۱۰۸)
شهادت در راه خدا و در راه ایمان، برای انسان تاج افتخار است که بر سر میگذارد و برای یک مرد مانند آن گردنبندی است که یک زن جوان به گردن خود میآویزد؛ زینت و زیور است. (آزادیمعنوی، ص۱۶۲)
این کلام امامرضا(علیهالسلام) خیلی قیمت دارد. فرمود: مردم را به مصلحت دین و دنیای آنها آگاه بکنید. آدمی که سر و کارش فقط با چند کتاب معین در یک علم بخصوص مثلاً فقه، ادبیات، فلسفه و غیره باشد و در کنج مدرسه بسر برد نمیتواند بفهمد در جامعه چه میگذرد و چه باید کرد. انسان در کنج مدرسه نمیتواند مصالح جامعه را تشخیص بدهد. علم و اطلاع به اوضاع جاری و متغیر جهان لازم است. شامّه تیز میخواهد که حتی حوادثی که در آینده واقع میشود از حالا پیشبینی کند و جامعه را طوری از آن حادثه عبور دهد که با خطری مواجه نشود. (دهگفتار، ص۲۶۷)
مرد اگر خانواده را از دست بدهد، با فحشاء و رفیقه بازی لااقل نیمی از احتیاجات خود را برمیآورد، اما اهمیت خانواده برای زن بیش از اینهاست.
زن اگر محیط خانوادگی را از دست بدهد، با فحشاء و رفیق بازی نمیتواند به هیچ وجه احتیاجات مادی و معنوی خود را- ولو به حداقل- تأمین کند.
حق تأهل برای یک مرد یعنی حق اشباع غریزه، حق همسر و شریک و همدل داشتن، حق فرزند قانونی داشتن. اما حق تأهل برای یک زن علاوه بر همه اینها یعنی حق حامی و سرپرست داشتن، حق پشتوانه عواطف داشتن. (نظام حقوقزندراسلام، ص۳۲۲)
اینکه آدم بچهاش را دوست داشته باشد کمال است، اگر کسی را پیدا کردید که بچهاش را دوست ندارد او معیوب است. این عاطفه انسانی است و باید باشد.
قرآن میگوید از حکمتهای خدا این است که محبت زناشویی را در میان مردان و زنان قرار داده. این جزء حکمتهای بزرگ خداوند است، نه اینکه یک پلیدی است که ما چارهای از آن نداریم. بله اگر آدم زن را دوست داشته باشد، بچه را دوست داشته باشد و به همین جا خاتمه پیدا کند، خدا را دوست نداشته باشد، جهاد در راه خدا را دوست نداشته باشد، پیغمبر خدا را دوست نداشته باشد، معنویت را دوست نداشته باشد، این میشود حیوان. (آشناییباقرآن، ج۱۱، ص۵۳)
شهادت یعنی تبدیل کردن عمر به بهترین شکل عمل؛ یعنی بهصورت یک عمل و بهصورت یک تکلیف و یک مسؤولیت، عمر را به پایان رساندن، که دیگر انسان نمیتواند چنین فرض کند و بگوید که اگر من شهید نشوم و در دنیا عمر کنم ممکن است کار بالاتری انجام دهم؛ کار بالاتری نیست.
پیغمبر فرمود: هر ذیبِرّی، یعنی هر صاحب عمل نیکی، فوق عمل بِرّش، برّی هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این برّ، برّی نیست ؛ یعنی کسی نمیتواند بگوید من آرزوی شهادت در راه خدا را ندارم، برای اینکه میخواهم به جای شهادت کار بالاتری در این دنیا انجام بدهم. پیغمبر فرمود کار بالاتری وجود ندارد. (آشناییباقرآن، ج۷، ص۷۸)