اتحاد مسلمانان در دو ناحیه است. یکی در نواحی سیاسی است که وظیفه دولتهاست و به ملتها مربوط نیست، حرف او را هم نمیتوان زد زیرا جایی است که جبرئیل را پر بسوزد. منافع خارجی در این است که کنگره سیاسی اسلامی و به قول خود اعراب مؤتمر اسلامی تشکیل نشود.
اما از آن جهت که مربوط به ملتهاست، باید دیوارهای سوء تفاهمها را خراب کرد. این مهمترین وظیفهای است که در این راه یعنی راه تقویت دین به واسطه محکم کردن پیوند اتحاد مسلمانان باید انجام داد.
متأسفانه مسلمانان دچار تفرق مذهبی زیاد هستند. بالاتر از خود تفرق مذهبی، سوء تفاهمهایی است که در این زمینه وجود دارد. (حج، ص۸۱)
یعنی با یکدیگر نزاع نکنید که سست خواهید شد و بوی شما از میان خواهد رفت.
این آیه اتحاد مسلمانان را موجب قوّت و قدرت و شوکت و بوی و خاصیت داشتن آنها معرفی میکند، میفرماید اگر در میان شما اختلاف افتد قوّت و شوکت و بوی و خاصیت شما از میان میرود. (حج، ص۱۶)
یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که نسبت به زن وجود داشته است، مربوط است به ریاضت جنسی و تقدس تجرد و عزوبت. چنانکه میدانیم در برخی آیینها رابطه جنسی ذاتاً پلید است. به عقیده پیروان آن آیینها تنها کسانی به مقامات معنوی نایل میگردند که همه عمر مجرد زیست کرده باشند. یکی از پیشوایان معروف مذهبی جهان میگوید: «با تیشه بکارت درخت ازدواج را از بن برکنید». همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه میدهند؛ یعنی مدعی هستند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کنند و اختیار از کفشان ربوده میشود و گرفتار فحشا میشوند و با زنان متعددی تماس پیدا میکنند، پس بهتر است ازدواج کنند تا با بیش از یک زن در تماس نباشند. ریشه افکار ریاضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزوبت، بدبینی به جنس زن است؛ محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی به حساب میآورند.
اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد؛ ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرد. (نظامحقوقزندراسلام، ص۱۱۹)
علی (ع) از اظهار و مطالبه حق خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد، با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامی را مانع آن قرار نداد.
خطبههای فراوانی در نهج البلاغه شاهد این مدعاست. در عین حال، این تظلمها موجب نشد که از صف جماعت مسلمین در مقابل بیگانگان خارج شود. در جمعه و جماعت شرکت میکرد، سهم خویش را از غنائم جنگی آن زمان دریافت میکرد، از ارشاد خلفا دریغ نمی نمود، طرف شور قرار میگرفت و ناصحانه نظر میداد. (امامتورهبری، ص۱۸،۱۹)
علم در ذات خود شریف است. فرا گرفتن علم، عبادت و طاعت است. تعلیم دادن و یاد دادن به شاگردان بالاترین عبادتهاست. حق استاد و معلم و راهنما از هر حقی بزرگتر و بالاتر است. (حکمتهاواندرزها، ج۱، ص۲۱۲)
عبادت واقعی برای عبادتگر عامل بزرگ و اساسی تربیت و پرورش روحی اوست.
عبادت، برای عبادتگر درس است: درس وارستگی، آزادمنشی، فداکاری، محبت خدا، محبت خلق خدا، محبت امر خدا، همبستگی و دوستی اهل حق، احسان و خدمت به خلق، و... (جهانبینیتوحیدی، ص۷۹)
دو حادثه سبب شده است که اربعین، اربعین باشد: یکی داستان ورود اولین زائر رسمی به زیارت اباعبدالله(علیهالسلام) یعنی روز ورود جابربن عبدالله انصاری از مدینه به کربلا برای زیارت، و دیگر اینکه به طور کلی زیارت حسینبنعلی(علیهالسلام) در این روز مأثور است یعنی این روز، روز زیارت مخصوص اباعبدالله است. آمدن جابر به زیارت تربت مقدس اباعبدالله و همچنین سنّت زیارت کردن اباعبدالله از دور و نزدیک با زیارات مأثوره ای که وارد شده است، همه به منظور پیوند با شهیدان است. (احیایتفکراسلامی، ص۹،۱۰)
میشود روی فطرت را پوشاند، حکم فطرت را از بین برد ولی خود فطرت در انسان معدوم شدنی نیست و لهذا گاهی دیده میشود که جنایتکارترین جنایتکاران عالم هم با اینکه عملاً دست از جنایاتشان برنمی دارند ولی نمیتوانند وجدان خودشان را راضی کنند آنچنان که فردی که بر وفق فطرت عمل میکند وجدانش راضی است. شب که میخوابد بالاخره باید با والیوم بخوابد، چارهای ندارد. باید مشروب زیاد بخورد که کمتر درباره خودش فکر کند؛ قمار بکند که برای خودش سرگرمی درست کند. یعنی نمیتواند با خودش زندگی کند، از خودش وحشت دارد. از خلوت خودش، از اینکه خودش با خودش خلوت کند هراسناک است چون اگر خودش با خودش خلوت کند وجدان به سراغش میآید. این است که دائماً از وجدان خودش فرار میکند. (فلسفهتاریخ، ج۴، ص۱۷۱)
زندگی خانوادگی یک شرکت آزاد نیست، انجام یک وظیفه بزرگ الهی است و لهذا نکاح، مقدس و طلاق مبغوض و زحمت مرد برای اداره عائله جهاد فی سبیل الله و کوشش زن در داخل خانواده نیز جهاد است (جهاد المرأة حسن التبعّل). (یادداشتها، ج۵، ص۳۰)
کیش وهابیت منسوب به محمد بن عبد الوّهاب است و هم اکنون تقریبا مذهب رسمی دولت سعودی بشمار میرود؛ کیشی است که به نحوی بسیار سطحی و قشری دم از توحید در پرستش میزند و به همین جهت بسیاری از معارف دقیق و عالی اسلام را منکر است. توحیدی که وهّابیها طرفدار آن هستند مانند توحید اشاعره با بسیاری از اصول اسلامی مخالف است. (عدلالهی، ص۲۱۹)
یک حدیث نبوی هست که در روایات اهل تسنن آمده: "مَنْ لَمْ یغْزُ وَ لَمْ یحَدِّثْ نَفْسَهُ بِغَزْوٍ ماتَ عَلی شُعْبَةٍ مِنَ النِّفاقِ"
آن که نجنگیده باشد و لااقل در نفس خود حدیث جهاد نکرده باشد (آرزوی جهاد نکرده باشد) میمیرد در حالی که شعبهای از نفاق در روحش هست.
این شعبهای از نفاق را جز مواجه شدن با دشمن، چیز دیگری از جان انسان بیرون نمیبرد. درست مثل شناوری است. آیا اگر انسان تمام کتابهایی را که در باب شناوری نوشته شده بخواند، شناور میشود؟ نه، مگر اینکه مدتی شنا کند و چند دفعه زیر آب برود و مقداری آب بخورد، ناراحت هم بشود تا شنا بیاموزد. شجاعت را جز با مواجه شدن با خطراتی که برای جان آدم هست و جز با مواجه شدن با دشمن نمیتوان کسب کرد. باید انسان آن حالت را پیدا کند که وقتی با کسی مواجه میشود که تصمیم دارد او را بکشد به طور خودکار حالت دفاعی بگیرد و مانع از کشته شدن خود شود، بلکه بخواهد طرف را از بین ببرد. (تعلیموتربیتدراسلام، ص۱۶۷)
همواره انسان باید دو حالت متضاد داشته باشد: تسلیم محض خدا، و عصیان محض غیر خدا. این است معنی ایاک نَعْبُدُ خدایا تنها تو را میپرستیم و غیر تو را نمیپرستیم.
باید توجه داشت اطاعت آنهایی که خداوند دستور اطاعت آنها را داده مثل پدر و مادر، امام و رهبران جامع شرایط، همه در واقع اطاعت خداست، زیرا چون خدا گفته است اطاعت میکنیم و هر رشتهای که به اینجا برسد عبادت خداست؛ ولی هرچه در کنار خدا قرار بگیرد یعنی در عرض خدا قرار بگیرد نه در طول، شرک است. (آشناییباقرآن، ج۲، ص۳۶،۳۷)
حسین بن علی درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد.
اینها برای ملت مسلمان درسهای بسیار بزرگی بود. پس اینکه میگویند حسین بن علی چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن علی روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایدهآل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت؛ همان مردمی که تا آن مقدار میترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند. (حماسهحسینی، ج۱، ص۴۷،۴۸)
چون همیشه در دنیا زور وجود دارد، یکی از دو راه را باید انتخاب کرد: یا باید گفت در مقابل زور باید تسلیم بود، و یا باید گفت در مقابل زور باید ایستادگی کرد.
بله، اگر یک جهادی خودش بخواهد زوری باشد در مقابل بیزورها آن نباید باشد، اما زور در مقابل زور یکی از سنن خلقت است. (آشناییباقرآن، ج۳، ص۵۹)
معرفت حسین شما را بالا میبرد، شما را انسان میکند، شما را آزاد مرد میکند، شما را اهل حق و حقیقت میکند، اهل عدالت میکند، یک مسلمان واقعی میکند. مکتب حسین، مکتب انسانسازی است نه مکتب گنهکارسازی. حسین سنگر عمل صالح است نه سنگر گناهکاری. (حماسهحسینی، ج۱، ص۱۰۳)
دعوت کردن مردم به اینکه بیاییم از قرآن پیروی کنیم اگر طرز استنباط ما از قرآن معلوم نباشد فایده ندارد. قرآن حمال ذووجوه است. اشخاص فاسد، قرآن بیشتر سبب گمراهی آنها میشود. (یادداشتها، ج۳، ص۳۷۴)
سیاست «قرآن بر نیزه کردن» سیزده قرن است که کم و بیش میان مسلمین رایج است. مخصوصاً هر وقت مقدس مآبان و متظاهران زیاد میشوند و تظاهر به تقوا و زهد بازار پیدا میکند، سیاست قرآن بر نیزه کردن از طرف استفادهچیها رایج میگردد. (جاذبهودافعهعلی(علیهالسلام)، ص۱۵۱)
شیعه معتقد است که فروع دین ده تاست و نهم و دهم را تولّی و تبرّی میشمارد و معنی آن این است که هرکس باید به ولایت علیبنابیطالب(علیهالسلام) معتقد باشد ولی همین مقدار کافی نیست بلکه در همان حال بایستی یک حالت منفی نیز داشته باشد، یعنی آنچه را که ضد علی و راه اوست نفی و انکار کند. در اینجا هم تنها ایمان به الله کافی نیست بلکه بایستی نفی طاغوت در کنار آن قرار بگیرد. (آشناییباقرآن، ج۲، ص۷۷)
اسلام آیینی است جامع و شامل همه شئون زندگی بشر (ظاهری و معنوی)، مانند مکتب فلان معلم اخلاق و فیلسوف نیست که فقط چند عدد کتاب و چند نفر شاگرد تحویل جامعه داده باشد. اسلام نظامی نوین و طرز تفکری جدید و تشکیلاتی تازه عملًا به وجود آورد. در عین اینکه مکتبی است اخلاقی و تهذیبی، سیستمی است اجتماعی و سیاسی. اسلام معنی را در ماده، باطن را در ظاهر، آخرت را در دنیا و بالاخره مغز را در پوست و هسته را در پوسته نگهداری میکند. (یادداشتها، ج۹، ص۱۸۴)
حساسیتی که سلام در زمینه عدالت اجتماعی و ترکیب آن با معنویت اسلامی از خود نشان میدهد، در هیچ مکتب دیگری نظیر و مانند ندارد.
در سال فتح مکه زنی مرتکب جرمی شده بود که باید مجازات میشد. اتفاقا این زن که دزدی کرده بود وابسته به یکی از خانوادههای بزرگ و جزو اشراف طرازاول قریش بود. وقتی بنا شد حد دربارهاش اجرا شود و دستش را قطع کنند، غریو از خاندان زن برخاست که: ای وای، این ننگ را چگونه تحمل کنیم؟ دسته جمعی به سراغ پیامبر رفتند و از او درخواست کردند که از مجازات زن صرفنظر کند. فرمود:هرگز صرفنظر نمیکنم. هرچه که واسطه و شفیع تراشیدند، پیامبر ترتیب اثر نداد.در عوض مردم را جمع کرد و به آنها گفت: میدانید چرا امتهای گذشته هلاک شدند؟ دلیلش این بود که در این گونه مسائل تبعیض روا داشتند. اگر مجرمی که دستگیر شده بود وابسته به یک خانواده بزرگ نبود و شفیع و واسطه نداشت او را زود مجازات میکردند، ولی اگر مجرم شفیع و واسطه داشت در مورد او قانون کار نمیکرد. خدا به همین سبب چنین اقوامی را هلاک میکند. من هرگز حاضر نیستم در حق هیچ کس تبعیضی قائل شوم. (آیندهانقلاباسلامیایران، ص۱۵۵،۱۵۶)