⭕️ چرا در جامعه ما بیشتر بر یکی از اهداف بعثت، تاکید میشود؟
🎙آیتالله خامنهای (۱۳۵۳/۰۷/۱۳):
🔸 انبیاء میآیند تا انسانها را از جهالتها، از رذیلتهای اخلاقی، از پوشیده ماندن استعدادهای درونی خلاص کنند، نجات بدهند، از آنها انسانِ کامل و متعالی بسازند. این هدف اصلی و اولی انبیاست. لذا میبینید که پیغمبر ما میفرماید: بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. این حرف اول.
🔸اما حرف مهمتر، حرف دوم است. حرف اول، حرفی است که زیاد زده میشود، بعضیها هم خیلی دوست دارند این حرف تکرار بشود. این حرف، به همین جهت که میتواند بهانهای باشد از برای تنبلیها، عافیتطلبیها، سهلگراییها خیلی تکرار میشود، هم مردم از این خوششان میآید، هم رهبران.
◀️ آن کسی که تحت ولایت طاغوت زندگی میکند، در حقیقت او گویی اختیاری از خود ندارد. این تور نامرئی جاهلی، آنچنان انسان را میکشد، آنچنان به طرفهایی که هدایتکنندگان آن تور مایلند، آدم را میکشاند که آدم نمیفهمد کجا میرود. خیال میکند که دارد میرود به طرف سرمنزل سعادت، غافل از اینکه نه، دارد میرودبه «جهنم یصلونها و بئس القرار»
🔹 بعضی خیال میکنند که طاغوت، اسم برای یک بتی است. بله اسم بت است، اما آن بت معینی نیست. گاهی آن بت، تو خودت هستی؛ گاهی آن بت، پول توست؛ گاهی آن بت، زندگی راحتطلبانه معمولی توست؛ گاهی آن بت، آن مراد توست؛ گاهی نظام اجتماعی است، قانون است.
◀️ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، منطق شیعه در این مسئله، بسیار منطق ظریف و دقیقیست. ضمن اینکه نصب خدا را از قرآن استنباط میکند، معیارها و ملاکها را هم به دست مردم میدهد تا مردم فریب نخورند. نگویند خیلی خوب، علیبنابیطالب روی سر ما، روی چشم ما، قبولش داریم، حالا هم جانشین علیبنابیطالب، هارونالرشید است. بله، اینجوری نگویند. کما اینکه این حرف گفته میشد.
🔸شیعه میگوید تو که حکومت علیبنابیطالب را قبول داری، باید معیارهای خلافت و ولایت را هم قبول داشته باشی. باید قبول داشته باشی که علیبنابیطالب به خاطر جمع بودن این معیارها به عنوان ولی انتخاب شده؛ پس اگر کسی، در او این معیارها نبود یا ضد این معیارها در او بود، این آدم حق ندارد که جانشین علیبنابیطالب خودش را معرفی کند. حق ندارد ولیّامر بودن را، ادعا کند و کسی حق ندارد بپذیرد از او.
🔸ولایت در یک انسان، به معنای وابستگی فکری و عملیِ هر چه بیشتر و روزافزونتر با ولیّست. آدم دارای ولایت این است؛ ولی را بشناسد، فکر ولی را بداند، با ولی همفکر بشود، عمل ولی را بشناسد، با ولی هم عمل بشود، دنبال او راه بیفتد، خودش را فکراً و عملاً پیوسته با ولی کند، این با ولایت است.
🔊 جلسهی بیست و چهارم: پیوندهای امت اسلامی (24) ➖ مورخ ۱۳۵۳/۰۷/۲۰
◀️ در زمینه ارتباطات داخلی، امت اسلام آن وقتی دارای ولایت به معنای قرآنی است که کمال همبستگی و اتصال و ارتباط و اتحاد صفوف و فشردگی هر چه بیشتر آحاد و جناحهای گوناگون را در خودش تأمین کند. هیچگونه تفرّق و اختلافی در سرتاسر امت عظیم اسلامی نباشد. صفهای گوناگون در داخل این امت تشکیل نشود.
◀️ مسئله ولایت در دنباله بحث نبوت است. طرح این مسئله بسیار دشوار است و بیان این مسئله، بسی دشوارتر؛ برای خاطر اینکه آنقدر مسائل ضعیف و سست و غیرمنطقی در زمینه ولایت، در ذهنهای افراد عامی رسوخ پیدا کرده که وقتی آن حرف درست را، آن حرفی که با متن قرآن و متن حدیث منطبق است، در باب ولایت میخواهی بگویی، یکی از دو اشکال پیش میآید؛ یا اشتباه میشود به همان حرفهایی که در ذهنها هست، یا احساس بیگانگی میشود نسبت به آنچه که به عنوان ولایت گفته میشود.
🔊 جلسهی بیست و یکم: فرجام نبوت ۲ (21) ➖ مورخ ۱۳۵۳/۰۷/۱۷
◀️ چرا پیغمبر شکست میخورد یک جا؟ برای خاطر اینکه پیروان پیغمبر، یا ایمان کافی یا صبر کافی ندارند؛ و الا آیه قرآن میگوید «و ان جندنا لهم الغالبون»، جُندِ ما، سپاه ما، مردم ما غالبند، این سخن خدا تخلف ناپذیر است. اگر یک جا دیدی گویندگان کلمه حق مغلوب شدند، بدان جُندِ خدا نبودند.
🔸 جامعه اسلامی، آن روزی که جند خدا باشد پیش میبرد، آن روزی که عقب میماند، جُند خدا نیست، سپاه خدا نیست، لشکر خدا نیست.
🔸 اولین کسانی که با پیغمبر مبارزه میکنند، آن کسانی هستند که از اختلاف طبقاتی زندهاند. زنده هستند برای خاطر اینکه میتوانند یک عده مردم را بدوشند. دیگر کسانی که مخالف خواهند بود با دعوت این نبی و با اقامهی چنین جامعه و نظامی، آن ثروت اندوزانند. یک طبقه دیگر هم احبار و رهبانند، آن کسانی که با مغزهای مردم سروکار دارند. آن کسانی که باید برای خاطر آموزشی که به مردم میدهند، موقعیت اجتماعی خودشان را حفظ کنند.
🔸 توحید همه چیز مکتب انبیاست. هم تأمینکنندهی هدف نهایی و غایی انبیا، اعتقاد به توحید و وجود خدا و وحدانیت خداست، و هم اینکه آن محیطی را که برای انسانسازی لازم میدانند، برای پیادهکردن کارخانهی انسانسازی؛
🔸 اجتماعات نوع اول که در آن تبعیض هست، آنها اجتماعاتیست که قَیاصِره و اَکاسِرهی عالم و جباران تاریخ، آن اجتماعات را به وجود میآورند؛ و اجتماعات نوع دوم، اجتماعات آباد و آزاد و بیتبعیض و انسانی، همان اجتماعاتیست که انبیای عظام الهی در طول تاریخ به وجود میآوردند.
🔊 جلسهی پانزدهم: بعثت در نبوت (15) ➖ مورخ ۱۳۵۳/۰۷/۱۱
◀️ نبوت را بعضی این جور خیال میکنند، مثل اینکه واعظی مثلاً وارد شهری میشود تا برای مردم آن شهر یک قدری مطالبی از دین یا غیر دین بیان کند؛ یا فرض کنیم مسئلهگویی در میان مردمی بلند میشود، میایستد تا چند تا مسئلهی فرعی به آنها بگوید؛ پیغمبر را معمولاً این جور آدمی فرض میکنند؛ مثل یک آدمِ عالمِ روحانیِ نجیبِ سر به زیر، در میان یک عده مردم.
🔸 در پیغمبری یک تحول و دگرگونی است، باید بگوییم دو تحول و دگرگونی. اول در وجود خود پیغمبر؛ بعثت، رستاخیز، انقلاب ، تحول، اول در درون و ذات خود پیغمبر، در باطنِ خود نبی به وجود میآید. بعد از آنی که در او تحول به وجود آمد، در جامعه تحول به وجود میآید. بعد از آنی که در باطن او رستاخیز عظیمی به پا شد، رستاخیز عظیمتری در متن جامعه بر پا میشود.بعد از آنی که در دل او انقلاب به وجود آمد، به دست او، در جامعه انقلاب به وجود میآید و بعثت به معنای واقعی تحقق پیدا میکند.
◀️ مباحثی که در زمینهی نبوت، در نوع کتب کلامی انجام میگیرد، به نظر ما مسائلی است که اگرچه در جای خود حرفهای درستی، بلکه حرفهای لازمیست، اما حرف درست بودن، لزوماً به این معنا نیست که بنده ناچار باشم در این زمان، با این نیازها، آن حرف درست را اینجا مطرح کنم.
🔸 از جمله تأثیرات توحید در روان یک موحد این است که ریشهی ترس را در او میخشکاند. «فلا تخافوهم و خافونِ»، ریشهی ترس از دیگران را در دل خود بخشکانید، از من بترسید. و کسی که از خدا ترسید، از هیچ کس دیگر نمیترسد. ترس از فقر موجب میشود انسان انفاق نکند، ترس از مبتلا شدن به ناراحتیها، موجب میشود که انسان تن به جنایتها و فاجعهها و ذلتها و خواریها بدهد. آنجایی که میبینید مردمی دست به جنایاتی آلودند، غالباً، آدم میبیند که منشأ این همه، ترس است.
🔊 جلسهی دوازدهم: توحید و نفی طبقات اجتماعی (12) ➖ مورخ ۱۳۵۳/۰۷/۰۸
◀️ اختلاف طبقاتی از جملهی دردهای مزمن تاریخ است در همه اجتماعات. نه فقط اجتماعات عقب ماندهی قبایلی، بلکه در آن کشورها و سرزمینهایی که مادر تمدن بشری و گاهوارهی تمدن بشری هستند، اتفاقاً اختلافات طبقاتی با زشتترین چهرهای و کریهترین صورتی خودش را به ما از لابهلای اوراق تاریخ نشان میدهد.
🔸 اختلاف طبقاتی یعنی اینکه انسانهایی که در این جامعه زندگی میکنند، اینها همه مثل هم نیستند. یک عده محکومند به اینکه محرومیت بکشند، رنج ببرند، خدمت گروههای دیگر را بکنند و باید از این محرومیت و رنج، گلهای نداشته باشند، یک عده هم بایستی برخوردار باشند، لذت و عیش زندگی برای آنها باشد، از همه مزایا آنها بتوانند استفاده بکنند و اشکالی هم نداشته باشد.
🔊 جلسهی یازدهم: روح توحید، نفی عبودیت غیر خدا (11) ➖ مورخ ۱۳۵۳/۰۷/۰۷
◀️قرآن عبادت نکردن غیر خدا را برای موحد بودن کافی نمیداند و شرط دیگری را نیز بر آن میافزاید و آن اطاعت نکردن از رقیبان و معارضان خدا است. این مطلب در فرهنگ قرآنی چندان واضح است که در مواردی بر اطاعت و دنبالهروی، نام عبادت نهاده شده و اطاعت کنندگان غیر خدا، مشرک معرفی شدهاند.
🔺 در حالی که اگر به قرآن برمیگشتیم، اگر توحید را از قرآن میخواستیم، قرآن ابعاد و رویهها و اندامهای مختلف این پیکر و این توحید را با بهترین بیان و با رساترین شیوهها بیان کرده.