وقتی حوادث پرتکرار جامعهی محزون، افسرده و بیزار ، آنقدری جهش مییابد که از «زیر پوست شهر» برون آمده و آشکارا
#بر_بام_پوست_شهر مینشیند، چهرهی شهر چه خوفناک! و زندگی چه ترسناک میشود!
همهی ما این روزها یک
#آزاده_نامداری درون داریم؛ آتشفشان ساکت و صامتی که هر لحظه آماده فوران است.
و میبینید که «مرگ» ، از دهههای پیشین چه زود دست به دست شد و به
#دهه_شصتی ها رسید؟
#علی_انصاریان و
#میناوند دهه پنجاهی بودند و آزاده_نامداری متولد ۱۳۶۳!
قدیمیترها میگویند، در گذشتههای نه چندان دور، درصد کثیری از قبرستانها خوابگاه ابدی سالخوردگان بود. در غسالخانهها، نوجنازهها عموماً کهنسال بودند و اگر جوانی میان آنان بود، «میت» شهرهی غسالخانه میشد و غسالها نیز گریهکنِ رفتنش!
باورمان شود که دیگر مرگ پشت دربِ خانهی سالخوردگان نیست؛ شکل و ریختِ دنیا در فوت و رحلت نیز، دچار تغییرات شگرف شده در این زمانهی عجیب و غریب!
🔺مصطفی فقیهی
🔻کامنت خود در
اینستا را
اینجا و در
توییتر را
اینجا ارسال فرمایید.
آدرس کانال
👇@mostafafaghihi