سلام، و سلامتی هم همچون بیماری مسری است!
من دکتری انسانشناسی دارم
اینجا تحلیل های فرهنگی و اجتماعیم
را با شما به اشتراک می گذارم.
Instagram: dr.mortezakarimii
[email protected]
👆 🔅 طبیعتا در این مدتی که مشغول کار و پژوهش بودم و در مسابقهی مدرکگیری و اقدام برای هیات علمی و نفوذ در کارهای اجرایی و باندهای سیاسی «فرصت»های زیادی را از دست دادم. اما نمیخواستم این فرصت کوتاه دو روزهی عمر را، صرف چیزی جز فهم خودم و جهان خودم کنم. راضیام. اما واقعا نیاز به یک فرصت مطالعاتی داشتم. بیشتر حوزههایی که روی آن کار کردم و تقریبا همه جدید بودند، یا حداقل من با موضوع جدید و با روشهای جدید روی آنها کار کردم و همه موضوعاتی که قبول کردم درباره آنها کار کنم مستقیم یا غیر مستقیم به شبکه پژوهشی شخصیام مربوط بودند. به منظور بسط این برنامه پژوهشی، قصد داشتم شش ماهی را در دانمارک بگذرانم و با چند استاد خارجی که سالها میشناختم در ارتباط قرار گرفتم. این سفر میتوانست فرصت مناسبی باشد برای به روز کردن خودم، و پنجرهای بود برای ورود هوای تازهی معرفتی. هوایی که در ایران، و در دانشگاهها نیست، مخصوصا برای من که چندین سال است تک و تنها روی موضوعاتی کار میکنم که آب و نان ندارد و کمتر کسی به سراغشان می رود. به هر حال امروز از وزارت علوم گفتند که دیگر بودجهای جهت حمایت از دانشجویان دکتری وجود ندارد. یکی از دوستانم که خبر را شنید، گفت «بیا، باز بگو ایران میمانم، اینهمه دلار را دزدیداند و حاتمبخشی کردهاند به آنهایی که دوست دارند، اما حتی نمیگذارند کسی به این مملکت خدمت کند»... به نظرم این حرف درست است. اما واقعیتش من فکر نمیکنم قرار بوده است که خدمت من یا هر کس دیگری این جهان را تغییر دهد. چه بسا خدمتها که با نیات خوبی انجام شد اما منجر به نتایج بدی شد. و برعکس. کسی چه میداند فردا چه میشود. و البته چیزی که مهمتر است، تلاش من و ما در جهت بهبود شرایط است. این مسیر، برای من بیشتر یک مسیر تحول درونی است. و آنچه آنها میتوانند حقیقتا از ما بدزدند، دلارها و بودجههای پژوهشی نیست، امید و آرمان ماست.
🔅این روایت را صرفا به این قصد نوشتم که به خیال برخی دوستان من به قول حضرت سعدی در ساحل فرات نشستهام و از تشنگی و خستگی بی خبر. فکر میکنم، از یک جایی به بعد، یک چیزهایی وجود دارند، که هیچ کمیتی، هیچ رنجی نمیتواند کیفیت آنها، و اهمیتشان را مخدوش کند و انسان را مانع از دوستداشتن یا ترکشان کند، و حتی برعکس.