" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
📚دانستنیهــ
✅ــاے مـ
📿ـذهبـے
📚≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
🥀#حوادث_فاطمیه🥀#قسمت5⃣
👈هفته غصب خلافت،روز اول تا 5 ربيع الاول سال11 هجرى قمرى
24 ـ دفن پيكر پيامبر (ص):اوّل ربيع الاول، چهارشنبه على(ع) بدن پيامبر را در خانه آن حضرت به خاك سپرده است و كنار قبر آن حضرت نشسته است. بنى هاشم هم اينجا هستند،عبّاس،عموى پيامبر در كنارى نشسته است.مقداد و سلمان و ابوذر و چند نفر ديگر هم اينجاهستند.آرى،خيلى ازمسلمانان در مراسم دفن پيامبر حاضر نشدند.36
25 ـ نقشه ابوسفيان:اوّل ربيع الاول، چهارشنبه ابوسفيان به سوى على(ع) مى آيد و مى گويد:"اى على! مردم در سقيفه با ابوبكر بيعت كرده اند، همه ما آماده هستيم تا تو را در راه جنگ با آنها يارى كنيم".37
ابوسفيان كسى است كه براى كشتن پيامبر، جنگ بدر و اُحد را به راه انداخت.اكنون چه شده است كه او امروز دلش براى اسلام مى سوزد؟ نه او دلش براى اسلام نمى سوزد، او نقشه اى درسر دارد.او نزديك مى آيد و چنين مى گويد:"اى على! دستت را بده تا با تو بيعت كنم".38 على(ع) به ابوسفيان مى گويد:"اى ابوسفيان! تو از اين سخنان خود قصدى جز مكر و حيله ندارى". ابوسفيان اين سخن را كه مى شنود از آنجا دور مى شود و به سمت مسجد مى رود.39
26 ـ حركت خليفه به سوى مسجد و بيعت با اجبار:اوّل ربيع الاول،چهارشنبه اهل سقيفه همه با ابوبكر بيعت كرده اند، و موقع آن فرا رسيده است كه خليفه را به مركز شهر ببرند.خليفه همراه با كسانى كه در سقيفه هستند به مسجد شهر مى رود.درمسير به هر كس برخورد مى كنند او را مجبورمى كنند تا با ابوبكر بيعت كند.40آرى،مسلمانان برخلافت ابوبكر،متّحد شده اند و هر كس كه با اين اتّحاد و يگانگى،مخالف باشد كشته خواهد شد.
27 ـ تطميع بنى اميّه:اوّل ربيع الاول، چهارشنبه عُمَر همراه با خليفه در مسجد هستند،عُمَر نگاهى به مسجد مى كند،مى بيند كه ابوسفيان با عدّه اى از بنى اُميّه در گوشه اى نشسته اند!در ميان آنها عثمان هم به چشم مى خورد.يك نفر پيام مهمّى رابراى ابوسفيان مى آورد:"به تو قول مى دهيم كه فرزندت را در حكومت خود شريك كنيم".41
ابوسفيان لبخندى مى زند ومى گويد:"آرى، ابوبكر چه خوب خليفه اى است كه صله رحم نمود و حقّ ما را ادا كرد".اكنون ابوسفيان و بنى اُميّه براى بيعت با خليفه مى آيند.عثمان از جا بلند مى شود و نزد ابوبكرمى رود و با او بيعت مى كند،با بيعت عثمان همه بنى اميّه با ابوبكر بيعت مى كنند.42
28 ـ ورود هواداران خليفه: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه جمعيّت زيادى وارد شهر مدينه مى شوند.همه آنها از قبيله"أسلم" مى باشند.مردم اين قبيله دراطراف مدينه زندگى مى كنند،آنان امروز به مدينه آمده اند تا ابوبكر را يارى كنند.آنها به سوى مسجد مى روند، وقتى عُمَر از آمدن آنان با خبرمى شود،خيلى خوشحال مى شود و يقين مى كند كه ديگر پيروزى از آن خليفه است.43
29 ـ نقش رشوه و پول:اوّل ربيع الاول، چهارشنبه هنوز عدّه اى از مردم شهر با خليفه بيعت نكرده اند،چه كسى است كه بتواند در مقابل پول استقامت كند؟اين پول ها را بايد براى زنان اين شهر فرستاد.كيسه هاى پول به سوى خانه هاى مدينه برده مى شود،صداى يك زن در مدينه مى پيچد:"آيا مى خواهيد دين مرا با پول بخريد؟هرگز!هرگز نخواهيد توانست مرا از دينم جدا كنيد،من اين پول هاى شمارا قبول نمى كنم".او ازطايفه بنى عَدىّ است،او براى پول و مال دنيا،دست از آرمان خود برنمى دارد.44
30 ـ منبر ابوبكر درمسجد:اوّل ربيع الاول، چهارشنبه ابوبكر بر روى منبر نشسته است، ناگهان يك نفراز درِ مسجد وارد مى شود و رو به ابوبكرمى كند و مى گويد:"اى خليفه خدا".
همه تعجّب مى كنند،آيا ابوبكر اين قدر مقام پيدا كرده كه خليفه خدا شده است؟! ابوبكر از بالاى منبر فرياد مى زند:"من خليفه خدا نيستم، بلكه خليفه رسول خدا هستم و به اين راضى هستم كه مرابه اين نام بخوانيد".45
آرى،اين گونه است كه لقب خليفه رسول خدا براى ابوبكر،عنوان رسمى شناخته مى شود. بعد از آن خليفه سخنان خود را ادامه مى دهد:"اى مردم! هيچ كس شايستگى خلافت را همانند من ندارد،آيا من اوّلين كسى نبودم كه نماز خواندم،آيا من بهترين يار پيامبر نبودم؟".46 مردم سكوت مى كنند،آنان مى دانند كه على(ع) اوّلين كسى است كه به پيامبر ايمان آورد و با آن حضرت نماز خواند.47
31 ـ عُمَر و دعوت به بيعت:اوّل ربيع الاول، چهارشنبه عُمَر دركوچه هاى مدينه مى چرخد.
او با صدای بلند فریادمی زند.همه مسلمانان با ابوبکربیعت کرده،او را به عنوان خلیفه رسول هرچه زودتر برای بیعت کردن با او به مسجد بیایید".48
#ادامه_دارد...
#دانستنیهای_مذهبی═══════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت
🕊 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
❄️ 💠کانال منتظران موعود (عج)
💠 🆔 @montazeranemouod═════════════════════════