کانال منتظران موعود(عج)

#تشرفات
Канал
Логотип телеграм канала کانال منتظران موعود(عج)
@montazeranemouodПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
17,3 тыс.
фото
5,66 тыс.
видео
1,1 тыс.
ссылок
کانال مادربرنامه پیام رسان ایتا⬇ https://eitaa.com/montazeranemouod 💻 کانال پوشاک شیک شو @Poshak_shikshoo 🌹کانال خیرین ایستگاه صلواتی مردمی زمینه سازان ظهور 👇 💻 @kheyrine_zamine_sazane_zohor
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تشرفات
#آموزنده

🌼رضایت مادر موجب دیدار حضرت #امام_زمان علیه السلام شد

جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند،

شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند.شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد ... ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟ شیخ شرح حال خود را میگوید. پیرمرد میگوید: میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟

شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب خضر میباشد. روزی جناب خضر علیه السلام به شیخ میگوید: حالا که‌ رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است ...با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر علیه السلام بر آن نشسته بودند ...

از شیخ محمد علی پرسیدند: چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضرعلیه السلام تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟ شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود.

📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام

یکی از راههای نزدیک شدن به وجود مقدس حضرت امام زمان علیه السلام عمل کردن به این دستور الهی است یعنی: احسان به والدین🌹

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
تشرف
استاد عالی
🔊 #کلیپ_صوت_مهدوی

🔹در هر روز ماه #رمضان ، با ما همراه باشید با مستند داستان‌های #تشرفات محضر امام‌زمان 🌙

📝 ماجرای تشرف ابوالحسن ضراب اصفهانی...

موقع افطار، برای ظهور حضرت دعا کن،
اون‌وقت امام‌زمان هم موقع افطارشون برای تو دعا می‌کنند،
دعای ما کجا و دعای او کجا؟!🥲💔

🎧 گوش کنید و نشر دهيد 📡

💻 @montazeranemouod
تشرف
استاد عالی
🔊 #کلیپ_صوت_مهدوی

🔹در هر روز ماه #رمضان ، با ما همراه باشید با مستند داستان‌های #تشرفات محضر امام‌زمان 🌙

📝 تشرف سید بن طاووس...

موقع افطار، برای ظهور حضرت دعا کن،
اون‌وقت امام‌زمان هم موقع افطارشون برای تو دعا می‌کنند،
دعای ما کجا و دعای او کجا؟!🥲💔

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ

💻 @montazeranemouod
تشرف
آیت‌الله صدیقی
🔊 #کلیپ_صوت_مهدوی

🔹در هر روز ماه #رمضان ، با ما همراه باشید با مستند داستان‌های #تشرفات محضر امام‌زمان 🌙

📝 تشرف آیت‌الله قاضی...

موقع افطار، برای ظهور حضرت دعا کن،
اون‌وقت امام‌زمان هم موقع افطارشون برای تو دعا می‌کنند،
دعای ما کجا و دعای او کجا؟!🥲💔

🎧 گوش کنید و نشر دهيد 📡

💻 @montazeranemouod
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تشرفات

🌠ملاقات با #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

عظمت اشک بر سیدالشهدا علیه السلام

#یا_حسین_علیه_السلام

سيد بحرالعلوم (ره ) به قصد #تشرف به سامرا تنها براه افتاد.

در بين راه راجع به اين مساله ، كه گريه بـر امـام حسين (علیه السلام ) گناهان را مي آمرزد، فكر مي كرد.

همان وقت متوجه شد كه شخص عربي كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد.

بعدپرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفته اي ؟ و در چه انديشه اي ؟ اگر مساله علمي است بفرماييد شايد من هم اهل باشم ؟ سـيـد بـحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مي كنم كه چطور مي شود خداي تعالي اين همه ثواب به زائريـن و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) مي دهد، مثلا در هرقدمي كه در راه زيارت بـرمـي دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مي شود و براي يك قطره اشك تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مي شود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن ! من براي شما مثالي مي آورم تا مشكل حل شود.
سـلـطـانـي بـه همراه درباريان خود به شكار مي رفت .
در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتي فوق العاده اي افتاد و بسيار گرسنه شد.
خيمه اي را ديد و وارد آن خيمه شد.
در آن سياه چـادر، پيرزني را با پسرش ديد.

آنان در گوشه خيمه عنيزه اي داشتند (بز شيرده ) و از راه مصرف شير اين بز، زندگي خود را مي گرداندند.
وقـتي سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولي به خاطر پذيرايي از مهمان ، آن بز را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگري براي پذيرايي نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طوري كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براي اطرافيان نقل كرد.
در نـهـايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازي پيرزن و فرزندش راداده باشم ، چه عملي بايد انجام بدهم ؟ يكي از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهيد.

ديگري كه از وزراء بود، گفت : صد گوسفند و صد اشرفي بدهيد.
يكي ديگر گفت : فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سـلطان گفت : هر چه بدهم كم است ، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام .
چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند.
من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم ، حضرت سيدالشهداء (علیه السلام ) هرچه از مال و منال و اهـل و عـيـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خـداونـد بـه زائرين و گريه كنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خـدائيش را نمي تواند به سيدالشهداء (علیه السلام)بدهد، پس هر كاري كه مي تواند، انجام مي دهد، يعني با صـرف نظر از مقامات عالي خودش ، به زوار و گريه كنندگان آن حضرت ، درجاتي عنايت مي كند.
در عين حال اينها را جزاي كامل براي فداكاري آن حضرت نمي داند.
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد

منبع:كمال الدين ج ۱، ص ۱۱۹، س ۱۱

#تشرف_سید_بحرالعلوم

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
تشرف پیرمرد قفل ساز
ابراهیم افشاری
🔊 #کلیپ_صوت_مهدوی

🔹در هر روز ماه #رمضان ، با ما همراه باشید با مستند داستان‌های #تشرفات محضر امام‌زمان 🌙

📝 تشرف...

موقع افطار، برای ظهور حضرت دعا کن،
اون‌وقت امام‌زمان هم موقع افطارشون برای تو دعا می‌کنند،
دعای ما کجا و دعای او کجا؟!🥲💔

🎧 گوش کنید و نشر دهيد 📡

💻 @montazeranemouod
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

💢تشـــــــرفـــــــــــات

#تشرفات (قسمت دوم):

💥آن طلبه که با صدای بلند دعای کمیل می خواند ساکت شد و به آن بوی عطر و آن نور متوجه گردید، در این موقع شخصی با جلال و‌ عظمت خاصی از دری که ما آن را بسته بودیم، در لباس اهل حجاز که روی شانه اش سجاده اش افتاده بود وارد مسجد شد. او با وقار عجیبی به طرف مقبره حضرت مسلم رو کرده بود و می رفت. ما بی اختیار مبهوت جمال او‌بودیم و دلمان از جا کنده شده بود. وقتی به ما رسید سلام کرد.
💫
رفیقم بقدری مبهوت شده بود که قدرت بر جواب سلام نداشت. ولی من سعی کردم تا با زحمت جواب سلام او‌را دادم. وقتی از مسجد خارج شد و وارد صحن حضرت مسلم گردید، ما بحال عادی برگشتیم و گفتیم: این شخص که بود؟ و از کجا داخل مسجد شد؟! از جا حرکت کردیم و‌بطرف صحن حضرت مسلم رفتیم. دیدیم آن طلبه که آنجا بود پیراهن خود را پاره کرده و مثل زن بچه مرده گریه می کند! از او‌پرسیدیم چه شده که اینطور گریه می کنی؟!
💫
گفت: چهل شب جمعه است که برای زیارت جمال مقدس حضرت بقیة الله به این مسجد آمده ام و موفق به آرزویم نشده ام! تا امشب که ملاحظه کردید آن حضرت تشریف آوردند و بالای سر من ایستادند و فرمودند چه می کنی؟ من از هیبت و عظمت او زبانم بند آمد، نتوانستم چیزی بگویم تا از من عبور کردند و رفتند. وقتی ما برگشتیم و پشت در را ملاحظه کردیم دیدیم آجرها و سنگها همانگونه که ما پشت در ریخته بودیم دست نخورده و در بسته است!
📗ملاقات با امام زمان ص ۱۸۱

🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
کانال منتظران موعود(عج)
" ﷽ ≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡ 💢تشـــــــرفـــــــــــات ابراهیم مهزیار جدّ علی بن مهزیار می گوید: روز سوم ولادت امام مهدی(عج)، حضرت امام حسن عسكری(ع) می‌خواستند برای پسرشان عقیقه كنند، برای این امر شیعیان گوسفندهای زیادی فرستادند.…
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

💢تشـــــــرفـــــــــــات

#تشرفات (قسمت اول)

💥حاجی نوری در کتاب نجم الثاقب می نویسد: «سید محمد قطیفی» نقل کرده است: شبی از شبهای جمعه با یکی از طلاب به مسجد کوفه رفتم٬ ولی در آن زمان رفت و آمد در آن مسجد بسیار خطرناک بود، زیرا دزدهای فراوانی در آن اطراف بودند و رفت و آمد زوار هم کم بود. وقتی داخل مسجد شدیم، در مسجد جز طلبه ای که مشغول دعا بود کس دیگری نبود.
💫
مشغول اعمال آنجا شدیم، سپس در مسجد را بستیم و پشت در، آنقدر سنگ و کلوخ و آجر ریختیم که مطمئن شدیم دیگر کسی نمی تواند در را باز کند و داخل شود. من و رفیقم در محلی که به نام «دکة القضا» معروف است رو به قبله نشستیم و مشغول دعا و عبادت شدیم. آن طلبه که مرد صالحی بود، با صوت حزین نزد باب الفیل نشسته و مشغول خواندن دعای کمیل بود، هوا بسیار صاف بود، ماه هم کامل بود، نور ماه به فضای مسجد تابیده بود و مرا فوق العاده مجذوب کرده بود.
💫
ناگهان متوجه شدیم که بوی عطر عجیبی فضای مسجد را پر کرده، عطری که بهتر از مشک و عنبر بود، بعد از آن دیدم، شعاع نوری که نور ماه را هم تحت الشعاع قرار داده، مثل خورشید در فضای مسجد ظاهر شد...
ادامه دارد.

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تشرفات

♨️ماجرای شیخ انصاری و امام زمان

🔹 یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری می‌گوید: «نیمه شبی در #کربلا از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچه‌ها گل آلود و تاریک بودند و من #چراغی با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری است. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم که در این کوچه‌های گل آلود با چشم ضعیف به کجا می‌روند؟!

🔸 از بیم آنکه مبادا کسی در #کمین ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم. شیخ رفت تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار درِ آن خانه زیارت جامعه را با یک توجّه خاصّی خواند، سپس داخل آن منزل گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم امّا صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن می‌گفت. ساعتی بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم.

🔺 بعدها که به خدمت ایشان رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند: «گاهی برای رسیدن به خدمت #امام_عصر اجازه پیدا می‌کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) می‌روم و زیارت جامعه را می‌خوانم، چنانچه اجازه ثانوی برسد خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شوم و مطالب لازم را از آن سرور می‌پرسم و یاری می‌خواهم و برمی گردم.

☑️ سپس شیخ مرتضی انصاری از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم.

📚 ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان، ص ۶

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
#تشرفات

🔹تشرف حاج آقا فخر تهرانی به محضر امام عصر

شاید برای تو هم اتفاق افتاده باشد که شیفته و مشتاق چیزی بوده باشی و مدت ها در آرزوی وصال آن بسوزی و به ناچار بسازی.
تا پیش از رسیدن به مراد دلت، تمام فکر و ذکرت وصال است و وصال. ولی کافی است فقط یک مرتبه گرچه برای مدت بسیار اندک مرادت حاصل شود، آن وقت است که تمام وجودت لبریز می شود از حسرت و بی تابی.
به قول معروف: تا ندیده ای و نرسیده ای فقط یک درد داری، ولی پس از وصول، هزار و یک درد داری ...
شدت این اشتیاق به ارزش مرادت نیز وابسته است که هر اندازه اهمیت بیشتری داشته باشد شیدایی بعدی بیشتر خواهد بود.
این حکایت، شرح حال تشرف یکی از اولیاء مخلص خداوند به محضر ولی الله الاعظم حضرت مهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که از قول یکی از شاگردان ایشان نقل شده است.
نام اصلی او «سید ذبیح الله قوامی» است، ولی با نام «حاج آقا فخر تهرانی» شناخته شده تر است. پس از وفاتش، «آیت الله سید محمدرضا بهاء الدینی» فرمود: « آقا فخر "سلمان زمان" بود.»
بنابر آنچه در شرح حال او نقل شده است، در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. در اوائل جوانی از هوش و استعداد ویژه ای برخوردار بود. با جدیت درس می خواند و هدفش دریافت بورسیه برای تکمیل تحصیلات خود در خارج از کشور بود. در آن زمان، عده ی کمی می‌توانستند بورسیه تحصیلی بگیرند و به کشورهای اروپایی اعزام شوند.
بالاخره تلاش این جوان خوش سیما به بار نشست و قرعه به نام وی افتاد. ولی می‌گویند روز اعزام، به عللی که فقط خدا می‌داند، کمی دیر به فرودگاه رسید. هواپیما پرواز کرد و این جوان جویای نام، از پرواز جا ماند...
راه دیگری نداشت. به ناچار ناراحت و غمگین، از فرودگاه برگشت. آن همه تلاش و کوشش و تکاپو به هدر رفته بود. یأس و ناامیدی وجودش را پر کرد و شعله‌های آرزو، در دلش به خاموشی ‌گرایید.

روزی از روزها با عارف واصل؛ شیخ مرتضی زاهد (رحمة الله علیه) برخورد کرد. کسی نمی داند در آن لحظات بین آن دو چه حرف هایی رد و بدل شد؟ ولی هرچه بود نفس قدسی شیخ مرتضی مسیر و سرنوشت جوان تهرانی را متحول کرد و از آن روز به بعد گویی انسان جدیدی متولد شد. حتی ظاهرش هم عوض شد. تمام لباس های به روز خود را کنار گذاشت و عبایی به دوش انداخت.
عشق به لقاء پروردگار و جذبه ی اتصال با ولی الله زمان (علیه السلام) شور عشقی درون حاج آقا فخر به وجود آورده بود و روز به روز عطش وصال محبوب در وی شدت می گرفت. و سرانجام کار به آنجا رسید که در امام زمانش ذوب شد و به قول معروف؛ "ره صد ساله را یک شبه طی کرد" و متصل به دریای بی کران معرفت الله گردید.
جناب حجة الاسلام محمد علی شاه آبادی نقل کرد:
پس از درگذشت عابد مجاهد و عارف ربانی، مرحوم حاج آقا فخر تهرانی، مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ حسن معزی فرمود:
عادت مرحوم حاج آقا فخر تهرانی این بود که وقتی به مجلس علماء وارد می شد، در کنار در ورودی نشسته و با احترام خاصی از هر گونه اظهار فضلی دوری می نمود!
روزی در اواخر عمر وی، در محفلی که حضرات علماء و از جمله آیة الله حسن زاده نیز شرکت داشتند، ناگاه مرحوم حاج آقا فخر تهرانی با لباسی نامرتب و عبایی که معلوم بود روی زمین کشیده شده، وارد مجلس شد و بر خلاف همیشه، در گوشه ای با حالتی بسیار مضطربانه نشست؛ پس از پایان یافتن مجلس و رفتن حضار و حضرات آقایان، وقتی از حالت اضطراب و ناراحتی اش پرسیدم، او رو به من کرد و با افسوس فراوان گفت: یک عمر آرزوی دیدار حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشتم، حال که نصیبم شد، اکنون از دوری وصالش آرامش ندارم!
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تشرفات

ام کلثوم، دختر محمد بن عثمان نایب دوم امام زمان ارواحنافداه می گوید: روزی محموله‌ای از هدایا و سهم امام علیه السلام توسط شخصی از قم و حوالی آن برای حضرت ارسال شد. وقتی آن فرستاده به بغداد رسید، یکسره به خدمت ابوجعفر محمد بن عثمان مشرف شد و آنچه با خود به همراه داشت، تحویل داد. هنگام بازگشت، محمد بن عثمان به او می گوید: از آنچه به تو تحویل داده شده است، چیز دیگری هم باقی مانده است، آن کجاست؟ آن مرد پاسخ می‌دهد: آقاجان! چیزی باقی نمانده است و همه را تحویل داده‌ام. محمد بن عثمان می‌گوید: اما هنوز چیز دیگری باقی مانده است، شاید فراموش کرده‌ای با خود بیاوری بازگرد و دوباره خوب جستجو کن یا آن که اصلا فراموش کرده‌ای که آن را به تو داده باشند. بیاد بیاور که چه چیزهایی به تو تحویل داده شده است.
💫
آن مرد بازگشت و چند روز به ذهن خود فشار آورد و هرچه جستجو کرد و اندیشید چیزی به یاد نیاورد. همراهانش نیز اطلاعی نداشتند. دوباره به نزد محمد بن عثمان می‌رود و می‌گوید: همه آنچه را که به من داده شده بود، تحویل شما داده‌ام. چیز دیگری باقی نمانده است. محمد بن عثمان می‌گوید: حضرت می‌فرمایند: آن دو لباس بافتنی که فلانی پسر فلانی به تو داده است، چه کردی؟ آن مرد یک‌مرتبه می‌گوید: آری، آقاجان! درست می فرمایند، به خدا قسم! فراموش کرده بودم، الان هم اصلا به یاد نمی‌آورم که کجا گذاشته‌ام. فورا بازگشت و هرچه داشت زیر و رو کرد، از باربران هم پرسید و از آنها خواست بگردند شاید پیدا شود اما هیچ خبری نشد،
💫
سرانجام مأیوس و ناامید دوباره به نزد محمد بن عثمان بازگشت و او را مطلع ساخت. محمد بن عثمان می‌گوید: حضرت می‌فرمایند: برو به نزد فلان پنبه فروش که دو عدل پنبه به او داده‌ای. در انبار پنبه او یکی از عدلها را باز کن که روی آن چیزی است که چنین و چنان نوشته شده است. آن دو لباس داخل آن است! آن مرد متحیر شد و فورا نزد پنبه فروش رفت و آن دو عدل را باز کرد. لباسها آنجا بود. آنها را برداشته نزد محمد بن عثمان آمد و تحویل داد. گفت: آنها را فراموش کرده بودم. چون بارم زیاد بود لای آن عدل گذاشته بودم تا صدمه نبینند.

📗بحارالأنوار ج۶١، ص ٣١۶

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تشرفات

▪️جناب آقای سید جواد معلم نویسنده کتاب برکات حضرت ولی عصر می نویسد:
تابستان سال ۱۳۸۰ دو نفر از دوستانم را که در یکی از کشورهای اطراف هستند در مشهد مقدس دیدار کردم، در بین صحبتها که بیشتر راجع به عنایات و کرامات اهل بیت علیهم السلام و مخصوصا آقا امام زمان ارواحنا فداه بود، یکی از آنها این حکایت را برایم نقل کرد:
▪️▪️▪️
مدتها بود مشتاق زیارت آقا امام زمان روحی فداه بودم و از هر راهی که فکرم می رسید وارد می شدم تا شاید به این فیض عظیم برسم. تا اینکه یک روز در منزل خوابیده بودم، در عالم رؤیا دیدم که آقا امام زمان به منزل ما تشریف آوردند و وارد اتاق شدند. بعد از سلام و احوالپرسی، آقا فرمودند: "من می خواهم کمی استراحت کنم و بخوابم." من خواستم برای آقا رختخواب بیاورم آقا فرمودند: " روی عبای خودم می خوابم!" و عبای خودشان را روی زمین پهن کردند.
▪️▪️▪️
وقتی خواستند بخوابند دیدم روی دست راست خود خوابیدند. عرض کردم آقا چرا روی دست راستتان خوابیدید؟ آقا فرمودند: یادم آمد از دو جریان، یکی اینکه مادرم فاطمه را در کوچه، بر گونه راستشان جسارت کردند، یکی دیگر اینکه در روز عاشورا در آن ساعات آخر جدم ابی عبدلله الحسین وقتی می خواستند از روی اسب بر زمین بیفتند بر گونه راستشان افتادند.

📓مجله منتظران ج۱۱

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تـشـرفـات

💢تشرف یکی از علما خدمت آقا امام زمان عج


💠یکی از علمای بزرگ، در زمان قدیم در تخت فولاد خدمت امام زمان «ارواحنا‌فداه» رسیده بود و از آن حضرت درخواست «علم اکسیر» کرده بود.

✳️ در حالی که یاد گرفتن علوم غریبه حرام است و گفت و شنود و تعلیم و تعلّمش نیز حرام است.

🔸آن حضرت به او فرموده بودند:
علوم غریبه به تو چه ربطی دارد؟
من به جای آن ختمی به تو یاد می‌دهم که بهتر از اکسیر است.

🔹بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان توسّل پیدا کن و در توسّل‌هایت بگو:

☀️«یا محمّد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین، ‌یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی».

💠آن عالم نقل می‌کند:
وقتی حضرت فرمودند: «ادرکنی»، به ذهنم خطور کرد که باید بفرمایند: «ادرکونی»، یعنی برای درخواست کمک از پنج نور مقدّس، باید فعل جمع به کار ببریم، پس چرا ایشان فعل مفرد به کار برده و می‌فرمایند: «ادرکنی و لاتهلکنی»؟!

🔅وقتی چنین تصوّری کردم، امام زمان «ارواحنا‌فداه» تبسّم کردند و فرمودند:

🔸همین است که گفتم.
برای اینکه واسطه فیض این عالم، فعلاً من هستم.
🔹یعنی اگر در زمان حاضر توسّلی به پیغمبر اکرم صلی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم یا سایر حضرات معصومین سلام ‌الله ‌علیهم بشود، فیض الهی به واسطه وجود مقدّس امام زمان «ارواحنا‌فداه» هست که به بندگان می‌رسد...

📚منبع تبیان

#تشرفات

═══════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡ ≡ ≡ ≡ ≡

#تـشـرفـات

💢 یکی از متدینین صالح نقل می کند: در ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱ ه.ق در سر سفره افطار، به محضر مبارک حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم، آن حضرت مطالبی به من فرمودند که آنچه مناسب نقل است، این است که فرمودند: "این دعا را زیاد بخوانید: "اللهم ادخل علی اهل القبور السرور، اللهم اغن کل فقیر..."( که در دراعمال ماه رمضان نقل شده)
و فرمودند: "جدم رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرموده است این دعا را در ماه رمضان بخوانید برای این است که استجابت این دعا صد در صد در زمان ظهور خواهد بود و در حقیقت این دعایی است که برای ظهور و #فرج ما خوانده می شود."

زیرا در زمان قبل از ظهور غیر ممکن است که به کلی فقر و گرسنگی و کرب و ناراحتی از میان تمام مردم جهان برداشته شود، هیچ اسیری در عالم نباشد و تمام امور مسلمانان اصلاح شود و ...
👈لذا آن حضرت فرمودند: *به شیعیان بگویید این دعا را که در حقیقت دعا برای ظهور ماست، زیاد بخوانند.*

📗مجله منتطران شماره ۱۳ ص ۲۷

#تشرفات

═══════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تـشـرفـات

💢 فریاد رَس

یکی از طلّاب مازندران نقل میکرد: بعد از تعطیلات درسی حوزه عازم گرگان شدیم. در گرگان بعد از پیاده شدن، زن و بچه و وسایل همراه را به پیاده رو بردم و به انتظار ماشین بودیم که ما را به روستا برساند. در همین هنگام ماشینی جلوی ما توقف نموده و یکی از سرنشینان ماشین به طرف ما اسلحه کشید.من که از همه جا مایوس بودم از روی خلوص نیت و توجه کامل فریاد زدم "یا امام زمان". سپس ماشین بدون تیراندازی رفت؛ بعد از چند دقیقه انتظار دیدم ماشین گشت پلیس آمد، جلوی ما توقف نمود و صدا زد: "حاج آقا بفرمایید سوار شوید". همه سوار شدیم و ماشین حرکت کرد. سپس به من گفتند:

"ما در فلان مسیر بودیم، یک وقت دیدیم آقا سیّدی جلوی ما را گرفت و فرمود: بروید در فلان خیابان، طلبه ای با زن و بچه منتظر ماشین است و ما طبق گفته آن سیّد آمدیم. حالا هرکجا میخواهید بروید بفرمایید تا ما شما را برسانیم". من هم جریان را گفتم که متوسل به امام زمان شدم و فهمیدیم آن حضرت سفارش ما را کرده اند...

📚 شیفتگان حضرت مهدی ج۲ ص۷۹

#تشرفات

═══════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تشرفات

🔹جناب حجة الاسلام صالحی خوانساری فرمود:
در سال ۱۳۶۵ که به مکه مکرمه تشرف یافته بودم، عصر روز عرفات برای کاروانیان خویش مشغول دعا بودم، حال معنوی خوشی بر کاروانیان حاکم بود، برخی از کاروانیان اطراف نیز وقتی صدای مرا شنیدند، پرده های خیمه هایشان را بالا زده و آنان نیز به جمع کاروانیان ما اضافه شدند. بنابراین دور تا دور، پرده های خیمه ها بالا بود، کاملا می شد حوادث و رفتارهای اطراف را تحت نظر داشت.

من نیز قدری بیرون از خیمه، مشغول دعا و مناجات با خداوند و بخصوص توجه به حضرت بقیه الله ارواحنا فداه بودم. ناگهان از دور رفتار پیرمردی قد کوتاه نظرم را جلب کرد. او کاملا همانند فردی که به دنبال گمشده ای است، به هر خیمه ای سرک می کشید و پس از دقت و نیافتن فرد مورد نظر، به سوی خیمه دیگر می رفت. او تقریباً به تمام خیمه هایی که من می دیدم، توجه کرده و سرک کشید‌. ولی مطلوب خود را نیافت. پس جلو و جلوتر آمد، تا آن که به کنارم رسید، دیدم از چهره نورانی اش سیل آسا قطرات اشک به محاسنش می ریزد.
🔹در چند قدمی من روی زمین نشست، خیره خیره به من نگریست و همچنان به گریه اش ادامه داد. دقایقی بعد از میان جمعیت بلند شده و به کنارم آمد و با لهجه آذری - فارسی در گوشم گفت: آقا! "سید مهدی" را ندیدی؟! من تکان خوردم لرزه بر اندامم افتاد و در یک لحظه متوجه شدم که او دنبال حضرت بقیه الله ارواحنافداء است. پس خود را به تغافل زده و گفتم: کدام سید مهدی را؟! او گفت: در این بیابان آیا بجز امام زمان روحی فداه از سید مهدی دیگری می پرسم؟
و سپس ادامه داد: آخه ما از سال گذشته با هم برای امسال قرار گذاشتیم! ناگهان انقلاب روحی عجیبی بر من عارض شد، دیگر نتوانستم خود را کنترل کنم، فریادی از ته قلب خویش نسبت به امام عصر ارواحنا فداه کشیدم، آن پیرمرد از کنارم رفت. چند قدمی بیشتر نرفته بود، فوراً به یادم آمد که او را رها نکنم، شاید از طریق او، من نیز به سعادتی دست یابم. پس فوراً مجلس دعا را به کسی واگذار کرده و به دنبال آن پیرمرد دویدم ولی افسوس هر چه گشتم، او را نیز نیافتم!؟

📗نقل از کتاب تشرّف یافتگان

🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡

#تشرفات

یکی از خادمین مسجد مقدس جمکران نقل کرده است:

یک روز سربازی به من مراجعه کرد و از من یک عریضه خواست که به او تقدیم کردم، دیدم آن را تا کرد و در جیبش گذاشت! گفتم: چرا نمی نویسی و در چاه نمی اندازی؟! گفت: خودکار ندارم. گفتم: بیا این خودکار. گفت: نه حالا می روم و در وقت دیگری می نویسم. چند ساعتی گذشت و من می خواستم مسئولیت کاری ام را به خادم نوبت بعدی بسپارم که دیدم آن سرباز هنوز نرفته است. گفتم: مگر تو نمی خواستی امروز به مأموریتی که داشتی بروی، همانطور که حال منقلبی داشت گفت: من از اینجا نمی روم! گفتم: مگر مرخصی تو تمام نشده و راه تو دور نیست؟!(چون محل مأموریت او اهواز بود)گفت: هرچه می‌خواهد بشود، بشود.
🔹من متوجه شدم که باید جریان مهمی برایش پیش آمده باشد اصرار کردم که ناگهان گریه اش گرفت و در حال گریه گفت: من وقتی عریضه را گرفتم در فکر بودم که حکایت این عریضه چه می شود؟!؟! یک وقت دیدم آقای بزرگواری که چهره او دل و دین را با هم می برد، در کنارم ایستاده اند به من فرمودند: «چرا عریضه ات را نمی نویسی؟!» گفتم: آقاجان خودکار ندارم. فرمودند:«این خودکار» و خودکار سفیدی را از جیب مبارکشان بیرون آوردند و به من مرحمت فرمودند، من عریضه را از جیبم بیرون آوردم و مشغول نوشتن حوائجم شدم. دیدم قلم روی کاغذ خیلی روان حرکت می کند و دیگر به فکر کردن نیازی ندارم و تند تند می نویسم،
🔸یک‌مرتبه به فکر فرو رفتم که این آقا کیست که از قلبم خبر داد و می دانست که من می خواهم عریضه بنویسم و در همین حال یک مرتبه متوجه شدم که دیگر در کنارم نیست و من سرگشته و حیران دارم قدم می زنم و نمی توانم از مسجد دل بکنم و بیرون بروم.
من او را بوسیدم و گفتم: به تو تبریک می گویم که امام زمان به تو لطف خاصی فرموده اند و در ضمن گفتم: من می توانم آن خودکار را ببینم؟ گفت: بله و آن را به من نشان داد، به او گفتم: من مایلم این خودکار را به مبلغ ده هزار تومان از تو خریداری کنم! گفت اگر با تمام دنیا هم معاوضه کنی آن را نمی دهم.

📗مجله منتظران شماره ۳۸ ص ۲۷

🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة

#تـشـرفـات

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡ ≡ ≡ ≡ ≡

#تـشـرفـات

🔹آقا محمد که متصدی شمعهای حرم عسکریین است، می گوید:
کلیددار آن مکان مقدس شخصی به نام سید حسین بود و خیلی از اوقات برادرش سید شاهر از طرف او این کار را انجام می داد. سید شاهر می گوید: شبی در حرم به نیابت از برادرم مشغول خدمت بودم تا اینکه قصد کردم درهای حرم را ببندم. یکی از درها را بستم. ناگاه دیدم سید جلیل القدری در نهایت خشوع داخل شد و در مقابل ضریح ایستاد. با خود گفتم: او می بیند من می خواهم درهای حرم را ببندم، لابد زیارت خود را مختصر می کند. کتابی را که در دست داشت گشود و شروع به خواندن زیارت جامعه کبیره با ترتیل و اطمینان نمود و در بین خواندن هر یک از فقرات آن زیارت مثل کسی که مضطرب و حیران باشد گریه می کرد. نزد او رفتم و از او خواستم زیارتش را تخفیف دهد و عجله کند. ولی اصلا توجهی ننمود.
🔸من هم کمی نشستم، اما خلقم تنگ شد. دوباره برخاستم و از او خواهش نمودم که زیارتش را تخفیف دهد و این بار حرفهای خشنی به ایشان گفتم. باز به من التفات نکرد. تا اینکه برای بار سوم از او درخواست تخفیف زیارت و توقف را نمودم و کتابی که در دست داشت از او گرفتم و به او فحش دادم!!! باز آن سید جلیل معترض من نشد و آن حال تأنی و گریه و حضور قلب خود را از دست نداد ولی همین که من کتاب را از دستش گرفتم، متوجه شدم چشم هایم چیزی نمی بیند. تلاش کردم که شاید اطراف را ببینم، اما دیدم واقعا کور شده ام. با این حال خودم را نزدیک دری که باز بود کشاندم و دو طرف آن را با دو دست گرفتم و منتظر بیرون آمدن او شدم.
🔹وقتی زیارتش را در پیش روی مبارک تمام کرد، متوجه پشت ضریح مقدس شد و حضرت نرجس خاتون و حکیمه خاتون را زیارت نمود که من صدای او را می شنیدم. بعد از زیارت، به قصد خروج به طرف در آمد. همین که نزدیک در رسید و خواست بیرون برود، دامنش را گرفتم و تضرع و زاری نمودم و آن بزرگوار را قسم دادم که از تقصیر من درگذرد و چشم های مرا به حالت اول برگرداند. ایشان کتاب را از من گرفت و به چشمهای من اشاره ای نمود، همان لحظه چشم هایم به حالت اول برگشتند و همه چیز را می دیدم. مثل اینکه اصلا نابینا نشده ام. اما آن بزرگوار از نظرم غائب شد و هر قدر در رواق و صحن جستجو نمودم احدی را ندیدم.

📗ملاقات با امام زمان در کربلا ص١٢٨

#تشرفات

═══════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

💠کانال منتظران موعود (عج)💠

🆔 @montazeranemouod

═════════════════════════
Ещё