#يا_امام_رضااز سر پيچ جاده راه افتاد...
با صفا، صافوساده راه افتاد
پا برهنه... پياده راه افتاد
پدر خانواده راه افتاد!
به اهالی ده به رسم وفا...
گفت: رفتيم، التماس دعا!
راه، دور و پر از مشقت بود
كولهبارش، دلش ارادت بود
گرچه هرگام او عبادت بود...
آرزويش فقط زيارت بود!
چقدر رود رو به دريايند
همگی پابرهنه میآيند!
راه، بسيار رفته كم مانده...
گريهی شوق، جای غم مانده!
روي دوشش، فقط علم مانده
دوقدم تا دم حرم مانده...
فلكهآب، روبروی حرم...
بر مشامش رسيد بویحرم
ناگهان ايستاد... میگردد
چشم او مثل باد میگردد
با همه اعتقاد میگردد
پی بابالجواد میگردد
عشق، شاننزول آن در بود
اشك، اذندخول آن در بود
دم در گفت:
يا امام رضا!
من مريضم... شفا
امام رضا!
سرطان مرا...
امام رضا...
نه... فقط كربلا...
امام رضا!
دَم در بود كه مسافر شد
ساك را وا نكرده، زائر شد!
چند شب، بعدِ پنجره فولاد
كربلا... خسته از مسير زياد!
كفش خود را به كفشداری داد
پای ششگوشه تا رسيد... افتاد!
گرد و خاك حرم كه پاكش كرد...
خادمی كنج صحن، خاكش كرد!
#محسن_عربخالقی...
yon.ir/eUOxS...
@MokhatabTV3...