🗒یادداشت
🔺 اشتباهات رماننویسان ایرانی: تقی مدرّسی و کتاب آدمهای غایب (بخش اول)
✍محسن احمدوندی
تقی مدرّسی در مصاحبهای با مجلّۀ «دنیای سخن» دربارۀ رمان «کتاب آدمهای غایب» میگوید:
بههرحال به دورتر برگردم. به سال ۱۹۶۸ که کارِ تحصیل در رشتۀ روانکاوی را شروع کردم. ده سال روانکاوی خواندم که چهار سال و نیمش صرف روانکاوی خودم شد و همین رجعت به گذشتههای دورترِ خودم یکی از انگیزههای نوشتن رمانی شد که به اسم «مردان غایب» در آمریکا منتشر شد. [...] بیستوچهار سال میشد که کار قلمی نکرده بودم. اوّل عرض کنم که من خودم را یک نویسنده نمیدانم. روانکاوی بهصورت جدّی مرا به گذشتهها بازگرداند. بعد از انقلاب که ایرانیهای مهاجر سیلآسا به آمریکا سرازیر شدند، دوباره مرا در فضای ایران قرار داد. در میان ایرانیها دوستان بسیاری بودند که در تحریک شوق من به نوشتن مؤثّر بودند، از سویی شب و روز به صدای رادیو ایران گوش میکردم. معاشرتم پس از سالها دوری با ایرانیها زیاد شده بود و در مجموع فیلَم یاد هندوستان کرد. در همین احوال و اشتیاق شروع کردم به نوشتن رمانی که بعدها به اسم «آدمهای غایب» در آمریکا منتشر شد. البتّه این کتاب را برای چاپ ننوشته بودم؛ بلکه برای خودم نوشته بودم. وقتی زنم، که با خطّ و زبان ایرانی آشناست، کارم را خواند، توصیه کرد آن را به انگلیسی ترجمه کنم. من همیشه به فارسی مینویسم، بعد ترجمهاش میکنم. این رمان سه سال نوشتنش طول کشید؛ یعنی از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۳ و در فوریۀ سال ۱۹۸۶ در تیراژ دههزار جلد بهوسیلۀ بنگاه انتشاراتی معروف دبلدی منتشر شد. [...] بههرحال بعد از این رمان که دربارۀ یک خانوادۀ سنّتی ایرانی در دهۀ سی است و جریان داستان از مدّتها پیش از تولّدم تا دهههای بعد کش میآید، رمان جدیدی به اسم «آداب زیارت» نوشتم که آن را هم در آغاز امسال فرستادم به همان ناشر قبلی و تا دو ـ سه ماه دیگر در آمریکا منتشر میشود (مدرّسی، ۱۳۶۷: ۱۰-۱۱).
چنانکه میبینید مدرّسی وقایع رمان «کتاب آدمهای غایب» را متعلّق به خانوادهای سنّتی در دهۀ سی میداند، این در حالی است که خطّ اصلی روایت در این رمان متعلّق به دهۀ سی نیست و متنِ رمان این سخن مدرّسی را نقض میکند. در همان صفحات آغازین رمان، رکنی، راویِ رمان، به زمان وقوع رخدادهای اصلی رمان چنین اشاره میکند:
همان شب به نظرم رسید که آنهمه دوشعبگی بین اولادهای حشمت نظام و سردار اژدر معنی نداشت. پنجاه سال از کدورت بین آقا حشمت نظام و آقا سردار اژدر، سرِ قرارداد وثوقالدّوله گذشته بود (همو، ۱۳۷۹: ۲۷).
اگر طبق این سخن رکنی، اختلاف دو خانوادۀ حشمتنظامیها و سرداراژدریها به قرارداد وثوقالدّوله (۱۹۱۹ م. / ۱۲۹۸ هـ. ش.) برگردد و حالا که راوی دارد ماجرا را برای ما نقل میکند، پنجاه سال از این واقعه گذشته باشد، پس خطّ اصلی روایت داستان به سالهای آخر دهۀ چهل یعنی سال ۱۳۴۸ برمیگردد. دو دلیل دیگر برای تأیید این مسئله در متن رمان وجود دارد:
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi