Смотреть в Telegram
📚معرّفی کتاب 📗نام کتاب: کتاب آدم‌های غایب (بخش اول) ◾️نویسنده: تقی مدرسی ◾️نوبت چاپ: دوم ◾️محل چاپ: تهران‌ ◾️ناشر: نگاه ◾️سال چاپ: ۱۳۷۹ ◾️تعداد صفحات: ۳۲۰ ◾️معرّفی‌کننده: محسن احمدوندی عکس‌های رنگ‌ورورفته دستاویز خوبی برای روایت کردن داستان هستند، به این صورت که راوی با دیدن یک یا چند عکس، به گذشته‌های دور یا نزدیک برمی‌گردد و خاطراتی در ذهنش زنده می‌شود و این خاطرات را برای ما نقل می‌کند. تقی مدرسی هم در رمان «کتاب آدم‌های غایب» و هم در «آداب زیارت» از این دستاویز استفاده کرده است. نمونۀ دیگری که الان به خاطر دارم، «از روزگار رفته حکایت» ابراهیم گلستان است که در آنجا هم روایت با دیدن یک عکس آغاز می‌شود.  «کتاب آدم‌های غایب» سومین رمان تقی مدرسی است که به گفتهٔ خودش نوشتن آن سه سال، یعنی از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۳ م. طول کشید و نخستین بار به زبان انگلیسی در سال ۱۹۸۶ م - ۱۳۶۵ هـ. ش. در نیویورک چاپ شد و سه سال بعد یعنی در سال ۱۳۶۸ هـ. ش. نسخۀ فارسی آن در ایران منتشر گردید. رکن‌الدین راویِ رمان «کتاب آدم‌های غایب» که از ایران مهاجرت کرده است، با مرور عکس‌هایی رنگ‌ورورفته در غربت سعی می‌کند گذشتۀ خود و خاندانش را برای ما روایت کند و در خلال این روایت به واکاوی هویت خود بپردازد. او راوی زندگی آدم‌هایی است که حالا غایب‌اند و فقط در عکس‌ها حضور دارند. زمان و مکان وقایع رمان «کتاب آدم‌های غایب» به سال‌های آخر دهۀ چهل خورشیدی در تهران برمی‌گردد، اما در خلال روایت وقایع این دورۀ زمانی، خوانندهْ سرگذشتِ سه نسل از دو خاندان حشمت‌نظامی‌ها و سرداراژدری‌ها را از اواخر قاجار تا اواخر پهلوی از نظر می‌گذراند. اجداد این دو خاندان، دو برادر به نام‌های حشمت نظام و سردار اژدر بوده‌اند که در اواخر قاجار می‌زیسته‌اند و بر سر قرارداد وثوق‌الدوله (۱۹۱۹ م ـ ۱۲۹۸ هـ. ش.) در دورۀ احمدشاه کدورتی بینشان می‌افتد، سردار اژدر در این قرارداد با حکومت همکاری می‌کند و حشمت نظام این قرارداد را مصداق وطن‌فروشی می‌داند و دعوای خانوادگی آن‌ها از همین جا شروع می‌شود و این کینۀ موروثی به دو نسل بعد هم سرایت می‌کند. سردار اژدر که در دربار ناصرالدین‌شاه چشم‌بندی می‌کرده و قبلۀ عالم او را بسیار دوست داشته، مورد حسادت اهالی انجمن آدمیت قرار می‌گیرد، موش در کارش می‌دوانند و امین‌السطان اتابک او را عزل می‌کند و از دربار بیرون می‌اندازد. چند سال بعد هم سقوط کابینۀ وثوق‌الدوله تیر آخر را بر پیکر نیمه‌جان او می‌زند و از پا درمی‌آورد. با افول قاجاریه، سرداراژدری‌ها هم به حاشیه می‌روند و با روی کار آمدن حکومت پهلوی، حشمت‌نظامی‌ها در ساختار قدرت ارج و قربی می‌یابند، بی‌دلیل نیست که میرزا صادق، فرزند حشمت نظام ـ لابد به علت ارادتش به سیدضیاءالدین طباطبایی و کودتای او علیه قاجارها ـ نام فرزندش را ضیا گذاشته است. میرزا صادق فرزند حشمت نظام پزشک است و به همین دلیل «خان بابا دکتر» صدایش می‌زنند. او همچنین از فرماندهان ارتش رضاشاهی بوده و شخصیتی مستبد، زورگو، بی‌احساس، خشک و خشن دارد. خان بابا دو زن گرفته است، زن اولش همایون‌دخت، دختر میرزا یوسف سرداراژدری بوده است، زنی متجدّد و اهل هنر که دِکُلته می‌پوشیده، پیپ می‌کشیده و با سر برهنه در انظار عمومی ظاهر می‌شده است. او تا چهارده‌سالگی به همراه پدرش در سن‎پطرزبورغ بوده و بعد به تهران آمده و با خان بابا ازدواج کرده است. خان بابا از همایون‌دخت دو فرزند به نام‌های ضیا و ایران دارد. همایون‌دخت سی سال پیش وقتی ایران سه و نیم ساله بوده، بر اثر دعوا با شوهر نظامی‌اش، خودش را آتش می‌زند. ایران با دیدن آتش گرفتن مادرش دچار شوک می‌شود و مشاعرش را از دست می‌دهد و ضیا هم به انسانی ناآرام، آشفته و سردرگم بدل می‌شود.  بعد از خودسوزی همایون‌دخت، خان بابا زن دیگری به نام آسیه می‌گیرد. آسیه اهل کنگاور است. او زنی است سنتی، سربه‌زیر و مطیع که نزدیکان خان بابا او را در قیاس با همایون‌دخت، اُمُّل و بی‌سواد می‌دانند. خان ‌بابا از او هم صاحب پسری به نام رکنی (رکن‌الدین) می‌شود که راوی ماجراهای رمان است. رکنی حالا که دارد داستان را برای ما تعریف می‌کند، بیست و سه سال دارد و در هنرستان درسِ نقاشی و مجسمه‌سازی می‌خواند و به یکی از همکلاسی‌هایش، عذرا همدانی، که زنی متأهل است، عشقی ممنوعه دارد. خان بابا اساساً هنر را کاری بیهوده و مسخره می‌داند که برای آدم نان و آب نمی‌شود، او در پی این است که رکنی را در وزارت خارجه استخدام کند، اما رکنی مخالف این کار است. البته در پایان رمان و مهاجرت رکنی به غرب می‌توان حدس زد که او به این درخواست خان‌بابا تن داده و به‌عنوان کارمند وزارت خارجه در سازمان ملل یا جایی دیگر خارج از کشور مشغول به کار شده است. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi
Telegram Center
Telegram Center
Канал