Смотреть в Telegram
📚معرّفی کتاب 📗نام کتاب: جزیرهٔ سرگردانی (بخش اول) ◾️نویسنده: سیمین دانشور ◾️نوبت چاپ: اول ◾️محل چاپ: تهران ◾️ناشر: خوارزمی ◾️سال چاپ: ۱۳۷۲ ◾️تعداد صفحات: ۳۲۶ ◾️معرّفی‌کننده: محسن احمدوندی سیمین دانشور، بعد از انتشار رمان «سووشون» (۱۳۴۸) که عمدۀ شهرتش را مدیون آن است، شروع به نوشتن رمانی سه‌جلدی با نام‌های «جزیرۀ سرگردانی»، «ساربانْ سرگردان» و «کوه سرگردان» کرد. او «جزیرۀ سرگردانی» را در سال ۱۳۷۲ و «ساربانْ سرگردان» را در سال ۱۳۸۰ منتشر کرد؛ اما دست‌نویس رمان «کوه سرگردان» در سال ۱۳۸۶ به شکل سؤال‌‌برانگیزی ناپدید شد و هیچ‌گاه پیدا نشد. رمان «جزیرۀ سرگردانی» نخستین جلد از سه‌گانۀ دانشور است که وقایع آن مربوط به سال‌های آغازین دهۀ پنجاه خورشیدی است. هستی نوریان دختری بیست‌وشش‌ساله است که به همراه برادرش شاهین که سه سال از او کوچکتر است با توران جان، مادربزرگِ پدریشان که معلم است، در خانه‌ای فقیرانه زندگی می‌کنند. حسین نوریان، پدر هستی و شاهین، در مبارزات نهضت ملی به رهبری محمد مصدق کشته شده است و مادرشان، عشرت [که در طول رمان «مامان عشی» و «خانمی» هم صدایش می‌زنند]، سرِ سال همسرش نرسیده، با احمد گنجور (گنج‌علی گاراژدار) که مردی پولدار است ازدواج کرده و دو فرزندش را به توران جان سپرده و رفته دنبال عیاشی‌ها و ولنگاری‌هایش، به همین دلیل هم توران جان از او به‌شدت متنفر است. گنجور از عشرت پسری به نام پرویز و از زن قبلی‌اش پسری به نام بیژن دارد که چهارده سال در آمریکا مشغول تحصیل بوده و حالا به ایران برگشته و معاون ادارۀ بررسی کتاب (ادارۀ سانسور) شده است. احمد گنجور با مقامات دولتی و آمریکایی‌های ساکن ایران برو و بیایی دارد و پادو و کارچاق‎کن آنهاست. او معاون مستر هیتیِ آمریکایی، کارشناس وزارت آموزش است. هستی پیش از این‌ها، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش دو ماه زندان رفته است. او در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا زبان انگلیسی خوانده و خواسته معلم بشود، اما مستر هیتی هستی را به دلیل عقاید سیاسی‌اش رد کرده و فاقد صلاحیت برای این حرفه تشخیص داده است. هستی حالا در دانشکدۀ هنرهای زیبا نقاشی می‌خواند و با دو استادش در این دانشکده رابطه‌ای صمیمی دارد، یکی سیمین دانشور و دیگری استاد مانی. به سخن دیگر در جزیرۀ سرگردانی، سیمین دانشور، هم نویسندۀ رمان و هم یکی از شخصیت‌های آن است. شاهین برادر هستی نیز حقوق سیاسی خوانده و حالا به خدمت سربازی رفته و در شیراز مشغولِ خدمت است. عشرت دوستی دارد به نام خانم فرخی که از خانواده‌ای متموّل و ثروتمند است. خانم فرخی پسری به نام سلیم دارد که عشرت قصد دارد هستی را راضی کند تا با او ازدواج کند، اما هستی دل در گرو عشق همکلاسی‌اش مراد دارد. مراد گرایش‌های چپ دارد و عضو گروه‌های چریکیِ مبارز علیه حکومت شاهنشاهی است. هستی خواهان ازدواج با اوست، اما مراد در پی رابطۀ آزاد بدون ازدواج است و نمی‌خواهد خود را مقید کند. سلیم، پسرِ خانم فرخی، در انگلیس تاریخ ادیان خوانده و رسالۀ فوق لیسانسش را دربارۀ عرفان تطبیقی نوشته است. او دوست داشته استاد دانشگاه بشود، اما چون پدرش از فعالان جبهۀ ملی بوده و در مبارزات مصدق نقش فعال داشته است، از استخدامش در دانشگاه به بهانۀ نداشتن مدرک دکتری جلوگیری شده است. پدر سلیم تاجر تکمه است و سلیم هم با او در تجارت‌خانه کار می‌کند. او که بخش وسیعی از سرمایه‌اش را در راه جبهۀ ملی از دست داده، بعد از شکست در فعالیت‌های سیاسی، به صیغه کردن جفت و طاق زنان و ولنگاری و عیاشی و خدمت به دربار روی آورده و نمادی از مبارزان واداده است. سلیم هم مانند مراد سرگرم مبارزه با حکومت است، با این تفاوت که او مخالف مارکسیسم است و مارکسیسم را هم نوعی غرب‌زدگی می‌داند. او قصد دارد اسلام انقلابی یا مهدویت انقلابی را جایگزین تجددخواهی به سبک غربی و مدرنیسمِ ولنگار کند. عشرت فرصتِ دیدار هستی و سلیم را فراهم می‌کند و هستی وقتی سلیم را می‌بیند از او خوشش می‌آید و میان انتخاب او و مراد مردّد می‌ماند، تا این‌که در نهایت با مشورت استادانش مانی و دانشور، تصمیم می‌گیرد سلیم را برای زندگی انتخاب کند. هستی همچنان که در انتخاب بین مراد و سلیم مردّد است، در انتخاب مسلک سیاسی‌اش نیز دچار شک و دودلی است، گاهی مارکسیست است، گاهی پیرو جلال آل‌احمد و خلیل ملکی و گاهی هم به کل می‌خواهد از دنیای سیاست بِبُرد و به عالم هنر روی آورد. نام رمان در اصل اشاره‌ای به همین سرگردانی هستی و برخی دیگر از شخصیت‌های داستان است. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi
Telegram Center
Telegram Center
Канал