Смотреть в Telegram
📚معرّفی کتاب 📗نام کتاب: نون والقلم ◾️نویسنده: جلال‌ آل‌احمد ◾️نوبت چاپ: اول ◾️محل چاپ: تهران ◾️ناشر: گهبد ◾️سال چاپ: ۱۳۸۳ ◾️تعداد صفحات: ۲۰۰ ◾️معرّفی‌کننده: محسن احمدوندی خیلی‌ها گفته‌اند که ابراهیم گلستان با نوشتن «اسرار گنج درّۀ جنی» (۱۳۵۳) سقوط شاه را پیش‌بینی کرده بود و من در اینجا می‌گویم که جلال آل‌احمد خیلی پیش‌تر از او با رمان تمثیلی «نون والقلم» (۱۳۴۰) روی کار آمدن جمهوری اسلامی را به تصویر کشیده بود؛ هرچند خود آل‌احمد این رمان را در ارتباط با شکست نهضت‌های چپ معاصر دانسته است و به‌زعم خود کوشیده است چرایی شکست این نهضت‌ها را واکاوی کند؛ اما وقایع رمان چنان به شرایط سیاسی ما در چند دهۀ اخیر شبیه است که آدمی در حین خواندن بخش‌هایی از آن حیرت می‌کند. «نون والقلم» داستان روی کار آمدن حکومتی دینی و ناتوانی آن در حکمرانی است؛ حکومتی که با وعده‌های متعدد به قدرت می‌رسد؛ اما خیلی زود از همۀ وعده‌هایی که داده، عقب می‌نشیند و شرایط از قبل هم بدتر می‌شود. «نون والقلم» داستان دو میرزابنویس به نام‌های میرزا اسدالله و میرزا عبدالزکی است. در شهر خبر می‌پیچد که یکی از افراد سرشناس و ثروتمند به نام ممرضا مرده است. شخصی به نام میزان‌الشریعه از سوی حکومت مسئول رسیدگی به اموال او می‌شود. میزان‌الشریعه عبدالزکی و اسدالله را با خود همراه می‌کند و با پیشکارِ کلانتر و چند قراول به ده ممرضا می‌رود. حسن، پسر ممرضا، هم‌مکتبی اسدالله بوده و از این‌که در این توطئه با حکومتی‌ها هم‌دست شده‌است از او گله‌مند می‌شود. اسدالله از این قضیه اظهار بی‌اطلاعی می‎کند و می‌گوید تنها برای حل‌وفصل امور مالی ممرضا با میزان‌الشریعه همراه شده است. حسن برای اسدالله توضیح می‌دهد که حکومتْ پدرش را چیزخور کرده و حالا قصد دارد اموالش را به اسم وقف و مصالحه بالا بکشد. او توضیح می‌دهد که همان روز که پدرش کشته شده، شش نفر دیگر از آدم‌های سرشناس شهر هم به دلایلی نامعلوم مرده‎اند. همۀ این آدم‌ها اهل‌حق بوده‌اند و سرسپردۀ پیری قلندر به نام تراب ترکش‌دوز. حسن می‌گوید حکومت از قلندرها ترسیده و برایشان توطئه چیده است. اسدالله که این سخنان را می‌شنود، عبدالزکی را هم در جریان می‌گذارد و این دو از امضای سندی که میزان‌الشریعه برای بالاکشیدن اموال ممرضا تهیه کرده سر باز می‌زنند. میزان‌الشریعه و دار و دسته‌اش شبانه می‌خواهند به شهر برگردند؛ اما مردم ده بر سرشان می‌ریزند و اسیرشان می‌کنند، اما میرزابنویس‌ها به شهر برمی‌گردند و می‌بینند که قبلۀ عالم ـ حاکم شهر ـ فرار کرده است و قلندرها ادارۀ امور شهر را در دست گرفته‌اند و تراب ترکش‌دوز رهبر قلندران شده است. ایادی حکومت قبلی که موفق به فرار نشده‌اند، از تراب ترکش‌دوز امان‌نامه می‌گیرند و کلید ارگ را به او تقدیم می‌کنند و قلندرها از تکیه‌ها و خانقاه‌ها به ارگ شاهی نقل‌مکان می‌کنند و دست‌به‌کار ساختِ توپ‌های جنگی برای مقابله با قبلۀ عالم می‌شوند، زیرا شنیده‌اند که قبلۀ عالم با دولت‌های همسایه روی هم ریخته و به‌زودی به کشور بازمی‌گردد. تراب ترکش‌دوز عبدالزکی را مسئول ثبت و ضبط اموال و سلاح و آذوقه می‌کند و اسدالله را مسئول دیوان قضا و رسیدگی به شکایات مردمی. از سوی دیگر قلبۀ عالم به‌صورت پنهانی و از طریق مأموران خفیه‌اش سعی می‌کند مردم را علیه قلندران بشوراند. قلندران هم که به آداب مملکت‌داری آشنا نیستند، با هر تصمیم اشتباهی بر این تنش‌ها می‌افزایند و اوضاع را خراب‌تر می‌کنند. آن‌ها در آغاز با وعدۀ بهبود شرایط روی کار می‌آیند؛ اما طولی نمی‌کشد که همه‌چیز بدتر از قبل می‌شود. زندان‌های ویران‌شده بازسازی و اعدام‌ها از سر گرفته می‌شود. اردوی حکومت بعد از شش‌ماه و بعد از ساخت‌وپاخت با دولت همسایه، به کشور برمی‌گردد. زدوخورد بین قلندران و نیروهای حکومتی شدت می‌گیرد. در همین زمان دعوت‌نامه‌ای از طرف پادشاه هند برای قلندران می‌آید و به هند دعوت می‌شوند. قلندران بخشی از زنان حرم‌سرای قبلۀ عالم را به‌عنوان هدیه برای دربار هند با خود می‌برند و به هند می‌گریزند. عبدالزکی و حسن و دیگر پسران ممرضا هم با قلندران می‌گریزند؛ اما اسدالله - سخنگوی نویسنده - می‌ماند. قبلۀ عالم وارد شهر می‌شود، عده‌ای را دار می‌زنند، عده‌ای را به زندان می‌اندازند و عده‌ای را هم تبعید می‌کنند، اسدالله یکی از این تبعیدی‌هاست. نثر روان و ساده، بیان شعاری، طنز ملیح و دل‌نشین، بهره‌گیری از شگرد داستان در داستان و به‌کارگیری تمثیل از عمده‌ترین ویژگی‌های سبکی «نون والقلم» است. آل‌احمد در این رمان دو مضمون اصلی را مدنظر دارد: یکی چرایی شکست قیام‌ها و نهضت‌های استبدادستیز در ایران معاصر و دیگری حرمت قلم که همسنگ شرف آدمی است. (۱۴۰۲/۱/۱۹) 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi yun.ir/c2bq2
Telegram Center
Telegram Center
Канал