اینقدر بیادب!
خانمی خانهاش را به اجاره داده است. مستأجر که خانمی هم سن و سال اوست به همراه دختر جوانش آمدند تا خانه را تحویل گیرند. مستأجر برخلاف صاحبخانه، چادر ندارد و موهایش از زیر شال، بهراحتی خود را نشان میدهند. ناخنهای رنگارنگش هم دائم خودنمایی میکنند. دخترش اما به پوشیدن کاپشنی کلاهدار با زیپ باز کفایت کرده. موهایش آزاد و رها زیر کلاهاند.
در میانهی وارسی خانه و تحویل آن است که حرف از پوشش دختر میشود. مادر و دختر با کمی تردید از خانم میپرسند شما با این پوشش دختر مشکلی ندارید؟ و خانم چادری هاج و واج میماند که: یعنی چه! سپس میگوید: نه، چه مشکلی!
مادر و دختر ناباورانه نگاه میکنند و تعجب خود را ابراز میکنند. و سپس خانم صاحبخانه میگوید: آهان، نکند چون من چادری هستم چنین تعجب کردهاید؟ که پاسخشان آری است. وقتی مادر و دختر خیالشان راحت میشود، دهان به شکوه میگشایند که در خانهای دیگر که برای اجاره رفته بودند، خانمی چادری بوده که وقتی وضعیت حجاب دختر را دیده سخت تندی کرده که این دختر با این وضعیت میخواهد در خانهی ما بیاید! نه حق ندارد اینگونه وارد خانه شود. و حتا به لاک ناخنهای مادر هم گیر داده و با تندی گفته شما حق ندارید با این وضع و پوشش در خانهمان ساکن شوید!
اینجاست که خانم صاحبخانه در کمال بهت و حیرت به مادر و دختر نگاه میکند که این رفتار و گفتار یعنی چه! این چه رفتاری است که از یک انسان سر زده است! عجب انسانهایی یافت میشوند که اینگونه راحت به شخصیت دیگران توهین میکنند و آنها را چون همسو با اعتقادشان نیست سبک میشمارند! اینقدر بیادب!
خلاصه اینکه این مادر و دختر هم بالاخره خانمی چادری دیدند که اعتقادی برخلاف آن ناشایست خانم دارد. احساس امنیتی که بینشان ایجاد شد، زیبا بود. گپ و گفتشان به خوبی تمام شد و با آرزوی خیر و برکت خانه را تحویل داده و گرفتند و خداحافظی پایان دیدارشان شد.
35
پ.ن: میدانم که انسانهای متشخص و باادب بسیار زیادند. و در مقابل، انسانهای بیشخصیت و بیادب هم. هم این و هم آن. و چه بسا تجربههایی برعکس این داستان هم اتفاق افتاده باشد.
باشد که آداب ادبدار بودن را زندگی کنیم.
محمد همایونی
19 آذر 1403
#زندگی
@mohammadhomayouni