مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#سیدابراهیم
Канал
Логотип телеграм канала مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabПродвигать
256
подписчиков
26,2 тыс.
фото
7,73 тыс.
видео
836
ссылок
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
به همین دلیل همیشه توصیه می‌كرد كه هر زمان احساس كردی گروهك ها وارد شهر شدند،#سمیه را به دست افراد بومی بسپار وخودت فرار كن، حتی اگر به تو تیراندازی هم كردند فرار كن. افراد بومی #سمیه را به من بر می‌گردانند ولی نگذار زنده اسیر شوی.»😭
🍃🍃
وقتی بازجویی شكنجه گرها تمام شد و آنها رفتند فقط فریاد می‌زدم و حاضر نبودم لحظه ای #سمیه از من دور شود.البته سپاه پس از پاكسازی منطقه بوكان و محل تجمع گروهك ها بارها منطقه را جستجو كرد اما #پیكری از #سیدابراهیم پیدا نشد.😔😔
🍃🍃
سرانجام#شهید سید ابراهیم تارا هم درتاریخ ۱۳۶۱/۱۰/۲۰ در حالی که با نیروها، همسر و دخترش در جاده تردد می‌کرد، به #اسارت کومله درآمد و پس از #شکنجه‌های طولانی به آرزویش که همانا#شهادت در راه خدا بود رسید.
🍃🍃
۳_۴ سال از #شهادت سید ابراهیم، بی‌خبر بودیم؛ پیکرش را هم به ما تحویل نداده بودند؛ تا اینکه عامل #شهادت همسرم دستگیر شد؛ خودم در جریان بازجویی از او حضور داشتم؛ بعد یقین پیدا کردم که #سیدابراهیم به #شهادت رسیده😭
🍃🍃
#همسرم در #وصیت خود نوشته بود: «آرزو دارم زیر #شکنجه #شهید شوم؛ #جسدم پیدا نشود؛ لحظه #شهادت، مادرم #حضرت زهرا(س)⚘ بر بالین من بیایند»😭
🍃🍃
#ابراهیم توسط خود #مسئول گروهك كومله #شكنجه می‌ شده 😭
گفتند آن قدر با كابل به كف پای #ابراهیم زده بود كه كف پایش از گوشت به استخوان رسیده بود😭. زانوها واستخوان های پایش را شكسته بود به طوریكه قادر نبود روی پا بایستد و بخش اعظمی از قسمت های بدنش سوزانده شده بود.😭😭😭
🍃🍃
یكی از شكنجه گرها كه زندانبان #ابراهیم بود گفت كه من برایش غذا می‌بردم. روز اول كه برایش غذا بردم دست داشت، روز دوم دست نداشت و دست هایش را شكسته بودند😭
🍃🍃
روز سوم كه برایش غذا بردم نه #دست داشت و نه #پا.😭 پاهایش را هم شكسته بودند و نمی‌توانست هیچ كاری انجام دهد.😭
🍃🍃
#سید ابراهیم هم بدون اینکه بگذارد مردم فریب‌خورده کومله و ضدانقلاب او را بشناسند، سر سفره‌هایشان می‌نشست، با آنها غذا می‌خورد، شب را در منزل‌شان می‌ماند و با رفتار #مهربانی که داشت، آنها را جذب انقلاب می‌کرد.
🍃🍃
با توجه به #فعالیت‌های گسترده‌ای که #همسرم در منطقه داشت، ضدانقلاب او را شناسایی کرده بودند؛ در بیجار هم که بودیم، چند بار برای #ترور ما آمدند اما موفق نشدند؛ حتی یک شب ضدانقلاب به منزل ما حمله کرد.

وقتی با واکنش همسایه‌ها مواجه شدند، فرار کردند؛ تا اینکه در جریان تردد در بوکان، در حالی که من و سمیه تنها دخترمان که آن موقع یک ساله بود، همراه #سیدابراهیم بودیم، او را به #اسارت گرفتند.😭
🍃🍃
آن موقع من روحیه خوبی نداشتم؛ خیلی نگران #سیدابراهیم بودم؛ بعد از دستگیری شون رادیو کومله اعلام #سه روز جشن در منطقه کرد و حتی در رادیو اعلام کردند: «ما دست خمینی را در منطقه قطع کردیم».😭
🍃🍃
به روایت از همسر#شهید :
در سال 1359 سالگی با #سیدابراهیم آشنا شدم؛ خودم هم در سپاه فعالیت می‌کردم؛ ابتدا قرار بود براى جاری شدن خطبه عقد، نزد امام(ره) برویم
اما چون دفتر امام براى 4 ماه بعد وقت مى‌داد و ایشان نیز هر لحظه امکان #شهید شدن خود را مى داد، به تهران آمدیم و در منزل برادرم عقد کردیم.

روز بعد از ازدواج به مشهد مقدس رفتیم؛ دو روز در مشهد بودیم که کودتاى نوژه لو رفت و چون انبار مهمات آنها در غرب بود، به کرمانشاه برگشتیم و #سید به مأموریت رفت.
🍃🍃
ایشان از برنامه‌هاى خودش براى من حرفی نمی‌زد؛ یعنى اگر من سپاهى نبودم نمى‌دانستم او چه کاره است. آن برهه از زمان او #مسئول امور قضایى واحد اطلاعات منطقه 7 کشورى بود.
🍃🍃
در درگیرهای #کردستان هم بنده با #شهید تارا همراه بودم؛ بهترین دوران زندگی من در منطقه و در کنار شون بود؛ با اینکه در آنجا خطر ما را تهدید می‌کرد، هیچ ترسی نداشتم، چرا که ما طبق فرموده حضرت امام(ره) برای دفاع به منطقه رفته بودیم

ایشان فرموده بودند، دفاع برای هر مرد و زنی واجب است. من هم این حضور را وظیفه خود می‌دانستم؛ زمانی که می‌دیدم گروهک‌ها قصد دارند، کشور را تکه تکه کنند، چاره‌ای نداشتم.