مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#جواب
Канал
Логотип телеграм канала مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabПродвигать
256
подписчиков
26,2 тыс.
фото
7,73 тыс.
видео
836
ссылок
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حکایت عالی👌👌

#جواب_خوبی_با_بدی_میدن

#قدر_شناس_باشیم
قدر محبت مادر پدر رفیق برادر خواهر بدونیم و از همه مهم تر خدا

🍃🌷|
#هرچی_تو_بخوای

قسمت بیست و دوم


حانیه گفت:
_نامرد مقاومت میکنه.
ریحانه گفت:
_پشیمونی که جوابشو میدادی؟
گفتم:
_نمیدونستم اینقدر کینه ای و بی فکره. ولی حتی اگه میدونستم هم بازم جوابشو میدادم،👌حتی اگه میمردم هم پشیمون نبودم. #آسیبی که #سکوت امثال ما به اسلام میزنه #کمتر از #حرف_های اشتباه امثال شمس #نیست.

در باز شد و محمد اومد نزدیک و گفت:
_شمس اعتراف کرد.


دو روز بعد مرخص شدم...
بعد یک هفته استراحت تو خونه حالم خوب شده بود.ولی دستم باید چهل روز تو گچ میموند.دوست و آشنا و فامیل برای عیادتم میومدن.
بچه های دانشگاه هم اومدن.

حانیه خیلی ناراحت بود.گفت:
_ امین میخواد بره سوریه.

معلوم بود هرکاری کرده که منصرفش کنه.
بیشتر از یک ماه از اون روز گذشته بود که خانواده صادقی اومدن عیادت من. سهیل؟؟!!! سهیل خیلی تغییر کرده بود.سه ماه از دیدار اون شب توی پارک گذشته بود.
سهیل الان جوانی خوش تیپ، مؤدب، محجوب و سر به زیر بود.ته ریش داشت ولی دکمه یقه شو نبسته بود.مثل خواهری که از دیدن برادرش خوشحال میشه از تغییراتش خوشحال شدم.
کاش محمد اینجا بود و سهیل رو میدید. فقط سهیل و پدر و مادرش اومده بودن.

بابا با آقای صادقی صحبت میکرد و مامان با خانم صادقی.
من و سهیل هم ساکت به حرفهای اونا گوش میدادیم.هر دومون سرمون پایین بود.همه ساکت شدن.
سرمو آوردم بالا،دیدم پدر و مادرامون به من و سهیل نگاه میکنن و لبخند میزنن.سهیل هم بخاطر سکوت جمع سرشو آورد بالا.جز من و سهیل همه خندیدن.
آقای صادقی به بابا گفت:
_آقای روشن!این جوون ها از صحبت های ما پیرمردها حوصله شون سرمیره، اگه اجازه بدید برن باهم صحبت کنن.

من خیلی جا خوردم...
سهیل هم تعجب کرده بود.بابا که از تغییرات سهیل خوشش اومده بود به من گفت:
_دخترم،با آقا سهیل برید تو حیاط صحبت کنید.

💭یاد محمد افتادم که گفته بود دیگه نه میبینیش،نه باهاش صحبت میکنی.

نمیدونستم چکار کنم...
آقای صادقی به سهیل گفت:
_پاشو پسرم.
سهیل بامکث بلند شد.ولی من همچنان سرم پایین بود.مامان گفت:
_زهرا جان! آقا سهیل منتظرن.


بخاطر حرف مامان و بابا مجبور شدم قبول کنم...
من روی تخت نشستم و آقاسهیل روی پله،جایی که من اون شب نشسته بودم.اینبار سعی میکرد فاصله شو حفظ کنه.چند دقیقه فقط سکوت بود.گفتم:
_چه اتفاقی براتون افتاده؟

همونجوری که سرش پایین بود بالبخند گفت:
_ظاهرا اتفاقی برای شما افتاده که ما اومدیم عیادت.
خنده م گرفت،خب راست میگفت دیگه،ولی جلوی خنده مو گرفتم.

گفت:
_بعد از اون شب ذهنم خیلی مشغول شده بود. #جواب سؤالامو گرفته بودم ولی خیلی چیزها بود که باید یاد میگرفتم.👌 خیلی #مطالعه کردم.ولی فقط برای پیدا کردن جواب سؤالام.اما کم کم بهشون #عمل میکردم.اوایل فقط برای این بود که به خودم و شما #ثابت کنم این چیزها آرامش نمیاره.ولی کم کم خیلی آرومم میکرد. #آرامشی رو که دنبالش بودم داشتم پیدا میکردم.

-خوشحالم پیداش کردین.حسی رو که با هیچ کلمه ای نمیشه توصیفش کرد.

-دقیقا.از این بابت خیلی به شما مدیون هستم.

-من با خیلی ها در این مورد صحبت میکنم،اما #همه مثل شما پیداش #نمیکنن. این نشون میده #شما هم #دنبالش_بودید.این #توفیقی بود که خدا به من داد وگرنه خدا کس دیگه ای رو برای شما میفرستاد.

دوباره سکوت شد.گفتم...


نویسنده بانو #مهدی‌یار_منتظر_قائم
#هرچی_تو_بخوای

قسمت دوازدهم


بالبخند گفتم:
_اونجا الان سرده.کاش میگفتی پالتو بردارم.

-خجالت بکش... سهیل پیشنهاد داد بریم یه پارک خانوادگی.ما هم بخاطر تو به زحمت افتادیم و شام و زیرانداز و خلاصه وسایل پیک نیک آوردیم.

به مریم گفتم:
_ای بابا!شرمنده کردین زن داداش.
مریم گفت:
_خواهرشوهری دیگه.چکارکنم.گردنمون از مو باریکتره.

پارک پر از درخت بود....
سکوهایی برای نشستن خانواده ها درست کرده بودن. یه جایی هم تاب و سرسره برای بچه ها گذاشته بودن.روشنایی خوبی داشت.

سهیل قبل از ما رسیده بود...
روی یکی از سکوهای نزدیک تاب و سرسره نشسته بود.بعداز سلام و احوالپرسی محمد و سهیل وسایل رو از ماشین آوردن و مشغول پهن کردن زیرانداز شدن.

ضحی تا تاب و سرسره رو دید بدو رفت سمت بچه ها.
من و مریم هم دنبالش رفتیم.
وقتی محمد و سهیل زیرانداز هارو پهن کردن و همه ی وسایل رو آوردن ما رو صدا کردن که بریم شام بخوریم.محمد و مریم مشغول راضی کردن ضحی بودن که اول بیاد شام بخوره بعد بره بازی کنه.
سهیل از فرصت استفاده کرد و اومد نزدیک من و گفت:
_ممنونم که اومدید.وقتی جواب تماس هامو ندادید نا امیدشده بودم.
-عذرخواهی میکنم.متوجه تماس ها و پیامتون نشده بودم.
-بله.آقا محمد گفت.

مؤدب تر شده بود.
مثل سابق #خیره نگاه #نمیکرد و از ضمیر #جمع استفاده میکرد. #متین_تر صحبت میکرد...
راضی کردن ضحی داشت طول میکشید و سهیل هم خوب از فرصت استفاده میکرد.انگار ضحی و سهیل باهم هماهنگ کرده بودن.

سهیل گفت:
_نمیدونم آقامحمد درمورد من چی گفته بهتون. گرچه واقعا دلم میخواست جوابتون به خواستگاری من مثبت باشه اما من به نظرتون #احترام میذارم.فقط سؤالایی برام پیش اومده که....البته آقامحمد به چندتاشون جواب داد و #جواب بعضی از سؤالامو هم از اینترنت و کتابها گرفتم، اما #دلایل_شما رو هم میخوام بدونم.

تا اون موقع با فاصله کنارم ایستاده بود..
ولی بحث که به اینجا رسید اومد رو به روی من ایستاد...
من تمام مدت #نگاهش_نکردم. بالاخره محمد اومد،تنها.گفت:
_ضحی راضی نمیشه بیاد.شام ضحی رو میبرم اونجا خانومم بهش بده.
بعد توی یه ظرف کوکو و الویه گذاشت و با یه کم نون رفت سمت مریم و ضحی.

چند قدم رفت و برگشت سمت من و گفت:

_سفره رو آماده کن،الان میام.

دوباره رفت...
رفتم سمت وسایل و سفره رو آماده کردم.


سهیل هم کمک میکرد ولی...

نویسنده بانو #مهدی‌یار_منتظر_قائم
💥 #سوال

اصلا خدا چرا برا آدم "زمینه ارتباط با نامحرم" رو فراهم میکنه؟؟🧐

#جواب:
👈🏼 براے اینکه انسان بتونه رشد کنه و بالا بره.💪

🚫 در واقع مواقعے که فرصت ارتباط با نامحرم پیش میاد یه فرصت براے کسب لذت نیس!!🚫

🔱 خدا اون موقعیت رو برات پیش نیاورده که توے دست درازے کنے و لذتے ببری!☺️
👈 بلکه خداوند متعال در طول زندگے ده ها بار امکان ارتباط با نامحرم رو برات پیش میاره که "تو اتفاقا به این مدل از لذت دست نزنی🤧
" تا بتونے رشد کنے و بالا بری💪...

⚠️بنابراین اگه یه موقعے یه خانم یا آقاے نامحرمے بهت پیام عاشقانه اے داد، فکر نکن که بله،، خوبه که موقعیتش جور شده یه لذتے ببرم!!! 😍😌

🌀 نه بزرگوار! اتفاقا یه موقعیتے پیش اومده که تو بتونے بے خیال این لذت #سطحے بشے تا زمینه براے رسیدن به لذت هاے #عمیق فراهم بشه😍😎...

✔️نگاهمون رو به ارتباط با نامحرم دقیق و عالمانه کنیم...

شھدا؎‌مظلوم••🍂🧡••↯
♥️رهبر معظم انقلاب :


همین الان
ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا ُنــس بیشترے دارند، در مشڪلات زندگے متوسّل به شهدا مےشوند و شهدا #جواب مےدهند



♥️#رفاقت_باشهدا
♥️#مقام_معظم_دلبری
#دین‌شگفت‌انگیز‌‌است‌..😎
#سخنی_درست‌..👌🏻..
..🦋..‌
از امروزباطرح‌سوالاتِ
#جذاابِ_مذهبی 🥰
همراه‌ِشماییم...😉😍
👏🏻... پاسخ‌هایی‌شگفت‌انگیز ...👌🏻
از دنیایِ‌جذاب‌ِاسلام✌️🏻🤗

🙌🏻 #بحث_1
🌈 #سوال🤩

.... چرا شناخت خدا واجب است؟!🤔

#جواب🌱 زیرا...↓...
قرآن‌واحادیث‌وعقل‌ما👌🏻
عبادت‌وپرستش‌وشکرخدارو
واجب میدونه ..🙌🏻
و این امورجزبا دستیابی‌به‌معرفت‌و شناخت‌حقیقی‌پروردگار ممکن نیس!🙁
🚦..شناخت‌خداموجبِ←عمل‌درست به دستورات‌خدا‌ و‌ترک‌گناه‌میشه..
🎆..چون‌گناه‌حرمت‌شکنی‌نسبت‌به ‌دستورات‌خداس‌و‌انسانی‌ک‌ازمحبت‌و بزرگی‌وفضیلت‌حقیقی‌پروردگارش‌آگاهه‌ هیج‌وقت‌دست‌به‌حرمت‌شکنی‌ِ‌چنین‌عزیزِ بزرگواری نمیزنه!!🥺

✍🏻...مفاتیح‌الجنان،دعای‌افتتحاح
شیخ‌عباس‌قمی،،👆🏻
..🦋..

جواب تمامِ سوالاتِ مبتکرانه تان را
با هشتگ #سخنی_درست ..🎈
دنبال کنید..🤞🏻

#کپی‌_آزآد🍃
#نذر_فرج🌱
#صلواتم‌فرستادی‌دمت‌گرم😉

#مدافع‌چادرمادرمـ
..
#سخنی_درست‌..👌🏻🥰

#بحث_دوم‌..😍

#سوال‌..°↓

‌.🌙. چرا با اینکه‌خداعادله؛بین‌مخلوقاتش‌فرق‌گذاشته‌واونارو یکسان‌خلق‌نکرده،و وضعیت‌‌ِ‌زندگیِ‌مخلوقاتش {انسان} باهم متفاوته؟!
تبعیض‌یاعدل؟؟😐!

#جواب ••↓

..💌.. خدا میگه: برای‌اینکه‌هرکسی‌رو‌به‌اندازه‌استعدادو توانش،تکلیف‌و‌ وظیفه‌بدم؛وبه‌اندازه‌انجام‌تکالیفشون‌پاداش‌بدم..

📩... دسته‌ای‌ازمردم‌سالم‌و‌توانا؛به‌افرادمریض‌بنگرند‌وسلامتی‌شان‌راشکر‌ وآنراقدربدانند؛وافرادمریض‌مرابخوانندبرای‌سلامت‌و عافیا‌وصبرکنندتاپاداش‌صبروبیماری‌خودررابگیرند..

🎀.. و توانگر وفقیرنیز؛همچنین^↑

📍..مومن‌به‌کافرنگاه‌کند‌وسپاسِ‌نعمتِ ‌ایمان‌وهدایتِ‌خودرا ب‌جاآورد..

.. ازاین‌جهت‌متفاوتندکه:
درهمه‌موارد‌ ودرهمه‌وضعیت{درخوشی‌وسلامتی‌و گرفتاری‌وبخشش‌پروردگارشان}آنهارامی‌آزمایم..👌🏻.
..ونتیجه‌ی‌مطلوبِ‌نمرات‌آنها^^↓
پاداشی‌است‌عظیم؛‌‌ازسوی‌پروردگارشان..🥰

..بایدگفت..این‌اختلافات‌درجهان؛
امری‌لازم‌وطبیعی‌است...
واین‌اختلافات‌تحت‌قوانین‌علیت‌و معلولیت‌است‌که‌برجهان‌حاکم‌هست!

🔺.. وفرض‌تساوی‌خلقت؛مساوی‌است‌بانابودی‌خلقت..
چون‌اگرهمه‌زن‌یامرد‌باشند؛توالدوتناسل‌امکان‌پذیرنیست..
‌وموجودات‌وگیاهان‌‌یک‌نوع‌بودند؛ تنوعی‌درکارنبود‌وجهان‌جذابیتی‌نداشت..!

📱.. منبع° :
اصول‌کافی،ج۳،ص۱۵
قواعدالکلامیه،ص۱۸۸
اصول‌کافی،ج۳،ص۱۵_۱۴

جواب تمامِ سوالاتِ مبتکرانه تان را
با هشتگ #سخنی_درست ..🎈
دنبال کنید..🤞🏻

#کپی‌_آزآد🍃
#نذر_فرج🌱
#صلواتم‌فرستادی‌دمت‌گرم😉


#مدافع‌چادرمادرمــ