مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#تشر
Канал
Логотип телеграм канала مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabПродвигать
256
подписчиков
26,2 тыс.
фото
7,73 тыс.
видео
836
ссылок
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
یڪ جلوه ز نور اهل بیٺ #عباس اسٺ
ٺڪبیر سرور اهلبیٺ #عباس اسٺ...


بنـــــامـ خدایی ڪہ اهلبیٺش را افرید
رمان #من_غلامـ_ادب_عبـاســـمـ
قسمت #اول


روبروی تلویزیون نشسته بود...
شبکه ها رو عوض میکرد..تا رسید به اخبار.. صدایش رابلند کرد.

عاطفه از اتاق بلند گفت
_عبــــــااااس..! صداشو کم کن.. سرم رفـــت...!! دارم درس میخونمـــــااا

اعتنایی بحرف خواهرش نکرد...
میخ تلویزیون شده بود.. عادت داشت اخبار ساعت ١۴ را.. حتما نگاه می‌کرد..

زهرا خانم_ عاطفه مادر.. بیا کمک... سفره رو زودتر پهن کنیم..الان بابات میاد!

از همان اتاق صدایش را به مادر رساند
عاطفه _فردا امتحــــــان دارم مامان

زهراخانم بلند گفت
_ عــــــاطفــــــه!!

عاطفه از اتاق بیرون امد..
مستقیم بسمت عباس رفت.. که روی مبل راحتی نشسته بود...
دستش را دور گردنش انداخت.. سرش را کج کرد و گفت

_چطوری اقای همیشه اخمو


#همیشه چهره عباس #درهم بود..
اما باز عاطفه..
مدام سر به سرش میگذاشت..با حرف عاطفه.. اخم عباس باز نشد.. ثابت و بدون هیچ حرکتی به اخبار گوش میداد..

عاطفه..
بوسه ای.. روی سر برادرش کاشت..و به کمک مادر رفت.. تا میز را بچیند..
تنگ اب را..
در سفره گذاشت.. که با صدای زنگ خانه همزمان شد..

زهراخانم بی حواس به عاطفه گفت
_برو مادر ببین کیه

عاطفه سری تکان داد..
به سمت ایفون رفت سریع عباس بلند شد و گفت

عباس_ نمیخواد خودم باز میکنم...

ایفون را برداشت

_کیه؟

صدای حسین اقا بود ک گفت
_باز کن

دکمه ایفون را زد.. و با #تشر به عاطفه و مادرش گفت
_مگه نگفتم.. وقتی من خونه هستم.. خودم باز میکنم؟!


در با تقه ای باز شد..
حسین اقا با دست پر وارد خانه شد.


همه به اخلاق عباس عادت داشتند..
در هیچ حالتی اخم از روی صورتش کنار نمیرفت..

دوست نداشت حتی..


ادامه دارد...


#ڪپـے_فقط_باذکرنام_نویسـندہ
اثــرے از؛ بانو خادم کوی یار