ِِ.

#شهدا
Канал
Логотип телеграм канала ِِ.
@modafeeharimeeshghПродвигать
1
подписчик
1,6 тыс.
фото
566
видео
202
ссылки
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 این یه تیکه فیلم جگر آدم رو میسوزونه😔

🔻این داستان واقعیت داره،وقتی یک پدر مجبور میشه دختر بچه اش رو در میان داعشی ها رها کنه😭

#امنیت_اتفاقی_نیست
#مدافعان_حرم #شهدا
#قدردان_باشیم

@modafeeharimeeshgh
#شهدا_به_ترتیب

نیمه دوم بهمن ماه سال ٩٣ بود که حاج #قاسم_سلیمانی قبل از یک عملیات بسیار مهم و کلیدی در جمع مدافعین حرم حضور پیدا کرد و بچه ها با او عکس های یادگاری متعددی انداختند.

در زمان انداختن عکس زیر ، سردار شهید علیرضا توسلی( #ابوحامد ) فرمانده دلاور تیپ #فاطمیون به شوخی و لبخندزنان گفت:

#شهدا_به_ترتیب !

اتفاقا این شوخی و یا بهتره بگم این پیش بینی درست از آب در آمد و همه عزیزانی که در این جمع پشت و کنار سردار بودن یکی یکی پر کشیدند و در نهایت فرمانده دل ها به یاران شهیدش پیوست

از سمت راست
👈(به تاریخ شهادتها دقت کنید)
شهیدان:

#علی_سلطانمرادی 93/11/22
#عباس_عبداللهی 93/11/22
#علیرضا_توسلی 93/12/9
#حسین_بادپا 94/1/31
#مصطفی_صدرزاده 94/8/1

و سردار دلها حاج #قاسم_سلیمانی

روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.


@modafeeharimeeshgh
بچه بسیجی...🧔🏻
حیفه که بمیره!🚶‍♀
بچه بسیجی باید اقتدا کنه به اربابش و #شهید بشه...💔
.
#شهدا بهمون فهموندند که میشه غیر معصوم باشی و تو بغل #معصوم جون بدی...
.
ولی اون ها خیلی #مراقبه میکردنا...
به هر چیزی #نگاه نمی‌کردند...🚶‍♀
.
شما هم اگه میخواین مثل اون ها بشید؛✋🏻
نباید #چشم هاتون هر چیزی ببینه!👀
#گوش هاتون نباید هر چیزی بشنوه!👂🏻
.
بچه ها به خدا #دعا کنید که نمیرید!🤲🏻
و سعی کنید نمیرید!
تموم تلاشتون رو کنید که نمیرید!💪🏻
.
بچه بسیجی باید؛🧔🏻🙃
مثل ارباب بی کفنش #شهید بشه...♥️

التماس دعا💔✋🏻

@modafeeharimeeshgh
#حسين_زيباست....

🌷در آستانه عملیات والفجر ٨ بود که با بچه های گروهان غواص، دعای کمیل را خواند. بار دوم با بچه های گردان و مرتبه سوم آن را به تنهایی. آن هم دعایی سرشار از اشک آنقدر گریه کرد که همه بچه های گردان یقین کردند که او شهید خواهد شد.

🌷او عاشق سیدالشهدا (ع) بود که در یکی از دست نوشته های خود نوشته بود: حسین (ع) زیباست. کار حسین (ع) زیباست. ذکر مصیبت حسین (ع) مخصوص عاشورا و محرم نیست. حسین (ع) همه جا هست و نزدیک ترین جا، قلب خودمان است.
 
🌹شهید محمدرضا ایزدپور از بچه های مخلص اندیمشک و از نیروهای غواص گردان حمزه از لشکر ٧ وليعصر (عج) بود که با فتح فاو، حماسه ای دیگر آفرید و خود به آسمان ها پر کشید.    

📚 کتاب "چشمه مهتاب"

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#وقتى_سفر_آغاز_شد....

🌷راديو، پيام امام را پخش مى كرد. مادر با شوق و محبت گفت: "الهى من فداى امام بشم!" بغض كهنه پسر شكست: _"مادر جان! به خدا دروغ مى گى." رنگ از روى مادر پريد. با تعجب به چشمهاى پر از اشك پسر نگـاه كرد.

🌷_"اگه دروغ نمـى گى، چرا نمـى ذارى من برم جبهه؟" _"پسرم تو كم سن سالى؛ فقط همين!" گريه پسر شديدتر شده بود و مادر نمـى دانست چه بايد بكند. _"من كم سن و سالم؟ از حسين فهميده خجالـت مى كشم؛ مـن دو سال از اون بزرگترم!"

🌷خاطره اى به ياد شهيد پرويز سازچينى
راوى: خواهر شهيد معزز

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

@modafeeharimeeshgh
Audio
#شهیدان
🌹#شهدا از فرشته ها موثرترند!
ازشهدا مدد بگیرید
چطور به مقام راضیه مرضیه شهدا برسیم؟!
#استاد_پناهیان

🥀بِدَمِ المَظلوم،عَجِّل الفَرَجَ المَظلوم🥀

@modafeeharimeeshgh
#فرمانده_ى_نفوذى...!!

🌷آنقدر زرنگ و با شهامت بود که حاج محمد بروجردی و ناصر کاظمی، وقتی دیدنش به عنوان نفوذی فرستادنش تو حزب کومله. رفت خودش رو در حزب جا کرد و شد مسئول پرسنلی حزب. تمام اطلاعات و اخبار ضد انقلاب رو کامل استخراج کرد.

🌷وقتی کارش تمام شد و برگشت سپاه، ضد انقلاب پشت هم شکست می‌خورد. تمام آمار و اخبار حزب رو تخلیه کرده بود. بعدها فهمیده بودند که او همان محمود کاوه فرمانده نامدار سپاه در کردستان بوده.

🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد محمود كاوه

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 فیلم مدافعانی که از حرم پر کشیدند🌹

🔺هنرنمایی فاطمه عبادی با اجرای صابر خراسانی در حرم امام رضا علیه السلام تقدیم به مدافعان سلامت

#شهدا
#کرونا


             🇮🇷التماس دعای فرج وشهادت🇮🇷
  
             
#شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتند

نیایش داشتند، نمایش نداشتند

حیا داشتند، ریا نداشتند

رسم داشتند، اسم نداشتند

و ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم...

🌹#شهدای_مدافع‌_حرم
#قربانی‌های_عید_قربان!
#فقط_این_٥_نفر!
#تن_برابر_تانك!

🌷در تاریخ ١/٥/١٣٦٧، در جاده اهواز – خرمشهر كه عراقی‌ها آن‌جا را گرفته بودند با تیپ الزهرا، از لشكر ده سید‌الشهدا درگیر می‌شوند و دامنه این درگیری به حدی شدید بوده كه عبارت تن برابر تانك در این‌جا مصداق علنی پیدا می‌كند، آن‌هم در صبح روز عید قربان!

🌷قضیه از این قرار است كه آن روز در حدود ٣٠ رزمنده، سوار بار كامیونی می‌شوند، به قصد جاده اهواز - خرمشهر، كه تیر مستقیم تانك بعثی‌ها كه تا آن‌جا هم راه پیدا كرده بودند به وسط كامیون، اصابت می‌كند و خیلی از بچه‌ها زخمی می‌شوند ولی فقط ٥ سید شهید می‌شوند.

🌷این از نظر من نكته‌ عجیبی است به خصوص وقتی در میان این رزمنده‌ها كسی مثل محسن اسحاقی هم بوده كه ده‌ها تركش می‌خورد اما به شهادت نمی‌رسد، گو این‌كه فقط شهادت در تقدیر تمام ساداتی بوده كه در آن كامیون نشسته بودند، آن‌هم به تعداد ٥ نفر!

🌷نام این شهدای خمسه سادات كوثر:
سیدعلیرضا جوزى، سیدداود طباطبایى، سیدصاحب محمدى، سیدمهدی موسوی و سیدحسین حسینی است.

🌷پیکرهای مطهرشان از سر تا کمر چون اجداد طاهرینشان در کربلا بی‌سر و دست، به گونه‌ای قطعه قطعه می‌شود که قابل شناسایی و تفکیک نبودند؛ به همین دلیل پس از عقب‌نشینی دشمن، قطعات مطهر پیکر این پنج شهید توسط دیگر همرزمان در همان محل شهادت به خاک گرم و خونین خوزستان سپرده می‌شود.

🌷با اتمام جنگ و بازگشت اهالی بومی منطقه که در پی اتفاقاتی با توسل به این قبر مطهر (واقع در سه راه كوشك _ خرمشهر) حاجت می‌گرفتند، بنا به درخواست اهالی از مسئولان منطقه، هویت این قبور مطهر مشخص شد و در سال ۷۶ با اصرارهایی مبنی بر ساخت مقبره با همت خانواده معظم شهدا و جمعی از همرزمان، بقعه کنونی که دارای پنج ستون است احداث شد. این بقعه در میان اهالی منطقه کوشک به بقعه فاطمیه(س) نام گرفته است و زیارتگاه خیل عظیمی از اهالی است.

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم

#سلام_خدا_بر_شهیدان🌹

@modafeeharimeeshgh
«شهیدان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهاشان زیر شنی تانک های شیطان، تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست، اما راز خون آشکار شد.
راز خون را جز #شهدا در نمی یابند.

گردش خون در رگ های زندگی شیرین است اما ریختن آن پای محبوب شیرین تر و نگو شیرین تر، بگو بسیار شیرین تر است.»

(شهید« سید مرتضی #آوینی»- راز خون/ص189 )

@modafeeharimeeshgh
باید بہ نظاره بنشینم
لحظـہ ے عـروجت را...
شایـد کمے غیـرت کنم
شایـد یادم بیــاید
ڪه از نفس افتاده اے
تا من از نفس نیفتم ...

#شهدا_شرمنده_ایم

| 🌷شهيدانه🌷

@modafeeharimeeshgh
❤️🍃....
.
#تلـــنــگـــــــراݩہ_امــــروز
#شهدا
#حجاب
.
فضا حال و هوای سنگینے دارد. یعنی باید خداحافظے کنم؟
از خاکی که روزی قدمهاب پاک آسمانے آن را نوازش کرده... با پشت دست اشکهایم را پاک میکنم.
دوربین را مقابل صورتم میگیرم و شما را میبینم، اکیپے از ۱۴ تا ۵۰ ساله در آن در تلاطم بودند، جنب و جوش عاشقے.... و من در خیال صدایتان میزنم.
_آهای #معراجی_ها....
برای گرفتن یک عکس از چهره های معصومتان چقدر باید هزینه کنم؟....
و نگاه های مهربان شما که همگے فریاد میزنند: هیچ... هزینه ای نیست! فقط حرمت #خون ما را حفظ کن... حجب را بخر، حیا را به تن کن. نگاهت را بدزد از نامحرم....
آرام میگویم : یک..دو..سه...
صدای فلش و ثبت و لبخند خیالے شما
لبخندی که #طعم_سیب میدهد
شاید لبهای شما با سیب حرم ارباب رابطه ی عاشق و معشوق داشته....
دلم به خداحافظے راه نمیدهد، بے اراده یک دستم را بالا می آورم تا...
اما یکی از شما را تصور میکنم که‌ نگه غمگینش را به دستم میدوزد...
_با ما هم خداحافظی میکنے؟!
خداحافظے چرا؟؟...
تو هم میخوای بعد رفتنت ما رو فراموش کنے؟؟.. خواهرم تو بی وفا نباش!
دستم را پایین می آورم و به هق هق میفتم؛ احساس میکنم چیزی در من شکست.
#ریحان_قبلی_بود
#غلطهای_روحم_بود...
نگاه که میکنم دیگر شما را نمیبینم....
#شهدا بال و پر #بندگی هستند
و خاکے که زمانے روی آن سجده میکردند عرش میشود برای #توبه...
#تولدم_تکرار_شد.‌‌..
کاش کمکم کنید که پاک بمانم....
شما را قسم به سربندهای خونی تان...
کمکم کنید...
.
#راهیان_نور
.
برگرفته از رمان📚 #مدافع_عشق
نوشته #محیا_سادات_هاشمی

.
✿[]✿ 

@modafeeharimeeshgh
    ═══ ❃🌸❃ ═══ 
#منبـرمجازۍ•|📖|•

#حاج_حسین_یڪتا:
چندتا #قلب براے #امام_زمانت
شڪار ڪـــردے؟!چَندتامــــــون
#غصه_خورِ امــــام زمانیــــــم؟!
رفقــا!تو #جنگ‌ چیزے ڪه بین
#شهدا جا افتاده بـــــود این بود
ڪه میگفتن امــــــــــام زمــــان!
درد و بلات بــــه جــــــونِ مـــن
#اللهم_عجل_ولیک_الفرج
#امام_زمانم
💚👑 💚
@modafeeharimeeshgh
#صبحانه_در_جهنم...!!

🌷از داخل اتاقى، صداى يك زن را شنيدم كه با لهجه كُردى و با شجاعت جريان درگيرى خودش را با منافقين توضيح مى داد. كنجكاو شدم و به طرف اتاق رفتم تا چهره آن زن را ببينم. او زنى قوى هيكل و رشيد بود.

🌷وقتى چشمش به من افتاد، گفت من اهل گيلان غرب هستم. وقتى منافقان به شهر حمله كردند، با همين دست هايم چهار نفر از زن هاى منافق را به درك فرستادم.

🌷بعد با پوزخند ادامه داد: منافقان مى خواستند خانه هايمان را به قتلگاه تبديل كنند! امّا آرزويشان را به گور بردند. آنها در شهر، شايع كرده بودند: «شام گيلان غرب، صبحانه باختران»! الحمد للّه، صبحانه در جهنّم نَصيبشان شد.

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

محفل انس ورفاقت باشهدا

🌷🌷🌷🌷🌷
🕊🕊🕊🕊🕊

@modafeeharimeeshgh
#پرهیزازدست_دادن_بانامحرم
🌺
یادم هست که یک شب ما تعدادی مهمان داشتیم که آنها مدتی در خارج زندگی کرده بودند و در آن زمان تحت تاثیر افکار آن زمانها بودند.🍂
هنگام خداحافظی همه ایستاده بودند و زن و مرد با افراد میزبان دست می دادند.😔 اما وقتی که به محمد حسین و غلامرضا رسیدند هر دوی آنها از دست دادن با خانمها خودداری کردند و دست خود را عقب کشیدند☺️ و این عمل آنها با آن که سن کمی داشتند بسیار تاثیر گذار بود.👌❤️

#شهیدغلامرضانامدارمحمدی
#سالروزولادت۱۷بهمن‌ماه
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
Forwarded from ✃ ℘ Д ҋ Ѧ ɛ  via @Linkshishei_robot
روے دیوار هر ڪوچه اے
ڪه نگاه مےڪنے
عڪس یه #شهید رو زدن
اماچند نفراز آدماے این شهر
دلشون رو زدن←به نام #شهدا...:)



یاعلے(ع)ڪه بگـویـی خوشـان دستت رامیـگیرند♥️



#اللهـم_الـرزقـناتوفـیق_شهـادةفے_سبـیلڪ
🌷 #هر_روز_با_شهدا_

#ميدان_بى_رحم_مين...!

🌷تمام بدنش می لرزید، قدرت هیچ حرکتی را نداشت. طوری به زمین چسبیده بود که انگار می خواهد دوباره به خاک برگردد. صدای مهیب انفجاری که همزمان با فریاد درد آلود یا حسین(ع) بود، او را به خود آورد.

🌷بیش از یک ساعت بود که سه همرزم وی به ترتیب برای معبر زدن وارد میدان مین شده بودند و پس از دقایقی پیکر غرق خون آنان را به پشت خاکریز منتقل کرده بودند.

🌷در بدو شروع معبر زدن، علی که روحیه بهتری داشت، با اصرار خود به عنوان نفر اول پا در میدان بی رحم مین گذاشت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که انفجار مین فسفری او را مجروح کرد. نفر دوم محسن بود که به محض آنکه فرمانده خبر مجروحیت علی را داد، خودش را به معبری رساند که علی اولین شخم آن را زده بود. معبر به نیمه نرسیده بود که پیکر غرق خون محسن را هم به عقب منتقل کردند.

🌷مجید که انگار از حال و احوال او متوجه شده بود، بدون هیچ حرفی خود را به معبر رساند و ادامه معبر زدن و خنى سازى مین ها را بر عهده گرفت. دقایق به کندی می گذشت و شلیک منور و صدای گلوله لحظه ای قطع نمی شد. ظاهراً معبر به نیمه رسیده بود، ولی باز هم انفجاری دیگر و صدای یا ابوالفضل(ع) مجید در صحرا طنین انداز شد.

🌷دیگر او سر صف بود و باید راه همرزمانش را ادامه می داد. تمام اندام او می لرزید و با این لرزش، دستان او نمی توانست حتی مین های ضد تانک را خنثى کند، چه رسد به مین های حساس ضد نفر!

🌷فرمانده بالای سر او بود، ولی او توان بلند شدن از روی خاک را نداشت. فرمانده وقتی حال او را این چنین دید، زیر بغلش را گرفت و نیم خیز او را به سمت معبر کشاند و به آرامی در گوشش گفت: مهم نیست! من هم بار اول مثل تو تمام وجودم می لرزید . تا اینجا هم که آمده ای لطف خدا بوده. گذشتن از خود برای خدا مراحل مختلفی دارد که اولین گام را تا اینجا درست برداشته ای.

🌷این فقط یک مانور است، هیچ کدام از مین ها چاشنی ندارند. سینه خیز برو داخل معبر، حاجی آنجاست، هر وقت بهت اشاره کرد، نقش مجروح را خوب بازی کن!

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@modafeeharimeeshgh
••📿••
#شهید
مخاطب خاص دلم
آی تویی که رفته‌ای و رسیده‌ای ... !
من مانده‌ام تنهـای تنهـــا .. !
با نوشته‌ای از شمـا
و باری بر دوش
لااقل گاهی نگاهی
به خاطر خدا
.
#شهدا_دست_دلم_را_بگیرید

@modafeeharimeeshgh
Ещё