💢این داستان: کلاه پوستی
سید ضیاالدین طباطبایی، نخست وزیر و بازوی سیاسی
#کودتا در سال ۱۲۹۹ که پله به قدرت رسیدن رضاخان و سرانجام سرکوب مشروطه شد. پس از نزاع و اختلاف با
#رضاخان کار دولتش به پایان رسید.
همان نخست وزیر "کابینه سیاه" که در کتب درسی تاریخ مدارس حتما خوانده اید. سیدی که شب
#کودتا عمامه و نعلین را کنار گذاشت و یک شبه از روزنامه نویسی به
#صدرات رسید. این جوان سی ساله مورد اقبال "هیچ کس" جز انگلیسی ها نبود. تمامی اشراف و افراد سرشناس را موقتا بازداشت کرد.
جنجال ها به پا شد
از ایران رفت
و پس از سالها زندگی در
#تبعید پس از فرار رضاخان به
#کشور بازگشت. وقتی برای نخستین بار در انظار عمومی حاضر شد کلاهی پوستی، خلاف
#عرف مردان ایرانی به سر داشت. تصویر او با این کلاه در حد وسیع منتشر شد. اذهان مشغول کلاه پوستی "
سیدضیا" بود.
از روزنامهها تا عوام همگی کلاه پوستی
#سیدضیا را سوژه کردند و سیدضیای کودتاچی
#فراموش شد. بیست سال بعد الهی(خبرنگار) از او پرسید: ماجرای کلاهتان چه بود آقا سید؟
سیدضیا پاسخ جالبی داد که همیشه تاریخ کاربرد داشت.
گفت: وقتی قصد بازگشت به ایران را داشتم میدانستم
#مطبوعات به من حمله ور خواهند شد. دنبال سوژه ای بودم تا همه مشغول آن شوند. شایعات ساختند که از پوست خرگوش برای سید کلاه میدوزند! کسی کار به خیانت
سیدضیا نداشتند جز تعدادی محدود از خواص
جامعه و نخبگان باید هنر داشته باشند که چه چیزی
#فرعی و چه چیزی
#اصلی است.
#فریب نخورند
✅ صفحه اینستاگرام را دنبال کنید
https://www.instagram.com/zadbar#علیرضا_زادبر @mobahelegharne21