👆🏻 چون با ايشان مناظره كرديم ما را رافضى خواندند و ما از رافضى بيزار، و رافضى نزديك ما كافر❗️از بهر آنكه رافضى مبغض صحابه رسول باشد و مبغض صحابه كافر باشد. پس ما اندر ميان هر دو بايستاديم و با هر دو حرب كرديم، و صحابه و اهل بيت هر دو گروه را نيكو گفتيم و زبان از هر دو گروه نگاه داشتيم، و لله الحمد و المنة آن خبر را كه پيغمبر گفت صلى الله عليه و سلم: من احب ابا بكر فقد اقام الدين (!!!!) و من احب عمر فقد اوضح السبيل (!!!!!) و من احب عثمان فقد استنار بنور الله (!!!!!) و من احب عليا فقد استمسك بالعروة الوثقى. و نيز پيغامبر گفت صلى الله عليه و سلم اتانى جبريل صلوات الله عليه فقال ان الله تعالى يقرئك السلام و يقول اتخذ ابا بكر والدا و عمر مشيرا و عثمان ظهيرا (!!!!!!!) و عليا سندا.
پس هر چهار را دوست داريم و ميان رافضيان و ناصبيان بايستاديم و بر راست و بر چپ با هر دو حرب كرديم. خير الامور اوسطها ما بوديم و طريق مستقيم ميانگى ما بوديم، و سبل شيطان بر راست و بر چپ ايشان بودند. و چون با رافضى مناظره كرديم ما را ناصبى خواندند، و چون با ناصبى مناظره كرديم ما را رافضى خواندند، و ما از هر دو بيزار و هر دو نزديك ما مبتدع و ضال.📚 شرح التعرف لمذهب التصوف، ج ١ ص ۴۶١
#عطار نیشابوری، که مکرر در آثارش به شیعیان طعن و کنایه دارد، در کتاب "تذکرة الاولیاء" هنگام نقل حالات و زندگی "ابوالقاسم نصر آبادی" از مشایخ صوفیه، مینویسد:
گفت یک روز در مکه بودم، مردی را دیدم بر زمین افتاده و میطپید، خواستم که الحمدی بر او خوانم و بر وی دمم تا باشد که از آن زحمت نجات یابد، ناگاه از شکم او آوازی صریح بگوش من بر آمد که: بگذار این سگ را که او دشمن یابد، ناگاه از شکم او آوازی صریح به گوش من برآمد
بگذار این سگ را که او دشمن ابوبکر است رضی الله عنه!!!همو در نقل حالات "ابوبکر شبلی" _ که حلاج ثانی بایدش گفت، و گوی کفر از صوفیان ربوده _ مینویسد:
نقل ست که گفت: از جمله فِرَق عالَم که خلاف کردهاند هیچکس پستتر از رافضی و خارجی نیامد! زیرا دیگران که خلاف کردهاند در حق ( تعالی ) اختلاف داشتند و سخن از او گفتند، و این دو گروه روز در خلق به باد دادند. ( یعنی شیعیان درباره اهل بیت علیهم السلام و دشمنانشان لعنهم الله، بحث و گفتگو کردند که کاری بیهوده و سبب پستیِ آنان است. العیاذبالله )
در آثار عطار نیشابوری نیز طعن و کنایه به شیعه کم نیست. یکی از بدترین اهانتهای او،
اهانت به ساحت و مقام حضرت زهرا سلام الله علیها است که وقتی بین تبرئه ابوبکر و آن حضرت مردد میشود، ابوبكر را تبرئه میکند و مقام حضرت را هتک میکند!!! وی در مصیبتنامه -که به حقّ مصیبتنامه است- توجیهاتِ سخیفی درباره غصب فدک تراشیده تا فردای قیامت در صفِ ظالمان محشور شود و از شکایتِ صدیقة کبری (سلام الله علیها) بینصیب نماند. عطار، ماجرای غصب فدک را با روایت آموختن تسبیح مشهور به حضرت زهرا (سلام الله علیها) مقایسه میکند و میگوید این که ابوبکر فدک را از ایشان منع کرده، مانند آن است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) به ایشان کنیزی نبخشید و به جایش تسبیحات را آموخت! با این منطق استوار، لابد یک تشکر هم برای غصب فدک بدهکاریم!!! همان طور که به فرموده جناب
#صمدی_آملی، شاگرد مقرّب جناب
#حسن_زاده _آملی باید به خاطر کشتن امام حسین (علیه السلام) سپاسگزار شمر بن ذی الجوشن لعنه الله باشیم! (
اینجا )
بخشهایی از اشعار سفیهانه آن صوفی ستمپیشه را میخوانیم:
... لیک چون بوبکر صدیق آمدست
جان او دریای تحقیق آمدست
صبح صادق از دم جان سوز اوست
آفتاب از سایه هر روز اوست
صدق او سر دفتر هفت آسمانْست
قدس او سر جمله هر دو جهانْست
جان پاکش را دو عالم هیچ نیست
ذرهای در جانْش میل و پیچ نیست...
فاطمه خاتون جنت ناگهی
پیش سید رفت در خلوتگهی
گفت کرد از آس دستم آبله
یک کنیزک از تو میخواهم صله...
وی عجب در پیش حیدر روزگار
بود آن ساعت غنیمت بیشمار
دست بگشاد و ببخشید آن همه
هیچ نگذاشت از برای فاطمه
یک دعاش آموخت زیبا و عزیز
گفت این بهتر تُرا زان جمله چیز
چون نماند از انبیاء میراث باز
کار چندینی مکن برخود درازهان چگوئی ظلم بود این یا نبود
بود این شفقت همه دین یا نبود
آنکه او از فقر فخر آمد عزیز
کی گذارد هیچ کس را هیچ چیز
هست دنیا دشمن حق بی مجاز
دشمن حق کی گذارد دوست باز
گر سر دین داری ای بی پا و سر
راه دین این نیست زین ره در گذر...
بی شک این نادادن اینجا دین بود
در فدک صدیق را هم این بود ... 📚عطار نیشابوری، مصیبتنامه، ۲۸-۳۵
ادامه در قسمت بعد
@moaveniyan_ir